|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
02-11-2012
|
||||
|
||||
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ایت به دو دست دعا نگه دارد
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری 
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
02-11-2012
|
||||
|
||||
|
دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست
به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد
__________________
|
| کاربران زیر از hossein به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
02-11-2012
|
||||
|
||||
|
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
|
| کاربران زیر از Ali.p80 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
02-11-2012
|
||||
|
||||
|
تو را صبا و مرا آب ديده شد غماز
وگرنه عاشق و معشوق رازداران اند
__________________
|
|
02-11-2012
|
||||
|
||||
|
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
__________________
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو
و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق ... مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
|
| کاربران زیر از عسل بانو به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
02-12-2012
|
||||
|
||||
|
دل می‌رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
__________________
میانِ غربتِ خاموشِ رهگذر و تنهای مانده از سفر یک پنجره فاصله است...
|
| کاربران زیر از Hamed به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
02-12-2012
|
||||
|
||||
|
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
روزی تفقدی کن درویش بینوا را
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
02-12-2012
|
||||
|
||||
|
(مصراع دوم بیت بالا جابه‌جا نوشته شده)
الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
__________________
میانِ غربتِ خاموشِ رهگذر و تنهای مانده از سفر یک پنجره فاصله است...
|
| کاربران زیر از Hamed به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
02-12-2012
|
||||
|
||||
|
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت
__________________
|
| کاربران زیر از hossein به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
02-12-2012
|
||||
|
||||
|
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 3 نفر (0 عضو و 3 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 03:11 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.