مشاعره سنتی

[deltang]

نه همين ميرمد آن نوگل خندان از من

ميكشد خار در اين باديه دامان از من

[abadani]

نميرم از اين پس كه من زنده ام
كه تخم سخن را پراكنده ام

[deltang]

ملكا ذكر تو گويم كه تو پاكي و خدايي

نروم جز به همان ره كه تو هم راهنمايي

[ساقي]

یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
آن جوان بخت که می‌زد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد

[abadani]

دست از اين پيش كه دارد كه ما زاري از اين بيش كه دارد كه ما

[SonBol]

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

[ساقي]

شاهدان گر دلبری زین سان کنند
زاهدان را رخنه در ایمان کنند
هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد
گلرخانش دیده نرگسدان کنند

[abadani]

دايم گل اين بستان شاداب نمي ماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايي

[ساقي]

یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح آن دهد که چه گفت و چه‌ها شنید
اینش سزا نبود دل حق گزار من
کز غمگسار خود سخن ناسزا شنید

[abadani]

در دايره قسمت ما نقطه تسليميم
حكم آنچه تو فرمايي لطف آنچه تو بنمايي