مشاعره با حروف انتخابی

[افسون 13]

چون نیستی آنچنان که می‌باید
تن در دادم چنانکه می‌آید
گفتی که از این بتر کنم خواهی
الحق نه که هیچ درنمی‌باید

ح

[مستور]

حسن خوش از روی از روی خوبان آشکارا کرده ای
پس به چشم عاشقان آنرا تماشا کرده ای

خ

[ماهین]

خود را شکفته دار به هر حالتی که هست
خونی که میخوری به دل روزگار کن

ک

[مستور]

کام دل و آرزوی من دیدن توست
جز دیدن روی تو دگر کامم نیست

گ

[افسون 13]

گلبن عشق تو بی ‌خار آمدست
هر گلی را صد خریدار آمدست
عالمی را از جفای عشق تو
پای و پیشانی به دیوار آمدست

ل

[niham]

لیک بی غم تو شفیع تو منم
خواجه روحم نه مملوک تنم

ش

[ماهین]

شکستن صف من کار بی صفایان نیست
که شهریارم و صاحبدلان سپاه منست


ت

[niham]

تهمت بر آشفت و با توس گفت
که رهام را جام باده است جفت

ض

[ماهین]

ضرورت است که نیکی کند کسی که شناخت
که نیکی و بدی از خلق داستان ماند

پ

[افسون 13]

پی عهدت نیاید جز در آن راه
کز آنجا تا وفا صد ساله راهست

ج