مشاعره سنتی

[شابادی]

بابا اینقدر از ت شعر گفتم حوصلمون سر رفت دیگه تکراریه

[yad]

تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست

[mohammad.90]

تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

[ساقي]

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فِراغت از تو مُیسّر نمی‌شود ما را
تو را در آینه دیدن جمال طَلعَت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را



...

[SHeRvin]

ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما

انا فتحنا الصلا بازآ ز بام از در درآ


مولوی

[ساقي]

آب حیات منست خاک سر کوی دوست
گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست
ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار
فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست


سعدی

[SHeRvin]

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست

تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست



زان روی که از شعاع نور رخ تو

خورشید منیر و ماه تابنده شده‌ست

حافظ

[mary.f]

تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

[mohammad.90]

درآ که در دل خسته توان درآید باز

بیا که در تن مرده روان درآید باز

[ساقي]

ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
بیا! بیا که غلام توام، بیا ای دوست
اگر جهان همه دشمن شود، ز دامن تو
به تیغ مرگ شود دست من رها، ای دوست




...