مشاعره سنتی

[ماهین]

در کار تو ز دست زمانه غمی شدم
ای چون زمانه بد،نظری کن به کار ما

[افسون 13]

اگر دل دلبر و دلبر کدام است
وگر دلبر دل و دل را چه نام است
دل و دلبر بهم آمیته وینم
ندونم دل که و دلبر کدام است

[ماهین]

تو را این همه بلبل نوای عشق زند
چه التفات بود بر صدای منکر زاغ

[پریشان]

غلام همت دردی کشان یک رنگم

نه آن گروه که ازرق لباس و دل سیهند

[ماهین]

در جهان بال و پر خویش گشودن آموز
که پریدن نتوان با پر و بال دگران

[پریشان]

نازها زان نرگس مستانه اش باید کشید

ایندل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش

[مستور]

شورش ز دست غیر چرا ناله می کنی
آنکو خراب خانه ی ما کرده یار ماست

[ماهین]

ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را

[پریشان]

از سخن چیننان ملامتها پدید آید ولی

گر میان همنشینان ناسزایی رفت رفت

[مستور]

تهمتن بر آشفت و با طوس گفت
که رهام را جام باده ست جفت