بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 08-25-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مست آمدم ای پیـــر که مستـــانه بمیــرم
مستـــانه در این گـــوشـــه ی میـــخانه بمیـرم

درویشــــــــم و بگــــذار قلـنـــــدر منـشــــانه
کاکل همه افشان به ســـر شــانه بمیــــرم

میخانه به دور ســـــــر من چــــرخد و اینـــم
پیـــمــان که به چــرخیــــــدن پیمانه بمیــرم

من بلبــــل عشـــاق به دامی نشـــــوم رام
در دام تو هــــم بی طــمــــع دانه بمیـــــــرم

شمعی و طواف حرمی بود که می خواست
پروانـه بــزایــم مــن و پــروانـه بمیــــــــــــــرم

مــن در یتیــمـــــم صدفـــم سیــنه دریاست
بگذار یتـیـــمانه و دردانــه بمیــــــــــــــــــــرم

بیـگانـه شــمـــردند مـــرا در وطن خـــویــش
تا بی وطن و از هـمـــه بیــــگانه بمیــــــــرم

گو نی زن میــخــانه بـگــــو جــان به لب آور
تا با تـــب و لب بــــــر لب جــانــانه بمیـــــرم

آن ســـلســــله ی زلـف که زنار دلـــــم بــــــود
در گردنـــــم آویز که دیــــــوانه بمیــــــــــــــرم

ایـن دیـر مغـان ته چــک ایران قدیـــــم است
اینجاست که من بی چک و بی چانه بمیرم

در زنــدگی افســـانه شـــدم در هـــمه آفاق
بگذار که در مرگ هــــم افســــانه بمیــــــرم

در گوشـــه ی کاشـــانه بســـی سوختـــم اما
آن شمــع نبــــودم که به کاشـــــــانه بمیرم
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 08-29-2010
shokofe آواتار ها
shokofe shokofe آنلاین نیست.
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان

 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681

5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما
ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما
ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما
ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما
پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما
در گل بمانده پای دل جان می‌دهم چه جای دل
وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما

مولانا
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 08-31-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

پریا


احمد شاملو



یكی بود یكی نبود


زیر گنبدكبود


لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسه بود.


زار و زار گریه میكردن پریا


مث ابرای باهار گریه می كردن پریا.


گیس شون قد كمون رنگ شبق


از كمون بلن ترك


از شبق مشكی ترك.


روبروشون تو افق شهرغلامای اسیر


پشت شون سرد و سیاقلعه افسانه پیر.



از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر می اومد


از عقب از توی برج شبگیر می اومد...



" - پریا! گشنه تونه؟


پریا! تشنه تونه؟


پریا! خسته شدین؟


مرغ پر شسه شدین؟


چیه این های هایتون


گریه تون وای وایتون؟ "



پریا هیچی نگفتن،زار و زار گریه میكردن پریا


مث ابرای باهار گریه می كردن پریا


***


" - پریای نازنین


چه تونه زار میزنین؟


توی این صحرای دور


توی این تنگ غروب


نمی گین برف میاد؟


نمی گین بارون میاد


نمی گین گرگه میادمی خوردتون؟


نمی گین دیبه میادیه لقمه خام می كند تون؟


نمی ترسین پریا؟


نمیاین به شهرما؟



شهر ما صداش میاد،صدای زنجیراش میاد-



پریا!


قد رشیدم ببینین


اسب سفیدم ببینین:


اسب سفید نقره نل


یال و دمش رنگ عسل،


مركب صرصر تك من!


آهوی آهن رگ من!



گردن و ساقش ببینین!


باد دماغش ببینین!


امشب تو شهر چراغونه


خونه دیباداغونه


مردم ده مهمونمان


با دامب و دومب به شهر میان


داریه و دمبك میزنن


می رقصن و میرقصونن


غنچه خندون میریزن


نقل بیابون میریزن


های میكشن


هوی میكشن:


" - شهر جای ماشد!


عید مردماس، دیب گله داره


دنیا مال ماس، دیب گله داره


سفیدی پادشاس، دیب گله داره


سیاهی رو سیاس، دیب گله داره " ...


***


پریا!


دیگه تو روزشیكسه


درای قلعه بسّه


اگه تا زوده بلن شین


سوار اسب منشین


می رسیم به شهرمردم، ببینین: صداش میاد


جینگ و جینگ ریختن زنجیر برده هاش میاد.


آره ! زنجیرای گرون،حلقه به حلقه، لابه لا


می ریزد ز دست وپا.


پوسیده ن، پاره میشن


دیبا بیچاره میشن:


سر به جنگل بذارن،جنگلو خارزار می بینن


سر به صحرا بذارن،كویر و نمك زار می بینن



عوضش تو شهر ما... [ آخ ! نمی دونین پریا!]


در برجا وا می شن،برده دارا رسوا می شن


غلوما آزاد می شن،ویرونه ها آباد می شن


هر كی كه غصه داره


غمشو زمین میذاره.


قالی می شن حصیرا


آزاد می شن اسیرا.


اسیرا كینه دارن


داس شونو ور میدارن


سیل می شن: گرگرگر!


تو قلب شب كه بدگله


آتیش بازی چه خوشگله!



آتیش! آتیش! - چه خوبه!


حالام تنگ غروبه


چیزی به شب نمونده


به سوز تب نمونده،


به جستن وواجستن


تو حوض نقره جستن



الان غلاما وایسادن كه مشعلا رو وردارن


بزنن به جون شب،ظلمتو داغونش كنن


عمو زنجیر بافوپالون بزنن وارد میدونش كنن


به جائی كه شنگولش كنن


سكه یه پولش كنن:


دست هموبچسبن


دور یاوربرقصن


" حمومك مورچه داره،بشین و پاشو " در بیارن


" قفل و صندوقچه داره، بشین و پاشو " در بیارن



پریا! بسه دیگه های های تون


گریه تاون، وای وایتون! " ...



پریا هیچی نگفتن،زار و زار گریه می كردن پریا


مث ابرای باهار گریه می كردن پریا ...


***


" - پریای خط خطی،عریون و لخت و پاپتی!


شبای چله كوچیك كه زیر كرسی، چیك و چیك


تخمه میشكستیم وبارون می اومد صداش تو نودون می اومد


بی بی جون قصه می گف حرفای سر بسه می گف


قصه سبز پری زردپری


قصه سنگ صبور، بزروی بون


قصه دختر شاه پریون، -


شما ئین اون پریا!


اومدین دنیای ما


حالا هی حرص میخورین، جوش می خورین، غصه خاموش می خورین


[ كه دنیامون خالخالیه، غصه و رنج خالیه؟



دنیای ما قصه نبود


پیغوم سر بسته نبود.



دنیای ماعیونه


هر كی می خوادبدونه:



دنیای ما خارداره


بیابوناش مارداره


هر كی باهاش كارداره


دلش خبردارداره!



دنیای مابزرگه


پر از شغال وگرگه!



دنیای ما - هی هیه ی !


عقب آتیش - لی لی لی !


آتیش می خوای بالاترك


تا كف پات ترك ترك ...



دنیای ماهمینه


بخوای نخواهی اینه!



خوب، پریای قصه!


مرغای شیكسه!


آبتون نبود، دونتون نبود، چائی و قلیون تون نبود؟


كی بتونه گفت كه بیاین دنیای ما، دنیای واویلای ما


قلعه قصه تونو ول بكنین، كارتونو مشكل بكنین؟ "



پریا هیچی نگفتن،زار و زار گریه می كردن پریا


مث ابرای باهار گریه می كردن پریا.


***


دس زدم به شونه شون


كه كنم روونه شون -


پریا جیغ زدن، ویغزدن، جادو بودن دود شدن، بالا رفتن تار شدن


[ پائین اومدن پودشدن، پیر شدن گریه شدن، جوون شدن


[ خنده شدن، خان شدن بنده شدن، خروس سر كنده شدن،


[ میوه شدن هسه شدن،انار سر بسّه شدن، امید شدن یاس


[ شدن، ستاره نحس شدن ...



وقتی دیدن ستاره


یه من اثرنداره:


می بینم و حاشا میكنم، بازی رو تماشا می كنم


هاج و واج و منگ نمیشم، از جادو سنگ نمی شم -


یكیش تنگ شراب شد


یكیش دریای آب شد


یكیش كوه شد و زق زد


تو آسمون تتق زد ...



شرابه رو سركشیدم


پاشنه رو وركشیدم


زدم به دریا تر شدم،از آن ورش به در شدم


دویدم ودویدم


بالای كوه رسیدم


اون ور كوه ساز میزدن، همپای آواز می زدن:



" - دلنگ دلنگ، شادشدیم


از ستم آزادشدیم


خورشید خانم آفتابكرد


كلی برنج تو آب كرد.


خورشید خانوم! بفرمائین!


از اون بالا بیاین پائین


ما ظلمو نفله كردیم


از وقتی خلق پاشد


زندگی مال ماشد.


از شادی سیر نمیشیم


دیگه اسیر نمیشیم


ها جستیم وواجستیم


تو حوض نقرهجستیم


سیب طلا روچیدیم


به خونه مون رسیدیم ... "


***


بالا رفتیم دوغبود


قصه بی بیم دروغبود،


پائین اومدیم ماستبود


قصه ما راستبود:



قصه ما به سررسید


کلاغه به خونه ش نرسید،


هاچین وواچین


زنجیروورچین!

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 08-31-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


شعری ماندگار از فروغ فرخزاد

علی کوچیکه



علی كوچیكه
علی بونه گیر
نصف شب از خواب پرید
چشماشو هی مالید با دس
سه چار تا خمیازه كشید
پا شد نشس
چی دیده بود ؟
چی دیده بود ؟
خواب یه ماهی دیده بود
یه ماهی انگار كه یه كپه دو زاری
انگار كه یه طاقه حریر
با حاشیه منجوق كاری
انگار كه رو برگ گل لاله عباسی
خامه دوزیش كرده بودن
قایم موشك بازی می كردن تو چشاش
دو تا نگین گرد صاف الماسی
همچی یواش
همچی یواش
خودشو رو آب دراز می كرد
كه بادبزن فرنگیاش
صورت آبو ناز می كرد
بوی تنش بوی كتابچه های نو
بوی یه صفر گنده و پهلوش یه دو
بوی شبای عید و آشپزخونه و نذری پزون
شمردن ستاره ها تو رختخواب رو پشت بون
ریختن بارون رو آجر فرش حیاط
بوی لواشك بوی شوكولات
انگار تو آب گوهر شب چراغ می رفت
انگار كه دختر كوچیكه شاپریون
تو یه كجاوه بلور
به سیر باغ و راغ می رفت
دور و ورش گل ریزون
بالای سرش نور بارون
شاید كه از طایفه جن و پری بود ماهیه
شاید كه از اون ماهیای ددری بود ماهیه
شاید كه یه خیال تند سرسری بود ماهیه
هر چی كه بود
هر كی كه بود
علی كوچیكه
محو تماشاش شده بود
واله و شیداش شده بود
همچی كه دس برد كه به اون
رنگ روون
نور جوون
نقره نشون
دس بزنه
برق زد و بارون زد و آب سیا شد
شیكم زمین زیر تن ماهی وا شد
دسه گلا دور شدن و دود شدن
شمشای نور سوختن و نابود شدن
باز مث هر شب رو سر علی كوچیكه
دسمال آسمون پر از گلابی
نه چشمه ای نه ماهیی نه خوابی
با د توی بادگیرا نفس نفس می زد
زلفای بید و میكشید
از روی لنگای دراز گل آغا
چادر نماز كودریشو پس می زد
رو بندرخت
پیرهن زیرا و عرق گیرا
میكشیدن به تن همدیگهو حالی بحالی میشدن
انگار كه از فكرای بد
هی پر و خالی میشدن
سیرسیركا
سازار و كوك كرده بودن و ساز می زدن
همچی كه باد آروم می شد
قورباغه ها ز ته باغچه زیر آواز می زدن
شب مث هر شب بود و چن شب پیش و شبهای دیگه
آمو علی
تو نخ یه دنیای دیگه
علی كوچیكه
سحر شده بود
نقره نابش رو میخواس
ماهی خواابش رو می خواس
راه آب بود و قر قر آب
علی كوچیكه و حوض پر آب
علی كوچیكه
علی كوچیكه
نكنه تو جات وول بخوری
حرفای ننه قمر خانم
یادت بره گول بخوری
تو خواب اگه ماهی دیدی خیر باشه
خواب كجا حوض پر از آب كجا
كاری نكنی كه اسمتو
توی كتابا بنویسن
سیا كنن طلسمتو
آب مث خواب نیس كه آدم
از این سرش فرو بره
از اون سرش بیرون بیاد
تو چار راهاش وقت خطر
صدای سوت سوتك پاسبون بیاد
شكر خدا پات رو زمین محكمه
كور و كچل نیسی علی سلامتی چی چیت كمه؟
می تونی بری شابدوالعظیم
ماشین دودی سوار بشی
قد بكشی خال بكوبی
جاهل پامنار بشی
حیفه آدم این همه چیزای قشنگو نبینه
الا كلنگ سوار نشه
شهر فرنگو نبینه
فصل حالا فصل گوجه و سیب و خیار بستنیس
چن روز دیگه تو تكیه سینه زنیس
ای علی ای علی دیوونه
تخت فنری بهتره یا تخته مرده شور خونه ؟
گیرم تو هم خود تو به آب شور زدی
رفتی و اون كولی خانومو به تور زدی
ماهی چیه ؟ ماهی كه ایمون نمیشه نون نمیشه
اون یه وجب پوست تنش واسه فاطی تنبون نمیشه
دس كه به ماهی بزنی از سرتا پات بو میگریه
بوت تو دماغا می پیچه
دنیا ازت رو میگیره
بگیر بخواب بگیر بخواب
كه كار باطل نكنی
با فكرای صد تا یه غاز
حل مسائل نكنی
سر تو بذار رو ناز بالش بذار بهم بیاد چشت
قاچ زین و محكم چنگ بزن كه اسب سواری پیشكشت
حوصله آب دیگه داشت سر میرفت
خودشو می ریخت تو پاشوره در می رفت
انگار می خواس تو تاریكی
داد بكشه آهای زكی !
این حرفا حرف اون كسونیس كه اگه
یه بار تو عمرشون زد و یه خواب دیدن
خواب پیاز و ترشی و دوغ و چلوكباب دیدن
ماهی چیكار به كار یه خیك شیكم تغار داره
ماهی كه سهله سگشم
از این تغارا عار داره
ماهی تو آب می چرخه و ستاره دست چین میكنه
اونوخ به خواب هر كی رفت
خوابشو از ستاره سنگین میكنه
می برتش می برتش
از توی این دنیای دلمرده ی چاردیواریا
نق نق نحس ساعتا خستگیا بیكاریا
دنیای آش رشته و وراجی و شلختگی
درد قولنج و درد پر خوردن و درد اختگی
دنیای بشكن زدن و لوس بازی
عروس دوماد بازی و ناموس بازی
دنیای هی خیابونا رو الكی گز كردن
از عربی خوندن یه لچك بسر حظ كردن
دنیای صبح سحرا
تو توپخونه
تماشای دار زدن
نصف شبا
رو قصه آقابالاخان زار زدن
دنیایی كه هر وخت خداش
تو كوچه هاش پا میذاره
یه دسه خاله خانباجی از عقب سرش
یه دسه قداره كش از جلوش میاد
دنیایی كه هر جا میری
صدای رادیوش میاد
میبرتش میبرتش از توی این همبونه كرم و كثافت و مرض
به آبیای پاك و صاف آسمون میبرتش
به سادگی كهكشوی می برتش
آب از سر یه شاپرك گذشته بود و داشت حالا فروش میداد
علی كوچیكه
نشسته بود كنار حوض
حرفای آبو گوش میداد
انگار كه از اون ته ته ها
از پشت گلكاری نورا یه كسی صداش می زد
آه میكشید
دس عرق كرده و سردش رو یواش به پاش می زد
انگار میگفت یك دو سه
نپریدی ؟ هه هه هه
من توی اون تاریكیای ته آبم بخدا
حرفمو باور كن علی
ماهی خوابم بخدا
دادم تمام سرسرا رو آب و جارو بكنن
پرده های مرواری رو
این رو و آن رو بكنن
به نوكران با وفام سپردم
كجاوه بلورمم آوردم
سه چار تا منزل كه از اینجا دور بشیم
به سبزه زارای همیشه سبز دریا می رسیم
به گله های كف كه چوپون ندارن
به دالونای نور كه پایون ندارن
به قصرای صدف كه پایون ندارن
یادت باشه از سر راه
هفت هشت تا دونه مرواری
جمع كنی كه بعد باهاشون تو بیكاری
یه قل دو قل بازی كنیم
ای علی من بچه دریام نفسم پاكه علی
دریا همونجاس كه همونجا آخر خاكه علی
هر كی كه دریا رو به عمرش ندیده
اززندگیش چی فهمیده ؟
خسته شدم حالم بهم خورد از این بوی لجن
انقده پا به پا نكن كه دو تایی
تا خرخره فرو بریم توی لجن
بپر بیا وگرنه ای علی كوچیكه
مجبور میشم بهت بگم نه تو نه من
آب یهو بالا اومد و هلفی كرد و تو كشید
انگار كه آب جفتشو جست و تو خودش فرو كشید
دایره های نقره ای
توی خودشون
چرخیدن و چرخیدن و خسته شدن
موجا كشاله كردن و از سر نو
به زنجیرای ته حوض بسته شدن
قل قل قل تالاپ تالاپ
قل قل قل تالاپ تالاپ
چرخ می زدن رو سطح آب
تو تاریكی چن تا حباب
علی كجاس ؟
تو باغچه
چی میچینه ؟
آلوچه
آلوچه باغ بالا
جرات داری ؟ بسم الله
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 09-04-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


بوسه يعني.....

بوسه يعني خلسه در اعماق شب


بوسه يعني مستي از مشروب عشق
بوسه يعني آتش و گرماي تب


بوسه يعني لذت از دلدادگي
لذت از شب، لذت از ديوانگي


بوسه يعني حس طعم خوب عشق
طعم شيريني به رنگ سادگي


بوسه آغازي براي ما شدن
لحظه ايي با دلبري تنها شدن


بوسه سر فصل كتاب عاشقي
بوسه رمز وارد دلها شدن


بوسه آتش مي زند بر جسم و حان
بوسه يعني عشق من ، با من بمان


شرم در دلدادگي بي معني است
بوسه بر مي دارد اين شرم از ميان

طعم شيرين عسل از بوسه است
پاسخ هر بوسه ايي بوسه است


بهترين هديه پس از يك انتظار
بشنويد از من فقط يك بوسه است

بوسه را تكرار مي بايد كرد
بوسه يعني عشق وآوازوسرود


بوسه يعني وصل جانها از دو لب

بوسه يعني پر زدن، يعني صعود



شادمان بهرام نژاد
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 09-04-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض






عشق یعنی سوز بی ماوای ساز


عشق یعنی کوی ایمان و امید


عشق یعنی یک بغل یاس سپید


عشق یعنی لحظه ی دیدار یار


عشق یعنی انتهای انتظار


عشق یعنی وعده ی بوسُ کنار


عشق یعنی یک تبسم بر لب زیبای یار


عشق یعنی حس نرم اطلسی


عشق یعنی با خدا در بی کسی


عشق یعنی هم کلامی بی صدا


عشق یعنی بی نهایت تا خدا....



خلاصه عشق یعنی درد بی درمان

شادمان بهرام نژاد
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 09-04-2010
shokofe آواتار ها
shokofe shokofe آنلاین نیست.
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان

 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681

5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آن کیست آن آن کیست آن کو سینه را غمگین کند

چون پیش او زاری کنی تلخ تو را شیرین کند

اول نماید مار کر آخر بود گنج گهر

شیرین شهی کاین تلخ را در دم نکوآیین کند

دیوی بود حورش کند ماتم بود سورش کند

وان کور مادرزاد را دانا و عالم بین کند

تاریک را روشن کند وان خار را گلشن کند

خار از کفت بیرون کشد وز گل تو را بالین کند

بهر خلیل خویشتن آتش دهد افروختن

وان آتش نمرود را اشکوفه و نسرین کند

روشن کن استارگان چاره گر بیچارگان

بر بنده او احسان کند هم بند را تحسین کند

جمله گناه مجرمان چون برگ دی ریزان کند

در گوش بدگویان خود عذر گنه تلقین کند

گوید بگو یا ذا الوفا اغفر لذنب قد هفا

چون بنده آید در دعا او در نهان آمین کند

آمین او آنست کو اندر دعا ذوقش دهد

او را برون و اندرون شیرین و خوش چون تین کند

ذوقست کاندر نیک و بد در دست و پا قوت دهد

کاین ذوق زور رستمان جفت تن مسکین کند

با ذوق مسکین رستمی بی‌ذوق رستم پرغمی

گر ذوق نبود یار جان جان را چه باتمکین کند

دل را فرستادم به گه کو تیز داند رفت ره

تا سوی تبریز وفا اوصاف شمس الدین کند

مولانا
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو

ویرایش توسط shokofe : 09-04-2010 در ساعت 09:50 PM
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 09-08-2010
عسل تلخ آواتار ها
عسل تلخ عسل تلخ آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jul 2010
نوشته ها: 22
سپاسها: : 2

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بر آخرين پلّهء نردبان

ماه را در سبد می‌گذارم

و به خواب می‌روم

با تو

در يك پيرهن
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 09-08-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

یه شعر...

پیش از این ها فکر می کـــردم
خدا خانه ای دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصّــــــه هــا
خشتی از الماس و خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور

ماه ، برق کوچکی از تـــــاج او
هر ستاره پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او آسمــــــــــــــان
نقش روی دامن او کهکشان

رعد و برق شب طنین خنده اش
سیل و طوفان نعره ی توفنده اش

دکمه ی پیراهن او آفتــــــــــــاب
برق تیر و خنجر او ماهتاب

هیچ کس از جای او آگاه نیــست
هیچ کس را در حضورش راه نیست

پیش از این ها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود

آن خدا بی رحم بود و خشــمگین
خانه اش در آسمان دور از زمین

بود ، امّا در میان ما نبـــــــــــود
مهربان و ساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشـــت
مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه می پرسیدم ازخود ازخدا
از زمین از آسمان از ابرها
زود می گفتند این کار خـــداست
پرس و جو از کار او کاری خطاست

هر چه می پرسی جوابش آتش است
آب اگر خوردی عذابش آتش است

تا ببندی چشــــم ، کورت می کند
تا شدی نزدیک ، دورت می کند

کج گشودی دست،سنگت می کند
کج نهادی پای ، لنگت می کند

تا خطا کردی عـــــــذابت می کند
در میان آتش آبت می کند

با همین قصه دلم مشـــــغول بود
خوابهایم خواب دیو و غول بود

خواب می دیدم که غــــــرق آتشم
در دهان شعله های سر کشم

در دهان اژدهایی خشمگیـــــــــن
بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد گریه هایم بی صــدا
در طنین خنده ی خشم خدا ...

نیّت من در نماز و در دعـــــــــا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می کردم همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود

مثل تمرین حساب و هــــــــندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ مثل خنده ای بی حوصلــــــه
سخت ، مثل حلّ صد ها مسئله

مثل صرف فعل ماضی سخت بود
تا که یک شب دست در دست پدر

راه افتادم به قـــــــــصد یک سفر
در میان راه در یک روستا

خانه ای دیدیم خــــــــــوب و آشنا
زود پرسیدم پدر اینجا کجاست

گفت اینجا خانه ی خــوب خداست
گفت اینجا می شود یک لحظه ماند

گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند
با وضویی دست و رویی تازه کرد

گفتمش پس آن خدای خشـــــمگین
خانه اش اینجاست ؟این جا در زمین ؟

گفت آری خانه ی او بی ریـــاست
فرش هایش از گلیم و بوریاست

مهربان و ساده و بی کینه اســــت
مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشـــــمنی
نام او نور و نشانش روشنی

خشم نامی از نشانی های اوســـت
حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی شیرین تر اســــت
مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست معنی می دهــــد
قهر هم با دوست معنی می دهد

هیچ کس با دشمن خود قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است ...

تازه فهمیدم خدایم این خـداســــــت
این خدای مهربان و آشناست

دوستی از من به من نـزدیــــــکتر
از رگ گردن به من نزدیکتر

آن خدای پیش از این را باد بـــرد
نام او را هم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بــــــود
چون حبابی نقش روی آب بود

می توانم بعد از این با این خـــــدا
دوست باشم دوست ، پاک و بی ریا

می توان با این خدا پرواز کــــرد
سفره ی دل را برایش باز کرد

می توان درباره ی گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد

چکّه چکّه مثل باران راز گــــفت
با دو قطره صد هزاران راز گفت

می توان با او صمیمی حـرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند

می توان مثل علف ها حــرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان درباره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت

((قیصر امین پور))

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 09-12-2010
عسل تلخ آواتار ها
عسل تلخ عسل تلخ آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jul 2010
نوشته ها: 22
سپاسها: : 2

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

این روزها کمتر ...

تکرار می شوم !..

آخر تمام بودنم را ..

در نبودنت !...

مچاله کردم و انداختم ...

دوووور .....!!!



پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 09:46 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها