|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
02-20-2012
|
||||
|
||||
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
__________________
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست و دلم بس تنگ است ، بی خيالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آن قدر می خندم که غم از روی رود
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
در سنبلش آویختم از روی نیاز
گفتم من سودازده را کار بساز
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
|
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
زان سفله حذر کن که توانگر شده باشد
زان موم بیندیش که عنبر شده باشد
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست 
|
|
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
در جنب بحر جود تو از ذره کمتر است
صد گنج شایگان که ببخشی به رایگان
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
|
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
نرگس طلبد شیوه چشم تو زهی چشم
مسکین خبرش از سر و در دیده حیا نیست
__________________
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست و دلم بس تنگ است ، بی خيالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آن قدر می خندم که غم از روی رود
|
| کاربران زیر از فرگل به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
توئی که تای ندارد وحید و فردی و یکتا
نبود غیردوتائی نه جسم را و نه جانرا
__________________
اسم مرا باید در کتاب رکوردهای گینس ثبت کنند مدتهاست دلم هوای تورا داردوبی هوا نفس میکشم
|
| کاربران زیر از SOHRAB_HAZHII به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
ابر چون پنبهٔ افشرده شد از گریه و ما
مژهای پاک نکردیم درین فصل بهار
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست
|
| کاربران زیر از MAHDI به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
__________________
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست و دلم بس تنگ است ، بی خيالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آن قدر می خندم که غم از روی رود
|
| کاربران زیر از فرگل به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود سیل و از مژه روانه
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها
__________________
|
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 04:47 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.