شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
I won't hold his hands, if they cut me with a sword
Gladly accept the arrows that towards me have soared.
The bows of your brows let their arrows fly
Dying in your bosom I can gladly afford.
The hardships of life may bring me to my knees
The hands of the wine-bearer are the hands of the Lord.
Please, please rise up, O sunshine of hope
I am trapped in the hands of separation and discord.
O wise Tavern Master, help me in my hour of need
Let the youthful life, in my old age be restored.
Upon your locks of hair, last night, I made my vows
The floor is my bed, and your lap is my head-board.
Hafiz, burn all the masks that you have worn & stored
Fire of heart then can freely come out as your word.
بـه تیغم گر کشد دستش نگیرم
وگر تیرم زند مـنـت پذیرم
کـمان ابرویت را گو بزن تیر
کـه پیش دست و بازویت بمیرم
غـم گیتی گر از پایم درآرد
بـجز ساغر که باشد دستگیرم
برآی ای آفـتاب صـبـح امید
که در دست شب هجران اسیرم
بـه فریادم رس ای پیر خرابات
بـه یک جرعه جوانم کن که پیرم
به گیسوی تو خوردم دوش سوگند
کـه مـن از پای تو سر بر نگیرم
بـسوز این خرقه تقوا تو حافـظ
کـه گر آتش شوم در وی نگیرم
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
Mourning the night of the dead, when I begin to wail
With my tearful lamentations, weave many a tale.
Remembering my home and friends, I cry so much
That the way of travelling, everyone will assail.
My home is with my friends, not in a strange land
O God, back to my friends, show and pave my trail.
Only with God's grace, my companion on the path
I shall raise my flag at the Tavern of the Grail.
When will ever the youth take advice of the old?
Once again, young idols, ardently I love and hail.
My sole companion is the breeze & Northern Wind
Save the breeze, everyone, in befriending me shall fail.
The hope of my friend's home is my water of life
Let the scent of Shiraz upon the breeze set sail.
My tears rolled & displayed my faults upon my face
My slanderer is at home, I complain to what avail?
I heard Venus at dawn, while drawing open the veil
Enslaved to Hafiz's voice and sweet songs in detail.
نـماز شام غریبان چو گریه آغازم
بـه مویههای غریبانـه قصـه پردازم
بـه یاد یار و دیار آن چنان بـگریم زار
کـه از جهان ره و رسم سـفر براندازم
مـن از دیار حبیبم نـه از بـلاد غریب
مـهیمـنا بـه رفیقان خود رسان بازم
خدای را مددی ای رفیق ره تا مـن
بـه کوی میکده دیگر عـلـم برافرازم
خرد ز پیری مـن کی حـساب برگیرد
کـه باز با صنمی طفل عشق میبازم
بـجز صبا و شمالم نمیشناسد کس
عزیز مـن که بجز باد نیست دمـسازم
هوای مـنزل یار آب زندگانی ماسـت
صـبا بیار نـسیمی ز خاک شیرازم
سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی
شـکایت از که کنم خانگیست غمازم
ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم میگفت
غـلام حافـظ خوش لهجه خوش آوازم
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
Once again, if I find my way to the tavern of the Magi
The goodness of robe and rug I’ll gladly myself deny.
Like the pious, if today I put this wine behind
The keeper of the tavern will keep my cup far and dry.
And if moth-like, I spread my wings with ease
Into the heart of the flame, I’ll gladly fly.
Tell me not of Paradise, as long as I have your thought
With you in my heart, with nothing else identify.
The secret of my love is well kept within my heart
Is only given away with heart’s cry and tearful eye.
Like a bird I took flight from my cage of dust and clay
In the hope of becoming prey to eagles flying high.
Embrace me like a harp in your bosom, pluck my strings
Else a reed upon your lips, put music to your sigh.
I will not tell another the tale of my broken heart;
My love and longing for you, my broken heart will dignify.
No matter how much beauty in Hafiz multiply
For your beauty, everything I will decry, and will die.
در خرابات مـغان گر گذر افـتد بازم
حاصـل خرقـه و سـجاده روان دربازم
حـلـقـه توبـه گر امروز چو زهاد زنم
خازن میکده فردا نـکـند در بازم
ور چو پروانـه دهد دسـت فراغ بالی
جز بدان عارض شـمـعی نـبود پروازم
صحـبـت حور نخواهم که بود عین قصور
با خیال تو اگر با دگری پردازم
سر سودای تو در سینه بماندی پـنـهان
چـشـم تردامـن اگر فاش نگردی رازم
مرغ سان از قفس خاک هوایی گشـتـم
بـه هوایی کـه مگر صید کند شهـبازم
همـچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم
از لـب خویش چو نی یک نفسی بـنوازم
ماجرای دل خون گشته نـگویم با کـس
زان که جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم
گر بـه هر موی سری بر تن حافـظ باشد
همـچو زلفـت همـه را در قدمت اندازم
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
In the hope of union, my very life, I’ll give up
As a bird of Paradise, this worldly trap I will hop.
In the hope of one day, being your worthy servant
Mastery of both worlds I’ll gladly drop.
May the cloud of guidance unload its rain
Before I am back to dust, into the air I rise up.
Beside my tomb bring minstrels and wine
My spirit will then dance to music and scent of the cup.
Show me your beauty, O graceful beloved of mine
To my life and the world, with ovation I put a stop.
Though I am old, tonight, hold me in your arms
In the morn, a youthful one, I’ll rise up.
On my deathbed give me a glimpse of your face
So like Hafiz, I too, will reach the top.
مژده وصـل تو کو کز سر جان برخیزم
طایر قدسـم و از دام جـهان برخیزم
بـه ولای تو که گر بنده خویشم خوانی
از سر خواجـگی کون و مـکان برخیزم
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشـتر زان که چو گردی ز میان برخیزم
بر سر تربت من با می و مطرب بنـشین
تا بـه بویت ز لحد رقص کـنان برخیزم
خیز و بالا بنما ای بـت شیرین حرکات
کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم
گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
تا سـحرگـه ز کـنار تو جوان برخیزم
روز مرگـم نفـسی مهلـت دیدار بده
تا چو حافظ ز سر جان و جـهان برخیزم
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
Last night I said, "put longing out of your brain."
Replied insane lovers are always put in chain.
His stature I compared with cypress and cedar
My sweetheart was upset with this image, must refrain.
Thoughtlessly opened my mouth, forgive me O Beloved,
Give me a sign dearest, so I know how thee entertain.
Yellow with shame, upsetting my Beloved’s tender spirit
Bring forth red wine, and restore the flow in my facial vein.
O breeze of Beloved’s land, how much more?
I’ll break up the houses, into the ruins, rivers drain.
I have now found the endless treasures of the Beloved
A hundred beggars like myself, on this path I can train.
O fortunate moon, remember me, Hafiz
While I pray that thy ever increasing bounty remain.
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کـنـم
گـفـت کو زنـجیر تا تدبیر این مجنون کنـم
قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم
دوسـتان از راست میرنجد نگارم چون کنـم
نکتـه ناسنـجیده گفتـم دلـبرا معذور دار
عـشوهای فرمای تا من طبع را موزون کنـم
زردرویی میکـشـم زان طبع نازک بیگـناه
ساقیا جامی بده تا چهره را گلـگون کـنـم
ای نـسیم مـنزل لیلی خدا را تا بـه کی
ربـع را برهـم زنـم اطلال را جیحون کنـم
مـن که ره بردم به گنج حسن بیپایان دوست
صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کنـم
ای مـه صاحـب قران از بنده حافظ یاد کـن
تا دعای دولـت آن حسـن روزافزون کـنـم
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
Next spring, giving up wine, I deny
Why fool myself? This I’ll never try.
Where is the minstrel, that all piety and mind
With the song of the harp and reed I defy.
In the noisy school, O heavy heart, O heavy heart
In the service of wine and love let sometime go by
Where is the fairness of life, bring me wine
I’ll tell the tale of many kings who now peacefully lie.
On Judgement Day, openly I show how I erred
Honest mistakes fear not, His mercy shall multiply.
Bring the messenger of dawn, distant midnight cry
With that majestic morning light will dissolve and fly.
This borrowed life, given to Hafiz to live and die
Will return to its owner, when His face identify.
حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
مـن لاف عقل میزنم این کار کی کنم
مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم
در کار چنـگ و بربط و آواز نی کـنـم
از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفـت
یک چند نیز خدمت معشوق و می کنـم
کی بود در زمانـه وفا جام می بیار
تا مـن حکایت جم و کاووس کی کنـم
از نامـه سیاه نترسم کـه روز حـشر
با فیض لطف او صد از این نامه طی کنـم
کو پیک صبـح تا گلـههای شـب فراق
با آن خجسته طالع فرخنده پی کـنـم
این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست
روزی رخـش ببینم و تسلیم وی کنـم
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
Love of the Beloved and this wine, I will not leave behind
Repented a hundred times, but no more myself will bind.
Garden of Eden, Tree of Knowledge, and nymphs of Paradise
Will not compare to the clay of the abode of the undefined.
The lessons and affirmations of the wise are but one sign
I understood the sign, and need not repeat in my mind.
I am never aware of the secrets and state of my soul
Until myself in the midst of the tavern I find.
The worldly wise advised me to leave love behind
I need not fight myself, why make my soul misaligned?
Though appraised and judged by the citizens of my town,
I will not sing and dance upon the pulpit to the blind.
Hafiz the old Masters, the old Magi are wise and kind
Prostrated, with this dust I find myself entwined.
من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
صد بار توبـه کردم و دیگر نمیکـنـم
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور
با خاک کوی دوست برابر نمیکـنـم
تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفـتـم کـنایتی و مـکرر نمیکنم
هرگز نـمیشود ز سر خود خـبر مرا
تا در میان میکده سر بر نـمیکـنـم
ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن
محـتاج جنـگ نیست برادر نمیکنم
این تـقواام تمام که با شاهدان شـهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمیکـنـم
حافظ جناب پیر مغان جای دولت است
مـن ترک خاک بوسی این در نمیکنم
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
With your long curled eyelashes
You brought me a thousand doubts
When your sleepy eye flashes
A thousand pains in me come out.
O thou, companion of my heart
Memories of friends my mind depart
There is not a day that from the start
Your memory I do not tout.
The world is baseless and old
Lovers shout out and scold
Magic spells take their hold,
This is love's sorrowful route.
Separation puts me on fire
My circumstances are dire
May the nightly breeze inspire
With a whiff of what it's all about.
This world of space and time
For Beloved ain't worth a dime
Ruling the world is a crime
If Beloved is without.
If in my place, Beloved choose
Another, then I greatly lose
My life and soul I'll refuse
Curses upon myself I spout.
At dawn sings the nightingale
O Beloved, yourself unveil
In my head I cry and wail
Of yesternight's dreamy bout.
On my deathbed, when I rise
I'll head straight for Paradise
If only I can keep my eyes
Upon the flame your candle sprouts.
The tale of my desires
That I cry out and shout
Unmistakably inspires
What Hafiz said without doubt.
بـه مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینـم
بیا کز چـشـم بیمارت هزاران درد برچینـم
الا ای همنشین دل که یارانـت برفـت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنـشینـم
جهان پیر است و بیبنیاد از این فرهادکش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
ز تاب آتـش دوری شدم غرق عرق چون گـل
بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینـم
جـهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
کـه سلـطانی عالم را طفیل عشق میبینم
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامـم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
صـباح الـخیر زد بلبل کـجایی ساقیا برخیز
کـه غوغا میکند در سر خیال خواب دوشینم
شـب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینـم
حدیث آرزومـندی که در این نامه ثبت افـتاد
هـمانا بیغـلـط باشد که حافظ داد تلقینم
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
In the tavern of the Magi I see the bright light of Divine
O what a light, such a delight, how can it so brightly shine?
Stop showing off to me, O pilgrim of the House of God
In that place you see the house, while I see God’s grand design.
Secrets of the divine, for myself I wish to define
This is a mindless design, myself I further misalign.
Painful heart, tearful eyes, sigh of the morn, cry of the night
These are the lot of mine, and are favors that Thou assign.
Each moment my fantasies, my phantasm of Thee refine
How could I share my visions? With whom open this heart of mine?
Fragrance of oriental perfumes do not begin to approach
That aromatic breeze, that life-giving morning sign.
Hafiz’s poetic and playful words do not malign
Because I consider him an ardent lover of Thine.
در خرابات مـغان نور خدا میبینـم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانـه میبینی و من خانه خدا میبینم
خواهـم از زلف بتان نافه گشایی کردن
فـکر دور است همانا که خطا میبینم
سوز دل اشک روان آه سحر ناله شـب
این همـه از نظر لطف شما میبینـم
هر دم از روی تو نقـشی زندم راه خیال
با که گویم که در این پرده چهها میبینم
کس ندیدهست ز مشک ختن و نافه چین
آن چه من هر سحر از باد صبا میبینـم
دوسـتان عیب نظربازی حافظ مکـنید
کـه مـن او را ز محبان شما میبینم
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
Hardships and sorrows, for sometime are mine
There is no cure, other than red wine.
Service of the Old Magi I won't leave,
My own benefit, in this I define.
With light of the jug, ascend joyous heights
Fate and time may have another design.
Sign of godliness, is only Love
Amidst the pious, I see no such sign.
Alas, in spite of my wandering eyes,
Two mirrors can't show that face, divine.
You, tall spruce and pine, by my streaming eyes,
I see the waters, but not spruce and pine.
In my drunken state, no-one gives me wine,
No-one with the heart, himself would align.
Of the thing I loved, do not ask of me,
I have become naught, speck of dust so fine.
Hafiz's boat and I, only in this sea
Have pearls of words, that brightly shine.
غـم زمانه که هیچش کران نمیبینم
دواش جز می چون ارغوان نمیبینـم
به ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت
چرا که مصلحت خود در آن نمیبینـم
ز آفـتاب قدح ارتـفاع عیش بـگیر
چرا که طالع وقت آن چنان نمیبینـم
نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمیبینم
بدین دو دیده حیران من هزار افسوس
کـه با دو آینه رویش عیان نمیبینم
قد تو تا بـشد از جویبار دیده مـن
بـه جای سرو جز آب روان نمیبینم
در این خمار کسم جرعهای نمیبخشد
بـبین که اهل دلی در میان نمیبینم
نشان موی میانش که دل در او بستم
ز من مپرس که خود در میان نمیبینم
من و سفینه حافظ که جز در این دریا
بضاعـت سخـن درفشان نمیبینم
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 08:48 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|