مشاعره سنتی

[ماهین]

شد به گمان دیدنی ، یک عمر تمام و من همان
چشم به ره نشانده ام جان امید وار را

[مستور]

اگر چون مـوم صـد صورت پـذیـرم
به هر صورت به دل نقش تو گیرم

[شابادی]

مرا حیرت بر ان اورد صد بار
که بندم در چنین بتخانه ز نار
نظامی

[ماهین]

رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است

[شابادی]

تو نیز اخر هم از دست بلندی
چرا بتخانه ای را در نبندی
نظامی

[ماهین]

یاد باد آن دمی گر ز درت می رفتم
محتشم پیش سگان تو ضمان بود مرا

[مستور]

ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
گــر امیــد وصل بــاشد همچنان دشــوار نیست

[ماهین]

تواضع ز گردان فرازان نکوست
گدا گر تواضع کند خوی اوست

[mohammad.90]

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت

[مستور]

توبه کردم که دگر می نخورم در همه عمر
به جز از امشب و فردا شب و شبهای دگر