مشاعره با حروف انتخابی

[مستور]

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو و باده و دفتر جایی

ذ

[فامی]

ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی

دودم به سر برآمد زین آتش نهانی


م

[پریشان]

من وتو را ببرد دزد چرخ پیر ازآنک

زدزد خواسته بودیم پاسبانی را

خ

[فامی]

خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

د

[فامی]

دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
ت

[پریشان]

تیمار کار خویش تو خود خور که دیگران

هرگز برای جرم تو تاوان نمی دهند

ز

[فامی]

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
ت

[ماهین]

تو طاعت حق کنی به امید بهشت
نه نه تو نه عاشقی که مزدوری تو

غ

[پریشان]

غبار آلوده ام از پای تا سر

بخون آغشته ام از پنجه تا پر

زاوج آسمان لختی فرود آی

به تدبیری زپایم بند بگشای

گ

[مستور]

گهی دستی زنم بر سر گهی خاری کشم از پا
به کـــوی دل فریبان این بود کــاری که من دارم

ح