مشاعره با حروف انتخابی

[مستور]

طبیــم گفــت درمـــانــی نــــدارد درد مهجــوری
غلط می گفت خود را کشتم و درمان خود کردم

ن

[شابادی]

نه مرد کشاورز و نه پیشه ور
نه خاک و نه کشور نه بوم و نه بر

فردوسی

گ بده

[پریشان]

گوهر جام جم از کان جهانی دگرست

تو تمنا ز گل کوزه گران میداری

ت

[شابادی]

تو خواهشگری کن مرا زو بخواه
همی راستی جوی و بنمای راه

فردوسی


ب بده

[فامی]

به غیری گر مرا بودی نگاهی
نبودی حکمم از مه تا به ماهی
ی بده

[پریشان]

یار من باش که زیب فلک و زینت دهر

از مه روی تو و اشک چو پروین منست

م

[فامی]

من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با خفت و خاری پی شبنم نمیگردم
غ بده

[مستور]

غم بگذرد از من چو به من بر گذری تو
آن لحظه شوم شاد که در من نگری تو

ف

[پریشان]

فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست

کفرست در این مذهب خودبینی و خود رایی

س

[فرانک]

سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز

مرده انست که نامش به نکویی نبرند

ن