بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > تاریخ

تاریخ تمامی مباحث مربوط به تاریخ ایران و جهان در این تالار

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 04-20-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 20 آوريل

ساير ملل


امپراتوري كه دو بار قصد جنگ با ايران - نظر مارکوس اورليوس درباره اهميت قاضي


ماركوس اورليوس آنتونيوس Marcus Aurelius Antonius بيستم آوريل سال121 ميلادي به دنيا آمد و از سال 161 تا 180 امپراتور انتخابي روم بود و بيش از هر امپراتور رومي ديگر به امر قضاوت و دادگاه توجه داشت. وي مي گفت كه يك قاضي خوب بهتر از سرباز مسلح مي تواند نظم جامعه را حفظ كند، زيرا كه نظم بدون عدالت را براي مدتي طولاني نمي توان حفظ كرد و عدالت به سرپنجه تدبير قاضي خوب و بي نظر برقرار مي شود. برخي از مورخان 26 آوريل را زادروز ماركوس نوشته اند.

ماركوس در طول 19 سال حكومت خود دو بار در صدد جنگ با ايران بر آمد كه بار اول نيروهاي او در كاپادوكيه ازژنرال خسرو فرمانده نيروهاي ايران شكست خوردند و فرمانده آنان كشته شد و در حمله دوم، رومي ها به طاعون مبتلا شدند و اين بيماري را از سوريه به اروپا منتقل كردند كه تلفات سنگيني وارد ساخت و برادر ماركوس از همين بيماري درگذشت. ماركوس اورليوس معاصر بلاش سوم بود كه شاهي با تدبير بود.




ترور «پونتياك» رئيس اتحاد قبايل سرخپوست آمريكاي شمالي، به خواست انگليسي ها



20 آوريل سال 1769 «پونتياك» رئيس قبيله سرخپوستان «اوتاوا» قرباني توطئه انگليسي ها گرديد كه بر شرق آمريكاي شمالي استيلاء داشتند و جان خود را از دست داد. در آن زمان هنوز مهاجرنشينان استقلال نداشتند.

پونتياك (عكس بالا) پس از تشكيل اتحاديه اي از قبايل «دلور»، «چيپاوا»، «اوتاوا» و «شاوني»، از 1763 تا 1766 با نيروهاي انگليسي جنگيده و تلفات وارد ساخته بود. وي ضمن اين زد و خوردها يك بار پايگاه نظاميان انگلستان در محل شهر ديترويت امروز (ايالت ميشيگان) را محاصره كرده بود. پونتياك عقيده داشت كه مهاجران سفيدپوست اروپايي كه طمع به اراضي و وطن سرپوستان دارند به آنان ترحم نخواهند كرد و راهي جز جنگ وجود ندارد و اين نظر خود را به قبايل ديگر تلقين مي كرد. با وجود اين، نسبت به فرانسويان كه در غرب كوههاي اپالچيان (آپالاش) فعاليت داشتند نظر بدي نداشت و از آنان جنگ افزار آتشين مي گرفت.

زماني وي از همه اروپاييان خشمگين شد كه شنيد فرانسويان بدون اطلاع او مرزهاي مناطق فعاليت خود را با انگليسي ها تعيين كرده اند و انگليسي ها سرگرم توطئه براي برهم زدن اتحاد قبايل سرخپوست هستند.

پونتياك راه جلوگيري از تفرقه را در ادامه جنگ و سرگرم كردن قبايل به مبارزه دانست كه انگليسي ها دست او را خواندند و نقشه قتلش را از طريق ترور كشيدند كه 20 آوريل به اجرا در آمد و ....



ونزوئلا به مناسبت دویستمین سال استقلال


نوزدهم آوریل 1810 (200 سال پیش) مردم شهر کاراکاس در میدان مرکزی این شهر اجتماع کردند و با تهدید از «ویسنت امپاران» فرماندار اعزامی اسپانیا که در عین حال فرمانده نیروهای مسلح آن کشور در مستعمره ونزوئلا بود خواستند که اختیاراتش را به شورای انتخابی آنان بدهد. امپاران در وضعیتی قرارگرفته بود که راهی جز قبول این خواست مردم نداشت. وی از بالکون مشرف به میدان، موافقت خودرا با خواست کاراکاسیان اعلام داشت و منطقه را ترک کرد که بعدا به اتهام سهل انگاری در اسپانیا محاکمه شد. با اینکه در سال 2010، این روز به مناسبت دویستمین سال استقلال ونزوئلا با حضور بسیاری از سران کشورهای کارائیب و آمریکای جنوبی و رژه نظامی با شرک یگانهایی از چین، بلاروس، کوبا، الجزایر، لیبی، برزیل، نیکاراگوئه و ... و پرواز جت های نظامی ونزوئلا از نوع «ک ـ 8 ساخت چین» و «سوخوی 30 ـ
ساخت روسیه» جشن گرفته شد، ونزوئلا تا 24 ژوئن 1821 استقلال کامل نداشت. تفویض اختیارات فرماندار اسپانیایی کاراکاس باعث استقلال داخلی (هوم رول) شده بود. پنجم ژوئیه 1811 فرانسیسکو میراندا که تجربه انقلاب مهاجرنشینان انگلیسی آمریکای شمالی و انقلاب فرانسه را داشت خواستار استقلال کامل شد و جمهوری اعلام کرد که دولت اسپانیا راه جنگ را انتخاب کرد. زلزله سال بعد (سال 1812) کاراکاس نه تنها جمهوری (اعلام شده) بلکه همان استقالال داخلی را هم متزلزل ساخت که سیمون بولیوار بپاخاست، اسپانیا در نبرد کارابلو از او شکست خورد و ونزوئلا در 24 ژوئن 1821 استقلال کامل به دست آورد. بولیوار به جنگ استقلال با اسپانیا ادامه داد و اکوادور و کلمبیا را آزاد کرد و از اتحاد این دو کشور با ونزوئلا فدراسیون «گران کلمبیا» را بوجود آورد و سپس به اخراج اسپانیا از پرو و ... پرداخت. ونزوئلا در سال 1830 از آن فدراسیون جداشد. ونزوئلا از 1847 تا 1959 به مدت یک قرن گرفتار کودتای نظامی و حکومت ژنرالها بود. در ونزوئلا دو بار سوسیالیست ها قدرت را به دست گرفتند؛ در نیمه قرن نوزدهم و از سال 1999 به این سوی. نخستین رهبر چپگرای ونزوئلا «دکتر رومولو بتانکورت» بود که در سال 1947 گرفتار کودتای نظامی شد.

ونزوئلای 916 هزار کیلومتری و 27 میلیونی همانند سایر کشورهای صادرکننده نفت وضعیت خاص یافته بود: مداخله و بازی های سیاسی کمپانی های بزرگ نفتی، شهرنشین و مصرف گرا شدن جمعیت، تضعیف کشاورزی و اتکاء به درآمد نفت و نیز نفوذ نظامیان. راه حل مسئله، به نظر بسیاری از اصحاب نظر همین راهی بوده است که هوگو چاوز در پیش گرفته؛ سوسیالیسم قرن 21 (سوسیالیسم مروج اخلاقیات و شدیدا ضد فساد).

ونزوئلا که در دهه یکم قرن 21 برضد دولت واشنگتن به دسته بندی دست زده و چین، روسیه و ایران را در آمریکای لاتین برجای آن دولت نشانده در سال 1498 مورد بازدید کریستف کلمب قرارگرفت و این دریانورد با مشاهده زیبایی های دلتای رود بزرگ «اورینوکو» در گزارش خود به پادشاه اسپانیا، ونزوئلا را بهشت روی زمین خوانده بود. نام ونزوئلا از «امریکو وسپوسی» است که چون کلبه های بومیان را دید که روی آب ساخته شده بودند آنجا را ونیز کوچک (به زبان ایتالیایی و اسپانیایی؛ ونزوئلا) نامید. دریانورد دیگر اسپانیایی نوشته است که نام ونزوئلا از اسم یک قبیله بومی این سرزمین گرفته شده است که «ونسیوئلا» نام داشت. این دریانورد از سایر قبایل بومی به این شرح یادکرده است: آراواک، چیبچا و کاریب (که گویا نام دریای کارائیب از اسم این قبیله ساخته شده است). اسپانیا از سال 1522 ونزوئلا را مستعمره خود کرد و کاراکاس پایتخت آن در سال 1567 ساخته شد.

ونزوئلا دارای نظام درمانی و آموزش و پرورش رایگان است. بیش از 93 درصد جمعیت آن باسواد هستند و درآمد متوسط هر فرد هزار دلار در ماه و متوسط عمر 74 سال است. برخلاف بیشتر کشورها، شمار زنان ونزوئلا بیش از مردان است. دو سوم جمعیت دو رگه بومی و بقیه از اعقاب آفریقائیان و اروپاییانند. ایتالیایی ها، اسپانیایی ها و پرتغالی تبارها در میان مهاجران در اکثریت اند. ونزوئلا هر روز حدود سه میلیون بشکه نفت استخراج می کند که 760 هزار بشکه آن به مصرف داخلی می رسد. چینیان و روسها طبق قراردادهای تازه به کشف و استخراج نفت در ونزوئلا دست زده اند. با وجود این، ایالات متحده مشتری ردیف اول نفت ونزوئلاست که این دولت خود مالک یک کمپانی توزیع فرآورده های نفتی در آمریکا به نام «سیتگو» است که هزاران جایگاه فروش بنزین و ... دارد. صادرات ونزوئلا سالانه بیش از 52 میلیارد و واردات آن کمتر از 41 میلیارد دلار است. علاوه بر نفت و گاز طبیعی، ونزوئلا دارای معادن طلا، الماس و سنگ آهن. این کشور دارای سیستم نظام وظیفه اجباری و 550 هزار نیرو زیر پرچم و 11 میلیون در ذخیره دارد. این دولت برای تجهیز این ارتش بزرگ اخیرا خرید 9 میلیارد دلار اسلحه به روسیه و چین سفارش داده است. ونزوئلا در یک منطقه استراتژیک در جنوب غربی کارائیب و در همسایگی برزیل، اکوادور و کلمبیا واقع شده است.

__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 04-20-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 20 آوريل


روزي كه در دبيرستان «كولامباين» آمريكا كشتار روي داد ـ رابطه كشتار دانشگاه «ويرجينا تك» با آن!




بيستم آوريل 1999 دو دانش آموز 17 و 18 ساله دبيرستان كولامباينColumbine شهرستان جفرسون واقع در ايالت كلرادو آمريكا (نزديك شهر دنور) در ساعات درس، در اين دبيرستان دست به تيراندازي زدند و هركه را در تيررس خود ديدند به گلوله بستند. در اين تيراندازي 12 دانش آموز و يك دبير دبيرستان كشته شدند و 24 تن ديگر مجروح گرديدند.

دو دانش آموز تيرانداز كه «اريك هريسEric Harris» و «دايلان كلبالدDylan klebold» نام داشتند، پيش از اين كه هدف گلوله پليس قرار گيرند در همان محل خودكشي كردند. اين دو نوجوان از ديرباز قصد اين كار را داشتند و براي اجراي قصد خود، اسلحه تهيه كرده و آنها را به دبيرستان منتقل كرده بودند.
پس از رويداد كشتار در دانشگاه تكزاس در سال 1966، تيراندازي دبيرستان كولامباين پرتلفات تر از ساير حوادث از اين دست در مدارس آمريكا بود.

گفته شده است كه «چو سونگ هويCho Seung – Hui» دانشجوي 23 ساله كره اي دانشگاه دولتي 25 هزار نفري «ويرجينيا تك» كه در زمان حادثه كولامباين، دانش آموز دبيرستان بود در همان زمان تحت تاثير تبليغاتي قرار گرفته بود كه پيرامون آن تيراندازي صورت گرفته بود. «چو» كه بارها در گفتار و نوشتار خود اشاره به ماجراي كولامباين كرده بود 17 آوريل 2007 (سه روز مانده به سالگرد واقعه كولامباين)، در دانشگاه خود دست به كشتار استاد و دانشجو زد و پس از قتل چهار استاد و 29 دانشجوي دختر و پسر خودكشي كرد. «چو» پس از انجام مرحله اول كشتار، علت اقدام خود را نوشت و آن را به همراه سي. دي. فيلمي از خود و تعدادي عكس تهديد آميز به آدرس شبكه تلويزيوني ان. بي. سي. پست كرد و سپس دست به مرحله دوم كشتار زد.



در مرحله اول، در يك خوابگاه دختري 19 به نام «اميلي» و يك دانشجوي پسر را كه در همسايگي اميلي اطاق داشت به قتل رسانيده بود و در مرحله دوم به نوريس هال دانشگاه (محل كلاسهاي دانشكده مهندسي) رفت و در چهار كلاس اين هال 31 تن را كشت و 29 نفر را مجروح كرد و سپس دست به خودكشي زد.

وي داراي دو سلاح كمري بود و حدود دويست گلوله شليك كرده بود. درباره رابطه «چو» و «اميليEmily Jane Hilscher» اطلاع درستي در دست نيست. تنها گفته شده است كه «چو» نسبت به او علاقه و دلبستگي داشت، اما «اميلي» بي اعتنايي مي كرد.

«چو» در مانيفست خود به «ان بي سي» كه قسمت هايي از آن پخش شده است تنفر خود را از ثروتمندان بنز سوار، فساد سكس و شارلاتانهاي فريبكار اعلام داشته بود.[/SIZE]



مافيا، اعتياد و بيماري ايدز در روسيه سال 2003!


وقوع دو قتل مشابه سازمان يافته در روسيه به فاصله دو روز ( 18 و 19 آوريل2003) باعث اعتراض شديد مجلس نمايندگان اين کشور (دوما) و نگراني مردم شده بود. يك نماينده «دوما» فرياد زده بود كه مي خواهد بداند چه كسي بر روسيه حكومت مي كند؛ دولت و يا « مافيا»؟.
يک روز «سرگي يوشنكوف» نماينده مجلس و نايب رئيس حزب «روسيه ليبرال» هنگام خروج ازخانه اش هدف گلوله قرار گرفته و جان سپرده بود و روز بعد معاون مدير شبكه تلويزيوني «تي. وي. اس» در شهر مورمانسك هنگام خروج از دفتر خود با شليك گلوله كشته شده بود و در هر دو مورد ــ طبق معمول ــ قاتلان فرار كرده بودند.


يوشنكوف هشتمين نماينده مجلس روسيه بود كه ترور شده بود و به اظهار نايب دبير كل حزب كمونيست روسيه، تا كنون كسي هم به جرم قتل اين شمار مجازات نشده بود!. در باره دو قتل تازه، شايعات فراوان بود؛ ازجمله گفته مي شد كه اين دو قتل كار كساني بوده است كه با توسل به كلاهبرداري دارند صنايع فلزكاري روسيه را كه غير دولتي گرديده و به معرض فروش گذارده شده اند بالا مي كشند. انگيزه سياسي اين قتلها، يك شايعه ديگر بود.
از سوي ديگر، در همان دو روز گزارش رسيده بود كه بيماري ايدز در روسيه كولاك مي كند و برخلاف گزارش دولت، تا آن زمان شمار ايدزي هاي اين كشور به رقم يك ميليون و پانصد هزار رسيده بود. دولت اين رقم را 235 هزار گزارش كرده بود. گزارش هاي ديگر، اعتياد به مواد مخدر ، سيگار و الكل نيز در روسيه به طرز خطرناكي رو به افزايش نشان مي داد و در دوازدهمين سال فروپاشي سوسياليسم، اين وضعيت دورنماي روشني از جامعه روسيه را به دست نمي داد.
[/CENTER]
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 04-20-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 20 آوريل


برخي ديگر از رويدادهاي 20 آوريل



1534: «اليزابت بارتن» راهبه انگليسي كه ادعاي پيغمبري كرده بود اعدام شد.

1809: ناپلئون ارتش اتريش را در باوير آلمان شكست داد.

1839: طبق معاهده لندن بلژيك استقلال يافت.

1865: « ماكس نتلائو» تاريخدان اتريشي به دنيا آمد كه عقيده داشت براي حل مسائل اقتصادي ، اجتماعي ، انساني و سياسي جهان لازم است كه ملل روي كره زمين يك كنفدراسيون تشكيل دهند كه يك نخست وزير واحد داشته باشد.

1902: پير و ماري كوري زن وشوهر فيزيكدان موفق شدند كه عنصر راديواكتيو راديوم را ايزوله كنند.

1917: «پراودا» كار انتشار خود را آغاز كرد كه بعدا ارگان حزب كمونيست شوروي شد و پس از انحلال اين حزب به دست يلتسين مدتي تعطيل گرديد و سپس يك سوسياليست يوناني آن را خريد و دوباره منتشر ساخت.


1920: «بالفور» وزير امورخارجه وقت انگلستان اعلاميه معروف خود در باره فلسطين را صادر كرد.

1941: يكصد بمب افكن آلماني شهر آتن را بمباران كردند.

1974: ژنرال محمد ايوب خان رئيس جمهوري اسبق پاكستان سكته كرد و درگذشت. وي از طريق كودتا قدرت را به دست گرفته بود.



__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 04-29-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 29 آوريل

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 29 آوريل



ايران

شاه 9 ساله ايران كشته شد و زوال امپراتوري شتاب گرفت


27 آوريل سال 630 ميلادي (هفتم ارديبهشت) اردشير سوم، شاه 9 ساله ايران از دودمان ساسانيان به طرزي مرموز درگذشت و شهربراز، اران سپهبد (اران به كسر الف اول = ايران) ژنرال نامدار ايران و سرداري كه با شكست دادن روميان، سوريه و فلسطين را به قلمرو ايران بازگردانيده بود و صليبي را كه مسيح بر آن ميخكوب شده بود به تيسفون فرستاده بود را امور سلطنت را راسا به دست گرفت تا از زوال امپراتوري (ايرانشهر) جلوگيري كند. وي قبلا نايب السلطنه اردشير خردسال بود. برخي از مورخان نوشته اند که شهربراز اردشير سوم را کشت تا شاه ايران شود.

اردشير سوم پسر قباد دوم در هفت سالگي و پس از مرگ ناگهاني و مشكوك پدرش به شاهي رسيده بود و چون كودكي بيش نبود، امور حكومت به دست مقامات وقت و در صدر آنان شهربراز افتاده بود كه با هم سازش و هماهنگي نداشتند و در ميان اين مقامات چند مفسد و بدانديش نيز ديده مي شد كه به قضاوت تاريخ، «در وطندوستي» هم ثابت قدم نبودند و به بقاء ميهن، اهميت زياد نمي دادند. جامعه ايران نيز هر روز طبقاتي تر مي شد و تبعيض بيداد مي كرد. در آن دوره، شهربراز نايب السطنه اردشير خردسال شناخته مي شد.

در اين شرايط بود كه سپهبد «شهربراز» وارد عمل شد تا ميهن را كه ميراث نياكان بود و نزديك به 13 قرن از وحدت آن مي گذشت نجات دهد و شايد با همين انديشه، اردشير 9 ساله را از ميان برده بود و چون فرد شايسته ديگري را در خاندان ساسانيان نديد، بدون اين كه عنوان شاه بر خود بگذارد امور سلطنت را به دست گرفت كه حكومت او بيش از 44 روز دوام نيافت و كشته شد.
شهربراز پس از شكست ارتش ايران از روميان در ماههاي آخر حكومت خسروپرويز، از چشم ايرانيان و به ويژه افسران جوانتر ارتش افتاده بود. دليل دلخوري ايرانيان از شهربراز اين بود كه فريب امپراتور روم را خورده و درجريان نبرد، واحدهاي خود را وارد عمليات نكرده بود. امپراتور روم براي شهربراز يك سند جعلي فرستاده بود كه حكايت داشت خسروپرويز مي خواهد او را هم به همان گونه كه ژنرالهاي ديگر و ازجمله «بهرام چوبين» را پراكنده و يا نابود ساخت، از ميان بردارد. اين سند جعلي، شهربراز را دلسرد و نسبت به جان خود بيمناك ساخت و فعالانه در نبرد شركت نكرد و موجب شكست ارتش ايران و فرار خسروپرويز به تيسفون (مدائن نزديك بغداد و پايتخت امپراتوري ايران) شد كه به ميگساري و خوشگذراني روي آورده بود تا غم شكست را فراموش كند كه سران كشور با جلب موافقت پسرش قباد دوم او را بازداشت و سپس كشتند و قباد را به شاهي برگزيدند. قباد دوم كه در فوريه (بهمن) 628 ميلادي شاه شده بود با دادن امتيازهاي ارضي، موقتا صلح با روميان را خريد و سپس 18 تن از شاهزادگان ساساني را كشت تا از دست ملامت آنان از آن عمل خود (دادن امتياز به رومي ها) آسوده شود و در نتيجه حكومت وي نيز چند صباحي بيش دوام نياورد.
پس از مرگ شهربراز (که نهم ژوئن سال630 ميلادي روي داد) سران كشور هريک شاهزاده اي را نامزد مقام سلطنت کرد که بالاخره پوراندخت دختر خسروپرويز شاه کشور شد. تلاش پوراندخت كه بانويي شايسته بود نتوانست از شتاب اضمحلال امپراتوري كه رود سند و كوههاي پامير مرزهاي شرقي، مديترانه مرز غربي و داغستان و چچن مرز شمال غربي آن را تشكيل مي دادند بكاهد و بعدا با سه شكست نظامي از اعراب مسلمان از هم پاشيد و با قتل يزدگرد سوم (آخرين شاه ساساني) در شهر مرو (خراسان) در سال 651 از ميان رفت. پيروز پسر يزدگرد سوم براي گرفتن كمك از امپراتور چين كه دولت او دوست قديمي ايران بود به اين كشور رفت ولي موفق به دريافت كمك نظامي نشد. امپراتور چين تنها قول داد كه به ايرانيان فراري، به هر ميزان كه باشند، پناه دهد و به اين تعهد خود نيز وفا كرد. پيروز به ايران خاوري بازگشت ولي شمار بدخشاني ها (تاجيك ها) كه به او وعده نبرد با اعراب را داده بودند چندان زياد نبود كه خطر جنك كند. تاجيك ها پس از او، تنها موفق شدند كه زبان فارسي، آيين هاي ملي ايرانيان و فرهنگ ايراني را حفظ و به ايران مستقل بعدي بازگردانند كه زنده مانده اند و از اين بابت، همه ايرانيان و ايراني تبارها بايد مديون و قدردان تاجيكها باشند.


اميرانتظام: ارتش ايران كوچك مي شود!


21 آوريل 1979 و دو ماه و ده روز پس از انقلاب فوريه همين سال در ايران، عباس اميرانتظام معاون نخست وزير موقت (مهدي بازرگان) و سخنگوي دولت وقت اعلام داشت كه ايران يك كشور غيرمتعهد خواهد بود و نياز به يك ارتش بزرگ (ارتش زمان شاه) نخواهد داشت و در نظر است که ارتش كوچك شود و بنابراين به خريد اسلحه تازه نياز نخواهد بود و ممكن است «نظام وظيفه» نيز محدود شود. وي گفت كه هنوز مقدار زيادي از اسلحه ارتش در دست مردم است كه به موقع جمع آوري خواهد شد. اين اظهارات اميرانتظام همان زمان در روزنامه هاي تهران منعکس شده بود. امير انتظام بعدا مورد سوء ظن قرارگرفت و متهم شد و سالها در زندان جمهوري اسلامي بسر مي برد.
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 07-22-2010
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

24 تير هجري خورشيدي
روزهاي پيش از 30 تير 1331 كه ايران متشنج بود

مصدق 20 جولاي 1952 (29 تيرماه 1331) تهران و بسياري از شهرهاي ايران به حالت نيمه تعطيل درآمده بود. اين وضعيت از چهار روز پيش از اين، از لحظه اي كه اعلام شده بود دكتر مصدق به علت پذيرفته نشدن پيشنهادهايش از سوي شاه كناره گيري كرده و استعفاي او از نخست وزيري پذيرفته شده است به چشم مي خورد.
مردم خشمگين و آماده بپاخيزي بودند. دكتر مصدق كه از شانزدهم تير ماه با مجلس سنا درگيري پيدا كرده بود 25 تيرماه از شاه خواسته بود كه علاوه بر تصدي نخست وزيري، وزير جنگ هم باشد كه شاه نپذيرفته بود. همان روز دكتر مصدق استعفانامه خود را براي شاه فرستاد و در آن تاكيد کرد كه چون پيشنهادهاي منطقي و اصولي او كه اجرايشان براي پيروزي مبارزات مردم ايران لازم است، مورد قبول شاه قرار نگرفته است و احساس مي كند كه شاه به وي اعتماد ندارد و با اين وضعيت ادامه خدمت موفقيت آميز به وطن ممكن نيست، لذا كناره گيري خود را تسليم مي كند.
شاه استعفاي دکتر مصدق را همان روز پذيرفت و احمد قوام (قوام السطنه) را مامور تشكيل كابينه كرد و در اعلاميه مربوط، وي را "حضرت اشرف" خواند و تصريح كرد كه نسبت به او اعتماد كامل دارد.
روز بعد، قوام السطنه دست به انتشار اعلاميه سراسر تهديد و بي سابقه خود، "كشتي بان را سياستي دگر آمد" زد و بر خشم مردم افزود و سيل تلگرام به حمايت از دكتر مصدق از سراسر ايران به سوي تهران روان شد. همان روز، 28 تن از نمايندگان مجلس هم اعلام كردند كه بدون حضور دكتر مصدق، با فردي ديگر براي ادامه نهضت ملي همکاري نخواهند كرد و كشور متشنج شد.
روز 28 تير، قوام با يك اشتباه سياسي ديگر كه درخواست انحلال مجلس از شاه بود بر دامنه تشنج افزود. بازار تعطيل شد و در همه جا تظاهرات به راه افتاد و جبهه ملي روز سي ام تير را تعطيل عمومي اعلام كرد.
در پي اين تصميم جبهه ملي، تظاهرات عمومي وسيعي به راه افتاد، از همه جا صداي حمايت از دكتر مصدق بلند بود و درگيري هاي خشونت آميزي روي داد كه به كشته شدن عده اي منجر شد.


22 جولاي ميلادي
سربازگیری در ایالات متحده آمریکا 20 جولای سال 1917 (دوران جنگ اول جهاني) براي نخستين بار در تاريخ ايالات متحده آمريكا سربازگيري از طريق قرعه كشي آغاز شد. اين كشور قانون نظام وظيفه اجباري ندارد، ولي به پسران 18 ساله به بالا توصيه مي شود كه ( اگر مايل به برخورداري از برخي امتيازات از جمله دريافت کمک هزينه و وام تحصيل در دانشگاه و استخدام در دواير دولتي و ... هستند) دوطلبانه و کتبا آمادگي خود را براي خدمت سربازي به سازمان معيني (سلکتيو سرويس) اعلام دارند که در هنگام ضرورت، و برحسب نیاز عده اي از آنان (از طریق قرعه کشی) احضار شوند. احضار شدگان در صورت عدم تمكين مجازات خواهند شد. در نيمه دوم قرن 19 در طول جنگهاي داخلي آمريکا، در ايالتهاي شمالي نوعي سربازگيري اجباري انجام گرفت که در شهر نيويورک مردم مخالفت کردند که این اعتراض به يک شورش منجر شد.
براي جلب افراد به استخدام شدن در نيروهاي مسلح آمريکا آگهي به رسانه ها داده مي شود - همانند تبليغات تجاري، نه صورت اعلان ساده. براي داوطلبان استخدام در نيروهاي مسلح آمريکا جوايز مالي و امتيازات متعدد در نظر گرفته شده است. خارجياني که هنوز تبعه آمريکا نشده اند نيز مي توانند داوطلب شوند و خدمت سربازي برايشان امتياز مي شود تا بعدا تبعه آمريکا شوند. در سال های 2009 و 2010 مراسم تبعه شدن نظامیان خارجی آمریکا (ادای سوگند وفاداری) با حضور «جو بایدن» معاون رئیس جمهور این کشور و در عراق (کاخ پیشین صدام حسین) صورت گرفت.


توطئه ترور هيتلر در 1944

كلاز فون ستافنبرگ بيستم جولاي 1944 هيتلر در يك قرارگاه نظامي ( وولفزشانزه ـ لانه گرگها) در پروس شرقي از توطئه قتل رهايي يافت. در اين توطئه، انفجار بمب چهار تن را كشت و گروهي ديگر را مجروح كرد. بزرگي و استحكام ميز مذاكرات باعث نجات هيتلر شد كه مختصرا زخمي شده بود.
توطئه قتل هيتلر توسط يك دسته از افسران آلماني كه شكست در جنگ را قطعي مي دانستند و با اطلاع (نه مداخله) چند مارشال ازجمله «رومل» طرح ريزي شده بود و قرار بود كه پس از قتل هيتلر، نيروي احتياط برلين را زير كنترل خود در آورد، حزب نازي را از قدرت بركنار و با متفقين وارد مذاكرات صلح شود.
افسر جواني به نام «كلاز فون ستافنبرگ Claus Von Stauffenberg» مامور قراردادن بمب در اطاق مذاكرات شده بود [درست مشابه چگونگی قتل رجایی و باهنر در 37 سال بعد در تهران] که گفت و گوها تبادل نظر درباره جنگ و امنيت ملّي آلمان بود ولي آن روز، هيتلر تصميم گرفت كه جلسه به جاي زير زمين در طبقه اول قرارگاه تشكيل شود كه «كلاز» با عجله كيف حامل بمب را به محل تازه منتقل كرد ولي موفق نشد در جاي مورد نظر بگذارد و زمان (تايمر) انفجار را تغيير دهد.
وي پس از قراردادن بمب با شتاب عازم برلن شد تا بقيه كارها را رو به راه كند كه بمب در زمان نادرست و محلي دورتر از صندلي هيتلر منفجر شد.
«كلاز» پس از رسيدن به برلن موفق به تصرف ساختمان راديو نشد و هيتلر كه متوجه قضيه شده بود از راديو برلن اعلام كرد كه به او آسيب نرسيده است. «كلاز» و همدستانش دستگير و بعدا اعدام شدند و به رومل پيشنهاد شد كه ميان خودكشي و حفظ افتخارات يا محاكمه و اعدام يكي را انتخاب كند كه رومل خود را كشت.


ترور ملك عبدالله پادشاه اردن در مسجد اقصي

پادشاه مقتول اردن بيستم جولاي 1951 ملك عبدالله پادشاه وقت اردن (جدّ ملك عبدالله فعلي) به دست يك فلسطيني به نام مصطفي شُكري (خيّاط) در بيت المقدس هنگام ورود به مسجد اقصي با شليك سه گلوله كشته شد.
ملك عبدالله متهم شده بود كه تحت نفوذ انگليسي ها به فلسطيني ها خيانت مي كند و به همراه دولت لبنان قصد مصالحه جداگانه با اسرائيل را دارند. چهار روز پيش از اين واقعه، الصلح نخست وزير لبنان كه براي ديدار ملك عبدالله به اردن رفته بود در اين كشور ترور شده بود.
در آن زمان، نه تنها فلسطيني ها بلكه گروهي از اعراب ملك عبدالله را به دليل تصرف قسمت قديمي بيت المقدس در جريان جنگ يهوديان و فلسطيني ها خائن به ملت عرب مي دانستند و مي گفتند كه ملك عبدالله به جاي تصرف بيت المقدس که متعلق به فلسطيني ها است بايد ارتش خود را در جهت دريا به حركت درمي آورد و پيشروي يهوديان مسلح را سد مي كرد. مفتي اعظم فلسطين نيز همين نظر را نسبت به ملك عبدالله داشت.
ملك عبدالله كه هنگام مرگ 69 ساله بود در جريان جنگ جهاني اول به انگليسي ها در خارج ساختن سرزمين هاي عرب از دست عثماني ها كمك كرده بود كه پس از جنگ او را امير كشور تازه تاسيس اردن و پس از دادن استقلال به اردن، پادشاه اين كشور كرده بودند. در آن زمان هدف انگلستان از ايجاد دو كشور سلطنتي اردن و عراق اين بود كه سوريه بزرگتر تشكيل نشود كه سدي بزرگ بر سر راه منافع و سياستهاي انگلستان در خاورميانه باشد.
پس از ترور ملك عبدالله، پسرش طلال بر جاي او نشست و پس از او نوبت به ملک حسين پسر طلال رسيد كه 17 ساله بود. وي هنگام تيراندازي به پدر بزرگش در كنار او بود. به طلال چون در پاريس با صداي بلند انگلستان را امپرياليست خوانده بود برچسب بيماري رواني زده و برکنار کرده بودند!.


روزي كه فرانسه به تونس استقلال داد دولت فرانسه 20 جولای 1956 به تونس، مستعمره خود در شمال آفريقا، استقلال داد كه از آن زمان روز ملي اين كشور بشمار مي رود. اين استقلال آسان هم به دست نيامد و تونسي ها براي گرفتن آن مبارزه كرده بودند. حبيب بورقيبه از زمان استقلال به مدت 31 سال بر اين سرزمين قديمي و متمدن حكومت كرد و در اين مدت، در تونس تنها يك حزب فعاليت داشت.
تونس كه ميان ليبي و الجزاير واقع شده است يك كشور منطقه مديترانه است و در اين دريا ساحلي طولاني دارد. وسعت خاك آن 164 هزار كيلومتر مربع و جمعيتش ده ميليون نفر است و يك كشور عربي بي طرف بشمار مي آيد كه فرانسه زبان دوم مردم آنجاست. این سرزمین در عهد باستان وابسته به امپراتوری روم، بعدا امپراتوری اسلامی و سپس امپراتوری عثمانی بود.


تهديد يک عضو کنگره آمريکا: حمله نظامي به اماكن مذهبي اسلامي! 15 جولاي 2005 «تام تانكريدوTom Tancredo» نماينده جمهوريخواه مجلس آمريكا از ايالت كلرادو در يک مصاحبه راديويي ضمن اشاره به انفجارهاي انتحاري آن سال در لندن و احتمالا تكرار نظاير آن در آمريكا گفته بود كه به تهديد بزرگ بايد پاسخ بزرگ داد. اگر تروريستها بخواهند در شهرهاي آمريكا با استفاده از سلاح كشتار جمعي و بمب هاي اتمي كوچك (تاكتيكي) دست به تخريب و آدمكشي بزنند مي توان در پاسخ به آنها، اماكن مذهبي اسلامي را مستقيما مورد حمله نظامي قرار داد و از ميان برداشت!.
«پت كمبل» گزارشكر راديو سئوال كرده بود: آيا منظور شما مكّه هم هست؟.
تام تانكريدو پاسخ داده بود: بله.
اين اظهارات باعث اعتراض انجمن هاي مسلمانان از جمله مسلمانان آمريکا و انجمن هاي آنان و انتقاد رسانه ها شده بود.


10 شعبان هجري قمري
وفات حسين بن محمّد بن عَبدُ الباقي ازشاعران پرآوازه قرن 5 هجري
10 شعبان 422 - حسين بن محمّد بن عَبدُ الباقي ازشاعران پرآوازه قرن 5هجري قمري چشم ازجهان فروبست. كنيه وي ابوعبدالله و شهرتش خالِع بود. عبدالباقي دربغداد سكونت داشت و درمحضرعالمان اين شهر شاگردي كرد. خالع درعلم حديث ازتبحر بسيار برخورداربود بطوريكه خطيب بغدادي و جمع كثيري ازبزرگان ازوي روايت كرده اند. خالِع طبعي روان درسرودن شعرداشت و درسروده هايش هم خالع تخلص مي كرد.
وفات «عماد اصفهاني» فقيه شافعي
10 شعبان 519 - «عماد اصفهاني» فقيه شافعي، اديب و كاتب برجسته قرن 6هجري درگذشت. او تحصيلات را دراصفهان آغاز كرد و سپس در مدرسه نظاميه بغداد علوم فقه، حديث و ادبيات را آموخت. او سرانجام درسرزمين شام به وزارت صلاح الدين ايوبي انتخاب شد. ازعماد اصفهاني ملقب به كاتب و معروف به كاتب اصفهاني كتابهايي چون «البَرْقُ الشّامي در تاريخ، ديوانُ الرَّسائِل، ديوان شعر، زُبْدَةُ النَّصر وَ نُخبَةُ العَصْر» به عنوان بهترين و معروفترين آثار وي باقيست.
وفات « مَجْدُالدّين محمّد بن ابُو الْقَوارس» مشهور به« سيّد عَميدي»
10 شعبان 754 - « مَجْدُالدّين محمّد بن ابُو الْقَوارس» مشهور به« سيّد عَميدي» از عالمان بزرگ شيعه در بغداد وفات يافت و در نجف اشرف به خاك سپرده شد. او در شهر «حِلّه» به دنيا آمد. سيّد عميدي كه از نوادگان حضرت سجّاد(ع) به شمار مي‏رفت در محضر درس پدر و دائي خود علامه حِلّي به كسب دانشهاي متداول همت گماشت و درنهايت با درجه استادي به تدريس مشغول شد. او درفقه، اصول، حديث، كلام، تفسير و ادبيات عرب از دانش بسيار بهره‎مند بود. سيد عميدي بر اغلب كتب علامه حلّي شرح و حاشيه نگاشته است. از آثار اين عالم بزرگ مي‎توان به «شرح تهذيب علامه، شرح مباديُ الاُصُول و كَنْزُالفَوائد» اشاره كرد. گفتني است سيّد عميدي از استادان شهيد اول بود كه پس از فوت پيكرش را به نجف انتقال دادند و درآنجا به خاك سپردند.
__________________
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 07-25-2010
مهدی آواتار ها
مهدی مهدی آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد - مدیر تالار موبایل و دوربین دیجیتال

 
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: هر کجا هستم باشم،آسمان مال من است!
نوشته ها: 7,439
سپاسها: : 4,552

4,939 سپاس در 1,683 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض حيات دوباره امپراتوري بيزانس

جام جم آنلاين: 749 سال پيش در روز 25 ژوييه سال 1261 ميلادي امپراتور بيزانس ، بازيلئوس ميخاييل هشتم پالئولوگ فاتحانه وارد پايتختش بيزانس شد. نيم قرن پيش از اين تاريخ، يك امپراتور ديگر بيزانس به بهانه جنگ هاي صليبي توسط ارتشي كه سربازان آن از سوي بازرگانان ونيزي اجير شده بودند ، از شهر بيزانس بيرون رانده شده بود.
در روز 12 آوريل سال 1204 ميلادي لشكريان چهارمين جنگ صليبي پس از فتح بيزانس ، پايتخت باشكوه امپراتوري رم شرقي كه فرهنگ يونان و مذهب ارتدوكس را پذيرفته بود ، شهر را بي رحمانه غارت كردند.
در حالي كه بارون هاي كاتوليك غربي ثروت ها و اموال غارت شده بيزانس را ميان خود تقسيم مي كردند ، اهالي بيزانس و روحانيون ارتدوكس در شهر نيسه در كرانه ديگر بسفور فرهنگ و سنت هاي خود را زنده نگه داشتند.
شهر بيزانس در 11 مه سال 330 ميلادي تحت نام كنستانتينوپل برگرفته از نام كنستانتين امپراتور رم رسما به عنوان پايتخت امپراتوري رم انتخاب شده بود.در سال 395 ميلادي با تجزيه امپراتوري رم به دو امپراتوري رم غربي و رم شرقي ، كنستانتينوپل پايتخت امپراتوري رم شرقي شد.
در زمان امپراتور هراكليوس ، كنستانتينوپل از ريشه هاي لاتيني و مذهب كاتوليك دست كشيد و به يك شهر يوناني با مذهب ارتودكس تبديل شده و نام آن به بيزانس تغيير يافت.
تا قبل از حمله صليبي ها اين شهر از شكوه و جلال فراواني برخوردار بود ، اما با غارت شهر و بيش از نيم قرن اشغال توسط صليبيون از آن شكوه گذشته چيز زيادي باقي نماند.
تا اين كه ميخاييل هشتم پالئولوگ كه به يك خانواده قديمي و اصيل بيزانس تعلق داشت خود را امپراتور بيزانس ناميد. او به صليبيون كه بيزانس را در اشغال داشتند حمله كرد و شهر را از آنها پس گرفت و به اشغال كاتوليك ها خاتمه داد.
ميخاييل هشتم دوباره شكوه و جلال بيزانس را تا حدودي احيا كرد اما با توجه به غارت گسترده صليبيون ، شهر بيزانس هرگز شكوه گذشته خود را بازنيافت.
به اين ترتيب در روز 25 ژوييه سال 1261 ميلادي امپراتوري بيزانس بار ديگر با بيرون راندن صليبيون كاتوليك تجديد حيات يافت.
تا اين كه حدود دو قرن بعد امپراتوري پالئولوگ هاي بيزانس پس از شكست از سلطان محمد فاتح ، سلطان عثماني در روز 29 مه سال 1453 ميلادي براي هميشه از صحنه روزگار محو شد و به تاريخ پيوست و نام شهر بيزانس (قسطنطنيه – كنستانتينوپل ) به استانبول تغيير يافت.
__________________
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !

پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 07-26-2010
مهدی آواتار ها
مهدی مهدی آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد - مدیر تالار موبایل و دوربین دیجیتال

 
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: هر کجا هستم باشم،آسمان مال من است!
نوشته ها: 7,439
سپاسها: : 4,552

4,939 سپاس در 1,683 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Cool عبدالناصر كانال سوئز ملي را كرد

جام جم آنلاين: 54 سال پيش ، در روز 26 ژوييه سال 1956 ميلادي جمال عبدالناصر، رئيس جمهور مصر رسما كانال سوئز را ملي اعلام كرد. ناصر اين تصميم را براي تامين مالي اجراي طرح هاي عمراني مصر اتخاذ كرد.
جمال عبدالناصر كه چهار سال قبل از اين تاريخ به قدرت رسيده بود ، ابتدا براي احداث سد عظيم اسوان از آمريكايي ها درخواست كمك مالي كرده بود.
احداث سد اسوان يك طرح فرعوني بود كه با اجراي آن سطح زمين هاي كشاورزي مصر دو تا سه برابر مي شد و نيازهاي اين كشور به برق هيدروالكتريك تامين مي گرديد اما دولت آمريكا تقاضاي ناصر را نپذيرفت زيرا به ناصر و احساسات سوسياليستي اش اعتماد نداشت.
بنابراين جمال عبدالناصر تصميم گرفت كانال سوئز را ملي كند و از درآمد آن براي احداث سد اسوان استفاده نمايد. ناصردر روز 26 ژوييه سال 1956 ميلادي كانال سوئز را ملي اعلام كرده و تمام دارايي هاي كمپاني بين المللي سوئز كه بخش اعظم سهام آن به بريتانيا و فرانسه تعلق داشت را مسدود كرد.
ملي شدن كانال سوئز به يك بحران بين المللي تبديل گرديد زيرا فرانسه و بريتانيا از درآمد كانال سوئز محروم شدند. جمال عبدالناصر پس از ملي كردن كانال ، از كارشناسان اتحاد شوروي براي احداث سد اسوان دعوت كرد.
در روز 29 اكتبر سال 1956 ميلادي ابتدا اسرائيلي ها به صحراي سينا حمله كردند و در پي آنها در روز 5 نوامبر چتربازان فرانسوي و بريتانيايي در بندر پورت سعيد به بهانه محافظت از كانال سوئز فرود آمدند، اما نيروهاي مهاجم ناگزير شدند تحت فشارهاي سازمان ملل متحد ، آمريكا و شوروي خاك مصر را ترك كنند.
ناكامي حمله نيروهاي اسرائيلي ، فرانسوي و بريتانيايي به مصر و عقب نشيني آنها براي جمال عبدالناصر يك پيروزي ديپلماتيك محسوب شد.اعتبار ناصر از آن پس نه تنها در ميان مردم مصر ، بلكه در ميان محرومان جهان سوم رو به افزايش نهاد.
به اين ترتيب در روز 26 ژوييه سال 1956 ميلادي جمال عبدالناصر كانال سوئز را ملي اعلام كرد.
وقايعي كه در پي ملي كردن كانال سوئز رخ دادند ، موجب محبوبيت فزاينده جمال عبدالناصر شد و ناصر تحت عنوان «رئيس» تا زمان مرگ در 28 سپتامبر سال 1970 ميلادي در مصر حكومت كرد و در اوج محبوبيت درگذشت.
__________________
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !

پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 07-26-2010
مهدی آواتار ها
مهدی مهدی آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد - مدیر تالار موبایل و دوربین دیجیتال

 
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: هر کجا هستم باشم،آسمان مال من است!
نوشته ها: 7,439
سپاسها: : 4,552

4,939 سپاس در 1,683 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Cool استقلال ليبريا ، سرزمين برده‌هاي آزاد

جام جم آنلاين: 163 سال پيش در روز 26 ژوييه سال 1847 ميلادي كشور آفريقايي ليبريا رسما به استقلال دست يافت. به اين ترتيب ليبريا نخستين كشور آفريقايي بود كه از سوي قدرت هاي استعمارگر غربي استقلال آن به رسميت شناخته شد.
در سال 1816 ميلادي يك كشيش آمريكايي به نام رابرت فينلي موسسه اي را تحت عنوان موسسه استعماري تاسيس كرد كه هدف آن بازگرداندن برده هاي سياهپوست آزاد شده كه در ايالات شمالي آمريكا كه در آنها برده داري معمول نبود به قاره آفريقا بود.

او يك سرزمين كوچك در خليج گينه به نام كاپ مه سورادو را به مبلغ 300 دلار در سال اجاره كرد اما فقط يك بار اجاره آن را پرداخت. از سال 1821 ميلادي به ابتكار اين موسسه نخستين برده هاي سياهپوست آمريكايي در اين سرزمين مستقر شدند.
محل استقرار آنها به نام رئيس جمهور وقت آمريكا ، جيمز مونرو «مونروويا» نام گرفت كه امروز پايتخت كشور ليبريا است.
اندك اندك تعداد برده هاي سياهپوست آمريكايي كه در اين منطقه مستقر مي شدند به هزاران نفر رسيد و درگيري آنها با ساكنان بومي آغاز شد.
پس از استقلال ليبريا ، آمريكايي هاي ليبريايي توانستند قدرت را در دست بگيرند.آنها علي رغم اين كه در اقليت بودند اكثريت جمعيت بومي را در جهت منافع شركت هاي آمريكايي توليد كائوچو فايرستون كه مالك كشتزارهاي درخت هوه‌آ بود به بيگاري كشيدند.
در عين حال ، آمريكايي هاي ليبريايي از كمك هاي دولت آمريكا برخوردار بودند اما سرانجام قدرت دولت هاي آمريكايي هاي ليبريايي در سال 1980 ميلادي با كودتاي يك بومي ساموئل كانيون دوئه خاتمه پذيرفت.
از آن پس ، هرج و مرج در ليبريا آغاز شد و جنگ هاي داخلي وحشتناكي كه همه ريشه در اختلاف قديمي ساكنان بومي با آمريكايي هاي ليبريايي داشتند ، اين كشور كوچك را به خاك و خون كشيدند.


به اين ترتيب ، در روز 26 ژوييه سال 1847 ميلادي كشور آفريقايي ليبريا كه بردگان سياهپوست آمريكايي در آن مستقر شده بودند به استقلال دست يافت.
اما از همان ابتدا سياهپوستان آمريكايي بهره كشي از ساكنان بومي را آغاز كردند.اين مساله موجب ريشه دار شدن يك كينه عميق ميان آنها و ساكنان بومي شد كه سرانجام به طغيان ساكنان بومي انجاميد و جنگ هاي داخلي خونين ليبريا آغاز شدند.
دامنه اين جنگ ها حتي به كشورهاي همسايه مانند سيرالئون نيز گسترش يافت و صدها هزار نفر در اين جنگ ها جان خود را از دست دادند و ميليون ها نفر آواره شدند.
__________________
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !

پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 04-29-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 29 آوريل

در قلمرو رسانه‌ها


زادروز «پراودا» و نگاهي به اهميت «روزنامه حزب»





22 آوريل (دوم ارديبهشت) را زادروز «پراودا» نوشته اند كه نقشي بس موثر در انقلاب 1917 روسيه و نوسان قدرت حزب كمونيست در شوروي براي 75 سال داشت. پراودا به عنوان ناشر افكار بلشويكها و صداي كارگران در 22 آوريل 1912 در پتروگراد (سن پترزبورگ) كار انتشار خود را آغاز كرد. اين روزنامه قبلا هم وجود داشت ولي، نه به اين صورت. پراودا براي نخستين بار در اكتبر 1908 در شهر وين به چاپ رسيده بود كه نسخه هاي آن به روسيه قاچاق مي شد. در سال 1908 لئو تروتسكي ناشر پراودا بود كه آن را به عنوان يك روزنامه سوسيال دمكرات با هدف جلب هرچه بيشتر از روس هاي باسواد به سوي تئوري هاي سوسيال دمكراسي به عنوان راه نجاتي براي روسيه منتشر ساخته بود. وي اين پراودا (در لغت به معناي حقيقت) را ارگان يك حزب نمي ديد بلكه آن را با هدف ترويج «سوسيال دمكراسي» منتشر مي ساخت. تروتسكي به دلايل مختلف «پراودا» را از سوم اكتبر 1908 در وين منتشر كرد كه سه دليل مهمترش دسترسي به سوسيال دمكرات هاي معروف اروپايي به منظور نوشتن مقاله، دريافت كمك مالي از چند ثروتمند هوادار بسط سوسيال دمكراسي و نيز دور بودن از سانسور دولت روسيه و تعقيب قضايي از طريق ساختن (جعل) اتهام بود.

نشست ژانويه سال 1910 چپگرايان روسيه به همكاري تنگاتنگ اين احزاب كه قبلا منشعب شده بودند انجاميد زيرا به اين نتيجه رسيده بودند كه جز با وحدت مساعي نخواهند توانست قدرت را به دست گيرند. در اين نشست قرار شد كه «پراودا» ناشر همه احزاب چپ و گروههاي منشعب باشد. لنين تلاش كرد كه «كامنف» بلشويك (سوسياليست افراطي) را وارد شوراي سردبيري پراودا كند و كامنف با اعمال نفوذ و انتشار مقاله هاي تند و با انشايي صريح، سازش چپها را كه «پراودا» زبان واحد همه آنها بايد مي بود بر هم زد و در نتيجه «پراودا» از 22 آوريل 1912 به عنوان روزنامه سراسري بلشويك ها و كارگران، انتشار خود را در پترو گراد با يك تيراژ صد هزار نسخه اي از سرگرفت. در سالهاي 1912 تا 1914 «وياچسلاو مولوتوف» سردبير آن بود ولي لنين با اين كه در تبعيد بود از دور همچنان بر پراودا رياست فائقه داشت و مقاله بي نام مي فرستاد.

دولت روسيه بيكار نمانده بود و ماموران مخفي خود را وارد پراودا كرده بود و يكي از اين مامورا به نام «ميرون چرنومازوف» حتي عضو شوراي سردبيري شده بود و قبلا دولت را از مقاله هايي كه قرار بود چاپ شود آگاه مي ساخت تا سانسور كند و نام نويسندگان مقاله هاي بدون نام و يا با نام مستعار را به دولت مي داد. بلشويكها يك هفته نامه سنگين عقيدتي به نام «زوزدا» هم داشتند كه در آن زمان خواندن و درك مطالب آن كار هر فرد نبود. پراوداي تازه ساده نويس و نثري شيوا و دلنشين داشت و مطالب آن نويدبخش بود. با وجود اين، بارها توسط دولت به محاق توقيف افتاد، اما بلافاصله پس از هر توقيف به نام ديگري به كار انتشار ادامه داد.

از سال 1917 و پس پيروزي انقلاب كه پراودا در آن نقش موثر داشت، لنين شخصا بازبين نهايي (پروف ريدر) مطالب آن شد ولي مطالب را سانسور نمي كرد، غلط ها را مي گرفت.

لنين با هدف پياده شدن افكار خود (لنينيسم كه همانا ماركسيسم عملي بود) پراودا را به صورت ابزاري جهت انتشار نامه هاي مردم و به ويژه نظرات آنان و نيز بحث هاي كميته هاي حزب و شوراي هاي مختلف درآورد تا يك وسيله تبادل نظر عمومي باشد و تصميمات دولتي، تنها چند هفته پس از انتشار در پراودا و جمع آوري اظهار نظر مردم نسبت به آنها، جهت تصويب به مراجع مربوط ارسال مي شد. وي شخصا به ضعف هاي اداري و دشواري ها و نظرات تازه كه در پرودا چاپ مي شد رسيدگي مي كرد و حتي اصحاب اين نظرات را براي مذاكره حضوري دعوت مي كرد و به همين دليل، پراودا در آن سالها داراي 40 دبير (اديتور) بود كه نامه ها و نظرات مردم و گزارش هاي كميته هاي حزبي و شوراهاي محلي و كميسيون ها را تنظيم ژورناليستيك مي كردند.

لنين پراودا را به انتشار رويدادهاي ساير كشورها تشويق مي كرد و از آنجا كه همانند ماركس معتقد بود كه رسانه هاي كشورهاي سرمايه داري زير بناي قدرت آنها هستند از دبيران پراودا خواسته بود كه واقعيت ها را از درون گزارش اين رويدادها كه ممكن است ساختگي و فريبكارانه و غرض آلود باشند بيرون بكشند و تنها پس از پالايش چاپ كنند، مگر اين كه توسط خبرنگاران شوروي در محل تهيه شده و از دست اول باشند. دبيران تحريريه پراودا بايد ضمن انتشار رويدادهاي ساير كشورها و اظهارات مقاماتشان، روي ضعف هاي آن نظام ها انگشت مي گذاشتند تا مردم شوروي تصور نكنند كه مرغ خانه همسايه تخم غاز مي گذارد.

لنين در عين حال تلاش داشت كه پراودا وسيله تبليغات سازمانهاي دولتي، تمجيد و تعريف مقامات، و محلي براي انتشار مطالب بي حاصل آنها درنيايد كه بعدا «ايزوستيا» براي انتشار اخبار منابع و موسسات دولتي و نيز «ترود» به منظور انتشار اخبار اتحاديه ها و نشريات ويژه جوانان و ... تاسيس شدند.
لنين با اين عقيده صاحبنظران غرب موافق بود كه روزنامه حزب نماد، مشعل و علمدار آن است كه اگر غبارآلود شود، كم نور و يا ناپديد شود، حزب نيز از چشم مردم خواهد افتاد و ايدئولوژي حزب هرچند خوب و مترقي و داروي دردهاي زمانه باشد به بايگاني (آرشيو) خواهد رفت. توصيه لنين اين بود كه روزنامه حزب براي كسب منفعت نيست و نبايد به قيمتي عرضه شود كه همگان نتوانند خريداري كنند. همين مردمي بودن «پراودا» تيراژ آن را به ميليون ها نسخه در روز رساند و وسيله ارتقاء معلومات مردم معمولي قرار گرفت و مدرسه و آموزگار مشترك همه آنان شد.

پس از درگذشت لنين در 21 ژانويه 1924 مقامات حزبي و دولتي با دلخوري كه از انتشار نامه ها و نظرات مردم و صورتجلسات كميته هاي محلي پيرامون مسائل روزمره در پراودا داشتند به تدريج اين روزنامه را به دست تئوريسين ها و مقامات حزبي سپردند كه قبلا حتي يك لحظه در يك روزنامه كار نكرده بودند. اين وضعيت به جايي رسيد كه در دهه 1950 در شوراي سردبيري پراودا اثري از روزنامه نگار واقعي ديده نمي شد. در نتيجه، به تدريج اين روزنامه مهم و عامل حفظ نظام شوروي از طريق آموزش همگاني و تحكيم وحدت مردم و پيشبرد هدف هاي مشترك جامعه، به ابزاري براي جنگ قدرت بدل شد و رقابت خروشچف با مالنكوف از طريق پراودا مشهور است. اين روزنامه همچنين به تدريج وظيفه افشاي فساد در كشورهاي رقيب را به فراموشي سپرد، از ابزارهاي ديپلماسي دولت مسكو شد و به جاي رسالتي كه به آن سپرده شده بود به حملات مقاله اي و بكار بردن واژه هاي جذاب پرداخت كه اثر منفي داشت.
باوجود اين، پراودا تا سال 1991 كه بوريس يلتسين حزب كونيست شوروي را منحل و اموال آن را توقيف كرد به عنوان ارگان حزب منتشر مي شد ولي با تيراژي كم، زيرا كه هدفهايش را گم كرده بود و جامعه شوروي نتوانسته بود روزنامه نگار ماهر پرورش دهد كه بتواند از نظام آن حراست كند و پرودا را بر سر پا نگهدارد.

در پي توقيف اموال حزب كمونيست (توسط يلتسين، يك كارگر ساده سيبريايي كه از نردبان همين حزب بالا آمده بود)، به تحريريه پراودا گفته شد كه اگر روزنامه نگار واقعي هستند؛ اين گوي و اين ميدان، خودشان بروند و يك پراوداي ديگر به همين نام منتشر كنند. آنان رفتند و پراوداي خود را منتشر كردند كه چون مهارت در نوشتن مطالب دلخواه مردم را نداشتند نتوانستند هزينه آن را تامين كنند و مجبور شدند كه آن را به يك يوناني دوستدار لنين به نام «ياني كاسوس» بفروشند و خانواده اين يوناني به پراودا سر و سامان داده و به دو زبان روسي و انگليسي منتشر مي كند. پراوداي تازه كه همچنان لگوي قديمي را حفظ كرده تمايلات ميهني را بر چپگرايي افزوده و صورت يك روزنامه حرفه اي و در عين حال مدافع سوسيال دمكراسي و روسيه دوستي به خود گرفته (بازگشتي به سال 1908) كه گاهي شديدا دربرابر غرب و حركات آن مي ايستد.
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 04-29-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 29 آوريل

انديشه ها و كارهاي يك روزنامه نگار واقعي






امروز سالگشت درگذشت «مايك رويكو» مردي است كه به حرفه ژورناليسم وفاداري تعصب آميز داشت. مايك 29 آوريل سال 1997 در گذشته است.

«مايك رويكو» بارها گفته بود كه روزنامه بايد صداي هر انسان باشد. روزنامه نگار بايد هنگام تهيه و نگارش يك مطلب، خود را جاي مخاطب بگذارد و آن چه را كه او انتظار دارد و برايش لازم و مفيد است برنگارد. راضي كردن مقامات دولتي، كار روزنامه نگار حرفه اي نيست، وظيفه نشريه دولتي و يا رسانه اي است كه از دولت كمك مالي مي گيرد.

مايك رويكو كه در طول چهل سال روزنامه نگاري علاوه بر تهيه
خبر، هفت هزار و پانصد مقاله، گزارش تحقيق شده (اينوستيگيتيو) و تحليل نوشت عقيده داشت هنگامي كه درآمد يك روزنامه كمتر از هزينه هايش شود، اعتماد و علاقه مردم را از دست داده و بايد تعطيل و يا به نيروهايي تازه فروخته شود. وي روي اين نظر خود ايستادگي كرد و زماني كه روزنامه «شيكاگو ديلي نيوز» به زيان دهي افتاد آنجا را ترك گفت و با رفتن او، مخاطبانش خريد آن روزنامه را متوقف ساختند و چون به «شيكاگو سان تايمز» رفت مخاطبان نيز متوجه اين روزنامه شدند و با اين عمل، شيكاگو ديلي نيوز تعطيل شد. اين تحول به صورت اصلي در روزنامه نگاري درآمده است كه نويسنده «سرمايه» اصلي يك نشريه است، نه چيز ديگر. با رفتن مايك از شيكاگو ديلي نيوز، اين روزنامه، دفعتا (در يك روز) 91 هزار خواننده از دست داد كه باز مبحثي در كتاب هاي درسي رشته روزنامه نگاري شده است. مايك تا زماني در شيكاگو سان تايمز به كار ادامه داد كه روزنامه اي مستقل بود.

همينكه اين روزنامه توسط «روپرت مورداك» خريداري شد، با صدور اعلاميه از آنجا رفت. وي در اين اعلاميه نوشته بود: «مورداك»نه يك روزنامه نگار واقعي است و نه علاقه مند به حرفه روزنامه نگاري، و روزنامه متعلق به او اين ارزش را هم كه در آن ماهي به پيچند و به دست خريدار بدهند، چه رسد به خريدن و خواندنش. مخاطبان رسانه ها حقي دارند و اگر دولت نتواند اين حق آنان را رعايت كند، بايد خودشان روزنامه هاي غير واقعي را نخرند و نخوانند تا فريب نخورند و گمراه نشوند. هدف مورداك كمك به فرهنگ و ارتقاء معلومات مردم و اطلاعات رساني واقعي و بيطرفانه نيست، هدف او كسب مال و قدرت است، او مي خواهد هرلحظه با هر مقامي در هر گوشه از دنيا كه بخواهد تلفني صحبت كند و براي اين كار كه آتش جاه طلبي او را براي يك لحظه فرو مي نشاند و از آن لذت مي برد بايد به زيان مردم و حتي برخي از ملل امتياز بدهد.

مايك پس از ترك شيكاگو سان تايمز به شيكاگو تريبيون رفت ولي مقاله هاي او از سوي سنديگاي مربوط توضيع مي شد و همزمان در 600 روزنامه در سراسر جهان به چاپ مي رسيد، خبرگزاري ها و شبكه هاي راديو تلويزيوني آنها را نقل مي كردند و ترجمه آنها در رسانه هاي غير انگليسي انتشار مي يافت.

چند ناشر تاكنون مقالات مايك را كه سكته مغزي او را از پاي درآورد برحسب موضوع جمع آوري كرده و به صورت كتاب در آورده اند. او به موازات روزنامه نگاري، داستان هم مي نوشت و قهرمان داستانهاي او يا راننده تاكسي بودند و يا اينكه ماجرا در يك تاكسي رخ داده بود. او داستان نويسي را «زنگ تفريح» خود و هر روزنامه نگار ديگر كه كار روزنامه را با تهيه اخبار سطح شهر آغاز كرده است مي دانست كه خستگي را از تن مي زدايد.



مرگ تدریجی نشریات چاپی ـ تيرازها از آغاز اکتبر 2009 تا پايان مارس 2010 (شش ماه) 7/8 درصد کاهش داشت


در دومین ماه بهار 2007 بنیاد نوسازی روزنامه نگاری (ژورنالیسم) برای یافتن راه حل برای مسئله جهانی کاهش تیراژ نشریات و مخاطبان شبکه های تلوزیونی یک نشست طولانی تشکیل داه بود. در این نشست، روزنامه نگاران حرفه ای و استادان دروس روزنامه نگاری و ناشران شرکت کرده بودند. تا آن زمان، کاهش متوسط تیراژها از 9 درصد بیشتر نشده بود. این کاهش از سال یکم قرن 21 آغاز شده بود. در آن نشست، علل این کاهش کشف و به این شرح اعلام شده بود: 1 ـ قرارگرفتن اخبار خبرگزاری ها در اینترنت که قبلا تنها برای مشترکین (رسانه ها) ارسال می شد. 2 ـ قرارگرفتن اعلانهای کوتاه کلاسه شده (نیازمندی ها) در اینترنت که قبلا به صورت ضمیمه (پری پرینت) درلای روزنامه ها توزیع می شد و یا اینکه چندین صفحه از روزنامه به چاپ آنها اختصاص می یافت که مورد نیاز مبرم مردم بوده اند. 3 ـ تغییر روانشناسی مردم قرن 21 و کم حوصله شدن آنان و بیزاری از سیاست و جلب توجه ایشان به اخبار کوتاه، اخبار تصویری، کاریکاتور و مطالب حاشیه ای. 4 ـ خروج تدریجی خبرنویسی از قاعده و اصول خود (قرارداده شدن عناصر ششگانه هر خبر در زیرهم بر حسب اهمیت عناصر و تنظیم به صورت هرم = مثلث معکوس، که مخاطب با خواندن پارگراف اول (لید خبر) متوجه رویداد شود و اگر موضوع برایش جالب نباشد وقت خودرا صرف خواندنش نکند و پشیمان و عصبی نشود). 5 ـ جلب روزنامه نگاران ماهر به کار روابط عمومی که از دهه آخر قرن بیستم، علاوه بر موسسات، تقریبا هر دولتمرد و سیاستمدار و بازرگان در کنار خود دارد و نیز ایجاد وبلاگ شخصی و پرداختن به آن.

قرار شد که این دریافت ها (نتایج حاصله از نشست) به رسانه ها منعکس شود تا به اصلاح خود بپردازند و بنیاد نیز هر سال و یا هر دو سال یک نشست در این زمینه تشکیل دهد.

نشست بعدی بنیاد اواخر بهار 2009 تشکیل شد و تا نخستین ماه تابستان ادامه داشت و اعلام شد که که نشریات و شبکه های تلویزیونی به دلیل کمبود روزنامه نگار ماهر و حرفه ای (فردی که روزنامه نگاری را پیشه ـ تنها شغل ـ مادام العمر خود قرار داده باشد)، توصیه های سال 2007 تماما به اجرا در نیامده است و میزان کاهش تیراژ نشریات به هفده درصد و مخاطبان شبکه های تلویزیونی به شش درصد رسیده است و در نظر سنجی ها 11 درصد خریداران روزنامه ها هم گفته بودند که عادت خرید روزنامه را از دست نداده اند ولی حوصله بازکردن و خواندن آن را نیافته اند و به همین ترتیب اخبار تلویزیون ها که برای اطاق پخش می شد و آنان توجه نداشتند زیرا خبرها گزینشی بوده و از قلم افتاده زیاد است. بنیاد توصیه کرد که نشریات ضمن بازگشت به اصول خبرنویسی اصیل (خبر مطلق، کوتاه و بدون لفّاظی) به آنلاین خود (ادیشن اینترنتی) نیز توجه کنند زیرا که جبر زمانه این تغییر تاریخی را ایجاب می کند.


سومین نشست بنیاد که بازهم به نوسازی رسانه ها اختصاص خواهد داشت از سی ام آوریل (دهم اردیبهشت) کار خودرا در سانفرانسیسکو آغاز خواهد کرد. این نشست در حالی شروع می شود که متوسط افت تیراژها در شش ماه گذشته هشت و هفت دهم درصد بوده و اصحاب نظر گفته اند که جلوگیری از مرگ تدریجی نشریات چاپی تقریبا محال بنظرمی آید و باید توصیه به گسترش و بهبود آنلاین هر نشریه و شبکه تلویزیونی شود و نشریات، مجله هفتگی دایر کنند زیراکه که افت تیراژ مجله ها هنوز از یک درصد بیشتر نشده است. در سه ماه گذشته بهای لپ تاپ ها تا حدود سیصد دلار کاهش یافته و تولید انبوه «مینی لپ تاپ ده اینچی که در کیف دستی هر بانو جای می گیرد» دسترسی هر فردرا در هرجا و هر شرایط به اینترنت میسر ساخته است. در این نشست به گلایه مخاطبان سرچ انجین ها نیز توجه خواهد شد که از تکرار یک مطلب ناله کرده و گفته اند که این سرچ انجین ها همه نشریات و تلویزیونها مورد نظر (مشتری و درج در لیست) خودرا که خبر واحدی را نقل کرده باشند در شبکه قرار می دهند که حوصله گیر و اتلاف وقت است و تازه این خبر هم از یکی از سه خبرگزاری قدیمی (بین المللی) نقل می شود. یک صاحبنظر گفته است که این کار سرچ انجین ها اگر ادامه یابد ممکن است باعث بازگشت مخاطبان به نشریات شود.



...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:19 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها