مشاعره سنتی

[yad]

گل بی رخ یار خوش نباشد
بی باده بهار خوش نباشد

[yad]

تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت وگل به جوش آمد

[FereShteH]

دلها همه در چاه زنخدان انداخت

وآنگه سر چاه را به عنبر بگرفت

[FereShteH]

کنون که شاهد گل را به جلوه‌گاه چمن

به جز نسیم صبا نیست همدم جانی


شقایق از پی سلطان گل سپارد باز

به بادبان صبا کله‌های نعمانی


حافظ

[yad]

آن همه ناز وتنعّم که خزان می فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد

[yad]

ترسم که صرفه ای نبرد روز باز خواست
نان حلال شیخ زآب حرام ما

[MAHDI]

بهارها که ز عمرم گذشت و بی‌تو گذشت
چه بود غیر خزان‌ها اگر بهار تویی
سیمین بهبهانی

[MAHDI]

این ره تو به زهد و علم نتوانی یافت

گنج غم عشق را نشانی دگرست
از قول و غزل سایه چه خواهی دانست
خاموش که عشق را زبانی دگرست

[yad]

تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست زدامن بدارمت

[روناک]

[تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هز مژه چون سیل روانه؟[