مشاعره سنتی

[yad]

دمی سوزناک از دلی باخبر
قویتر که هفتاد تیر وتبر
برآورد مرد جهاندیده دست
بگفت ای خداوند بالا وپست
خوش است این پسر وقتش از روزگار
خدایا همه وقت او خوش بدار

[افسون 13]

رنج مردم ز پیشی و از بیشیست
امن و راحت به ذلت و درویشیست
بگزین تنگ دستی از این عالم
گر با خرد و به دانشت هم خویشیست

[yad]

تکبّر کند مرد حشمت پرست
نداندکه حشمت به حلم اندر است

[افسون 13]

تا چند حدیث قامت و زلف نگار
تا کی باشی تو طالب بوس و کنار
گر زانکه نه‌ای دروغزن عاشق‌ وار
در عشق چو او هزار چون او بگذار

[yad]

ره راست رو تا به منزل رسی

تو بر ره نه ای زین قِبَل واپسی

[افسون 13]

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

[yad]

آن عهد یاد باد که از بام و در مرا

هردم پیام یار و خط دلبر آمدی

[مستور]

یکی در بیابان سگی تشنه یافت
برون از رمق در حیاتش نیافت

[شمیس]

تا تو نگاه می کنی کار من آه گفتن است
ای به قربان دو چشمت این چه نگاه کردن است؟؟

[افسون 13]

تا به سر شوری از آن زلف پریشان دارم
نه سر کفر و نه اندیشه ی ایمان دارم
پرده بردار که تا بر همه روشن گردد
کز چه رو مذهب خورشید پرستان دارم