بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 04-21-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


مي گويند خدا نفسي از روحش را در وجود تو دميد ...
خدائي كه بود و نبود من و تو و ما و
تمام ماها به لحظه اي خواست و اراده او بسته است ...
خدائي كه حكمت و اراده اش را نمي شود
به سادگي فهميد و فهميدنش چيزي مي خواهد كه بعضي ها به آن مي گويند سعادت !!!
خدائي كه ...
خدائي كه خداست !
چه تو مسلمان باشي ، چه مسيحي باشي و چه حتي لائيك به دنيا بيائي و لائيك زندگي كني و لائيك بميري ...
خدائي كه زندگي را جاري ساخت ،
چه تو باشي و چه نباشي و چه زندگي كني و چه بميري ...
خدائي كه خواست تنها حي قيوم اين جهان باشد و جز خودش هرچه را كه بود زندگي ببخشايد و بميراند و ... خدا خداست و تنها خواست مطلق در جهان از آن اوست ...
خدا خواسته كه تو بشنوي و ببيني و لمس كني و ...
خدا خواسته تو بفهمي ...
خدا خواسته انديشه اي كني بر اين جهان خلقت و شكر او را بجاي آوري ...
شكرش كني نه بخاطر اينكه تو را آفريد ، نه بخاطر اينكه جهان را آفريد و نه بخاطر هزاران آفرينش ديگر او ... تو را آفريد تا شكر كني كه تو را مخلوقي آفريد صاحب انديشه ... و اكنون اگر كمي نيك بنگري و كمي نيك بيانديشي خواهي فهميد ...به راستي خدا نفسي از روحش را در وجود تو دميد ...
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 04-21-2010
forrest آواتار ها
forrest forrest آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Mar 2010
محل سکونت: کرج
نوشته ها: 353
سپاسها: : 35

47 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
forrest به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

سه‌دان جار هاتم و له‌ده‌رگه‌ی ماڵه‌كه‌تم دا و
له‌وێ نه‌بووی!
ئه‌ی له‌ كوێی خودای من...ئه‌ی له‌كوێی!؟
__________________
سوال نکن تا به تو دروغ نگویند
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 04-21-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض




نوازش - عشق آسمانی


به خدا گفتم :
- میشه لمست کنم ؟
هوا ابری شد و
بارون گرفت ...
خدا جون , گرمی دست آدما , دروغیه
خدا جون , چشمای من , اسیر این شلوغیه
خدا جون , رنگو وارنگن آدما , جور واجورن
خدا جون , قولای این آدما کشک و دوغیه
من می خوام , دست نوازش بکشی روی سرم
من می خوام ترانه هاتو بشنوه , گوش کرم
خدا جون می خوام یه عاشقی باشم برای تو
که تو دستامو بگیری که دیگه هیچ جا نرم
خدا جون من پر از اشتباهمو و پر از بدی
چرا پس راه درستو , تو نشونم نمی دی ؟
خدا جون , گم شدم اینجا , نکنه ندیدمت ؟
آخ خدا جون , من دارم میشم شبیه خط خطی
من دارم حل میشم اینجا , دارم عادت می کنم
من دارم به هر کسی , عرض ارادت می کنم
این مترسکا دارن , قلبمو , آتیش می زنن
آره من دارم , همین ها رو زیارت می کنم
خدا جون , نمی کشی دست نوازش رو سرم ؟
پس چرا بهم نمی گی که کنارشون نرم ؟
آخه عشقی , که دارن این آدما , قلابیه
شایدم گفتی بهم , من نشنیدم , که کرم ...
کاشکی بارون , منو میشستو و میبرد از رو زمین
من می خوام تازه بشم , خب تازگی , یعنی همین
خدا جون , چیز زیادی دارم از شما می خوام ؟
خدا جون , تورو خدا , یه کم با من حرف بزنین ...


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 04-21-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


آهنگری بود كه با وجود رنج های متعدد و بیماری اش عمیقاً به خدا عشق می ورزید.
روزی یكی از دوستانش كه اعتقادی به خدا نداشت از او پرسید:
«تو چگونه می توانی خدایی را كه رنج و بیماری نصیبت می كند دوست داشته باشی؟»
آهنگر سر به زیر آورد و گفت:
«وقتی كه می خواهم وسیله ای آهنی بسازم یك تكه آهن را در كوره قرار می دهم.
سپس آن را روی سندان می گذارم و می كوبم تا به شكل دلخواهم درآید.
اگر به صورت دلخواهم درآمد می دانم كه وسیله مفیدی خواهد بود اگر نه آن را كنار می گذارم.
همین موضوع باعث شده است كه همیشه به درگاه خداوند دعا كنم كه خدایا!
مرا در كوره های رنج قرار ده اما كنار نگذار!»
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 04-21-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


امروز سپاسگذارم از خدا که موهبت بزرگ عشق را از دلم جدا نکرده
امروز

سپاسگذارم از خدا که بین ما آرامشی قشنگ قرار داده

امروز سپاسگذارم از خدا که در دلمان محبت و لطف قرار داده

امروز سپاسگذارم از خدا که ما را به سمت کامیابی و موفقیت و کمال هدایت می کند

امروز سپاسگذارم از خدا که چشمان تو را ورای چشمان معجزه قرار داده

امروز سپاسگذارم از خدا که بینمان شهامتی از حضور و رشادتی از خشوع کاشته است

امروز سپاسگذارم از خدا که نه از سر گدایی محبت و جلب توجه ، بلکه در سایه عشق و محبت خدا در کنار تو هستم

امروز سپاسگذارم از خدا که تو را آیینه حضور من و مرا آیینه حضور تو قرار داده

امروز سپاسگذارم از خدا که ذهنمان را معطوف هم و دلمان را مشغول هم و جسممان را مکشوف هم قرار داده

امروز سپاسگذارم از خدا که در هم ادغاممان کرده تا معجونی از عشق بر همه کائنات بر هم بزند

امروز سپاسگذارم از خدا که زرین وجود طلائی هستی را در پیامی برای سعادتمان بیان کرده

امروز سپاسگذارم از خدا که تابلوهای جهت دار نشانه را برسر راه پر گزندمان قرار داده

امروز سپاسگذارم از خدا که نه سرنوشت را بر ما بلکه مارا بر سرنوشت چیره کرده است

امروز سپاسگذارم از خدا که من را معبود عابدی چون خود و من را معشوق عاشقی جون او قرار داده

امروز سپاسگذارم از خدا که نهیف واژه ی جسم را بر سوار روح رشادت بخشیده

امروز سپاسگذارم از خدا که بر جان طبیعت ابر را و باران را رمیده ،
و به من فریاد عطا کرده ،
تا بلند آوازه چنان بگویم دوستت دارم ،
که رستم را از مرکب بر زمین بیافکنم و عرش را بلرزانم

امروز سپاسگذارم از خدا که مخلص وجود گرم و مهلک روح نرم و لطیفت هستم

امروز سپاسگذارم از خدا بخاطر تکامل در پرده ملاقات ادغام آمیز من و تو

امروز سپاسگذارم از خدا که هنوز هستم ، با محتوا

امروز سپاسگذارم از خدا که هنوز هستی ، با محتوا

امروز سپاسگذارم از خدا که هنوز ما هستیم ، اما پر محتوا

امروز سپاسگذارم از خدا به خاطر عطری در قفسه کتابخانه که بوی تو را می دهد ، یعنی بوی عشق

امروز سپاسگذارم از خدا به خاطرخلق کلمه ی ما

امروز سپاسگذارم از خدا به خاطر همه خوبی ها
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 04-21-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


فرازی از مناجات امیرالمومنین



سیره واقوال

امیرالمومنین(ع) بیش از هر چیز بر زهد و پرهیز در سرای پرزرق و برق دنیا تاکید دارد،
خصوصا آن که واپسین دوران عمر مقدس او زمانه ای را شاهد بود که طامعان جیفه دنیا برای کامجویی از این ادیم ناپایدار،
از هیچ جفایی دریغ نورزیده وحتی پیشقراولان عبادت و جهاد، به دام زفت دنیا درافتاده بودند.
تنها معدودی از یاران مخلص علی(ع) به کنه خطابه های آتشین او در مذمت دنیا پی برده و از نفس سوزان او در نجواهای سرچاه، توشه ای اندوخته و دل از طنین مناجات های جانسوز او در نخلستان های کوفه سفته بودند.
آن چه در پی می آید گردانیده ی فرازی از یکی مناجات های روح فزای مولی الموحدین(ع) است که در مجموعه ای موسوم به صحیفه علویه گرد آمده است،
امید که قبسي از کلام نافذ آن حضرت در دل های فروخفته ما نیز شرری افکنده و در زمانه ای که قحطی معنویت و خشکسالی چشمان بر سر خلایق سایه افکنده، انبانی از توشه اندوزیم برای آن روز که "لا ینفع مال ولا بنون الا من أتی الله بقلب سلیم"....

« بارالها بر محمد و آل محمد درود فرست و بر من رحمآور آن گاه که اثرم از دنيا زدوده شده و یادم از خلایق محو گردد و در شمار فراموش شدگان درآیم.
خدایا سنّم فرا رفته و پوستم نازک و استخوانم سست گردیده و اجلم نزدیک شده و روزهای عمرم به پایان آمده و شهوت هایم به سر شده، لیک پیامدهای آن به جا مانده است...
خدایا بر من رحم آور آن زمان که چهره ام تغییر یابد و زیباییم نابود گردد و مفاصلم خرد شده و اعضا و جوارحم پراکنده گردد.
خدایا آتش گناهان مرا چون ذغال سوخته است، سخنم قطع شده و مرا هیچ عذر و دلیلی نباشد.
من به بدکاری خود معترف و به گناهان خود در بندم و در گرو کردار خود و غوطهور در دریای خطایا و حیران از فرجام خود و بریده از خود گشته ام...
خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و به رحمتت بر من رحم آور وبه فضلت از من درگذر...
خدایا در محبوبترین امور نزد تو اطاعتت کردم و آن توحید است و در مبغوضترین چیزها یعنی کفر معصیتت نکردم، پس آن چه میان آن دو است از من بیامرز...


خدایا بر ما رحم آور آن گه که غریبانه گِل قبر ما را در برمی گیرد و سقف خانه مان با خشت پوشیده می شود و در حالی که از ایمان تهیدست هستیم در گور خود می آرمیم و در تنگترین مرقد به تنهایی رها می شویم و مرگ ما را در معرکه ای شگفت می رباید و در دیار قومی فرود می آییم که به ظاهر آباد است اما در واقع ويرانه اى بيش نيست...

بارالها بر ما رحم آور آن زمان که پابرهنه و عریان سوی تو آییم، سرهایمان از خاک گور غبار آلود است و چهره هایمان از گرد لحد رنگ پریده و چشمانمان از هراس رستاخیز فرو نهفته و لبهایمان از شدت تشنگی پژمرده است، شکم هایمان از اقامت طولانی گرسنه و عورتمان در معرض دید همگان است و پشتمان از بار گنه سنگین ...
پس این مصائب را با گردانیدن روی کریمت از ما دو چندان مکن و بهره ای را که بدان چشم امید داریم از ما سلب منما...
خدایا اگر گنهکاریم، پس از دریغ حرمتت که بایسته آن هستیم است می گرییم و اگر محروم هستیم مویه می کنیم، چرا که آن چه را از جودت می طلبیم از دست داده ایم...»

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 04-21-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


مناجات ابوحمزه ثمالی ترنمی است زمینی که راه به آسمان ها دارد، ترجمان عشق است ودلدادگی، ونمادی است شکوهمند از عجز و لابه ی بنده ای گنه کار در پیشگاه ارحم الراحمین وخیر الغافرین. هنگامی که انسان این مناجات را در خلوت گاه سحر زمزمه می کند، روح او به ملکوت اعلا عروج می کند و برای مدتی از هیاهو وزرق وبرق دنیا می آساید ودر فضایی آکنده از نوید بخشایش ورحمت سیر می کند.
مناجات های جانبخش امام سجده گران وزینت بخش عابدان، در فضای تاریک مدینه، بارقه ای از رحمت وامید می افکند. شمیم دعاهای جانسوز آن امام همام، آسمان حجاز را عطرآگین نموده وگریه های طولانی تنها یادگار کربلا، مصائب نینوا را در برابر چشمان حکام جور همچنان مجسم می ساخت.

او را زین العابدین وسجاد وبکّاء لقب داده اند ومجموعه ای گرانسنگ به نام «صحیفه سجادیه» از او به یادگار مانده است که هنوز حلاوت آن کاستی نیافته و طراوت آن در گذار زمان زدوده نشده است. این نوشتار نورانی که به «زبور آل محمد» مشهور است مجموعه ای است از آموزه های مکتب اهل بیت که زین العابدین با تمسک به «سلاح دعا» در دوران سیاه اموی برای پیروان خود به یادگار گذارده است. گاه نیز آن حضرت به شاگردان خود ادعیه ای گرانبار می آموخت که از آن جمله است مناجات «ابوحمزه ثمالی» که قرائت آن در اسحار ماه مبارک رمضان سفارش شده است.

این مناجات با ادبیاتی بلیغ وزیبا، آکنده از مضامین عالی توحیدی وعرفانی است. این ترنم زمینی که راه به آسمان ها دارد، ترجمان عشق است ودلدادگی، ونمادی است شکوهمند از عجز و لابه ی بنده ای گنه کار در پیشگاه ارحم الراحمین وخیر الغافرین. هنگامی که انسان این مناجات را در خلوت گاه سحر زمزمه می کند، روح او به ملکوت اعلا عروج می کند و برای مدتی از هیاهو وزرق وبرق دنیا می آساید ودر فضایی آکنده از نوید بخشایش ورحمت سیر می کند. با هم گردانیده ی فرازهایی از این مناجات جان فزا را مرور می کنیم:

سپاس خدای را که چون بخوانمش اجابتم کند، هر چند من در اجابت دعوت او کندی کنم! سپاس خدایی را که چون از او چیزی بخواهم عطا کند، هر چند اگر او از من چیزی طلبد، بخل ورزم! سپاس او را که هر گاه اراده کنم برای قضای حاجاتم ندایش کنم وبی هیچ واسطه ای، هر گاه بخواهم با او خلوت نمایم!

بارالها، راه های وصول به تو هموار است وآبشخور امید به تو سرشار! ابواب دعا برای فریادگران گشاده است وآن که قصد کوی تو کند، مسافتی اندک پیش رو دارد. تو از خلایق محجوب نیستی، بلکه این اعمال زشت است که حجاب میان آنان با تو شده است!

تو فرموده ای وچه راست وعده فرمودی که از فضلم طلب کنید که خدایتان به شما مهربان است. مولای من، این در شان تو نباشد که به طلب فرمان دهی وآن گاه دریغ ورزی! تو منان وعطابخشی وهمه کائنات ریزه خوار خوان رحمت تواند. تو آنی که در دنیا مرا پروراندی ودر آخرتم نوید عفو وکرم دادی! عشق خود را به تو، شفیع درگاهت قرار می دهم وبه این شفاعت نیک اعتماد دارم!

مولای من، به زبانی خوانمت که گنه گنگش نموده وبه قلبی نجوایت کنم که معصیت تباهش ساخته است... چون به معاصی خود بنگرم زاری کنم وچون کرم تو را مشاهده نمایم، به طمع افتم، پس گر ببخشایی بهترین رحم آورانی واگر عذابم کنی بهترین عدالت پیشگانی...

نیکی ات به سوی ما فرو افتاده وبدی ما سوی تو فرا آمده است، اعمال زشت ما تو را ازبخشش وکرم باز ندارد، تو پاک ومنزهی، اوه چه حلم وعظمتی! اوه چه عفو و کرمی!

بارالها، فضل وشکیبایی تو برتر از آن است که با گناهان من سنجیده شود، پس مرا بیامرز واز عذاب آتشم نگاه دار...

هر گاه اراده مناجات تو کردم وبرای نماز ودعا مهیا گشتم، خواب را بر من غالب ساختی و توفیق مناجاتم سلب نمودی. چه بسیار با خود گفتم درون خود بپیرایم ودر محفل توّابین درآیم، اما هر بار بلیه ای این توفیق گران از من سلب نمود.

گویی مرا از درت رانده ای واز بندگیت دور ساخته ای، یا این که مرا اهل دروغ یافته ای وبه شنیدن دعایم رغبت نداری، ویا مرا نسبت به نعمت های خود ناسپاس یافتی ومحرومم نمودی، ویا خواسته ای مرا به گناهانم عقوبت نمایی. ولیکن مولای من، گر ببخشایی، جلال وکرمت چنین ایجاب می کند، وچه بسیار گنه کارانی بوده اند که بر آنان ترحم کرده ومعاصی آنان بخشوده ای...

پروردگارا، من آن گنهکاری هستم که در خلوت از تو حیا نکرده ودرعیان حرمتت پاس نداشتم. من صاحب مصائب گران هستم، من آن بنده ام که بر مولای خود جسارت کرده است، من آن گنه کارم که جبار آسمان ها را معصیت نموده ومرتکب گناهان کبیره شده است. من آن تبه کارم که مهلتم بخشیدی لیک آزرم روا نداشتم. با حلم خود گناهانم پوشاندی، گویی مرا غافل نموده واز مجازات خود دور داشتی. با این همه، گویی این تو بودی که از من حیا می کردی!!

بارالها، آن گه که معصیتت می کردم، نه منکر ربوبیتت بودم ونه امر تو خوار می داشتم ونه از تهدید تو غافل بودم، بلکه نفس اماره وهواها مرا فریفت وبدبختیم مرا به گناه افکند وستاریت تو، بر معصیتم جری ساخت... اکنون چه کسی مرا از عذاب خواهد رهانید؟واگر حبل تو را از کف بدهم، به کدامین ریسمان چنگ زنم؟! وای از آن گناهانی که کتاب غیب تو برای من شمارش نموده است! اگر جود ورحمتت نبود واگر از نومیدی نهی نکرده بودی، مرا چه می شد؟!

یاریم بخش تا بر حال خود بگریم که روزگار به آمال وتسویف گذرانده ام، به مرحله ای رسیده ام که امید به هیچ خیری در خود ندارم. اگر در چنین حالی در گور در آیم، آیا کسی حالی بدتر از من خواهد داشت؟ واپسین خانه خود را به توشه ای مهیا نساخته وفرشی از کردار نیک برای خوابگاه ابدیم نپرداخته ام!

چرا نگریم، در حالی که عاقبت کار خود ندانم ونفس اماره و روزگار هر دو مرا می فریبند. کرکس مرگ پیوسته بر سرم بال وپر می زند. از نزع روح خود می گریم واز تاریکی گور وتنگی لحد مویه می کنم. از سوال نکیر ومنکر، از آن هنگام که با خواری وبا بدنی برهنه از گور بدر آیم، با باری از گناه وپشتی خمیده از سنگینی معاصی. گاه به راست وگه به چپ خود می نگرم، خلایق همه درگیر کار خود هستند. عده ای با سیمای شاداب ومتبسم وگروهی با چهره های تیره وذلیل در آن محشر کبری گام به عرصه قیامت می نهند...

معبودا، در این دنیا بر غربتم ودر هنگام مرگ بر کُربتم رحم آور. بر تنهایی ووحشتم در گور وبر خواریم در هنگام حساب ترحم آور. آن گاه که در بستر مرگ بر خود می پیچم وآن هنگام که در غسالخانه پیکرم را می غلتانند وآن زمان که خویشان وآشنایان جنازه ام را به گورستان می برند، وآن گه که به تنهایی در حفره گورم می نهند، بر من رحم آور ودر خانه جدید مونس من باش!

بارالها در خور آن چه از تو می طلبم نیستم، لیک تو اهل تقوی وآمرزشی. تو آن کسی هستی که باران فیوضاتت را برکسانی جاری می کنی که از تو طلب رحمت نکرده اند وبر کسانی می بخشی که ربوبیت تو را انکار می کنند! پس چگونه است حال آن که از تو مسألت می کند وبر این باور است که خلق وامر از آن توست!؟

به عزت وجلالت سوگند، اگر از درم برانی، این آستانه را ترک نخواهم کرد ودست از تملقت برنخواهم داشت، چرا که جود وکرمت را بسیار دیده ام! حتی اگر مرا در غل وزنجیر افکنی ورحمتت از من دریغ نمایی ووزشتی هایم بر خلایق آشکار گردانی وآن گاه فرمان دهی به آتشم دراندازند ومیان من ونیکانم جدایی افکنی، هرگز از تو قطع امید نخواهم کرد!

مولای من، گر بر گناهانم مواخذه کنی، من نیز بر بخشایشت مواخذه کنم! اگر به دوزخم بیفکنی، فریاد برآورم واهل آتش را به دوستیم با تو آگه سازم!

الهی اگر بخشایشت ویژه اولیا ودوستانت است واگر اکرامت منحصر به اهل طاعت است، پس گنه کاران به کجا رو کنند وبدکاران کدامین در را بکوبند!؟

بارالها اگر به آتشم دراندازی دشمنت یعنی ابلیس خشنود می شود، واگر به بهشتم درآوری پیامبرت خوشحال می شود ومن نیک می دانم که سرور حبیبت نزد تو برتر از خوشحالی دشمنت است!

بار الها، دلم مالامال از عشق خود گردان وخشیت خود بر آن هموار نما، لقایت محبوب من گردان ولقای مرا نیز دوست بدار وآن را قرین راحت وگشایش وکرامت قرار ده، در شمار صالحانم از گذشتگان وآیندگان درآور وگام هایم در طریقت آنان استوار فرما....

تو در کتابت از ما خواسته ای از ستم ولغزش خلق درگذریم، اکنون ما بر خود ستم کرده ایم، آیا تو سزواراتر از همگان نسبت به بخشایش ما نیستی؟

تو نیز ما را فرمان داده ای که سائل را از در خود نرانیم، اینک من سائل درگاه توام، آیا حاجت مرا روا نخواهی ساخت؟

در جای دیگر ما را امر نمودی که به نزدیکان وفرودستان خود احسان کنیم، اکنون ما بندگان وبردگان توایم، آیا به احسانت ما را از آتش دوزخ رهایی خواهی بخشید؟...
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 04-21-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


يك شاخه گل سرخ

خدایا،وقتی بار امانت خود را به من دادی،
کوله پشتی ام از شق لبریز شد و فرشته ها با تعجب نگاه کردند
حال
شانه هایم از کوهستانهای پربرف سنگین تر است و
اگر چراغ لطف تو پیوسته روشن نباشد،
هرگز نمیتوانم این
بار را به مقصد برسانم.خدایا،
من در نفسهای تو زندگی میکنم و وقتی شبنم،
دمادم بر سر گلها مینشیند،
برای باغچه ها شعر میگویم.من
هر شب از پلکان مهتاب بالا میروم و دستم را به لبه ایوان ملکوت میگیرم،
بلکه تو را بهتر ببینم.
خدایا،
گاهی آنقدر خودم را گم میکنم که نمیتوانم تو را پیدا کنم و آنقدر تاریک میشوم که
روی ماه تو را در
جوانترین چشمه هم نمیبینم و گاهی آنقدر زلال و روشنم
که عطر تو از درز همه درها و پنجره ها به مشامم
میرسد و
میتوانم تو را مثل یک شاخه گل سرخ روی تاقچه بگذارم و تماشا کنم.
میتوان رد مهربانی تو را روی
گلابی ها و ریحانها ببینم و نام خوب تو را از گنجشکهای عریان بپرسم.
خدایا،گاهی با خود میگویم چرا یک درخت به دنیا نیامدم،
یک سپیدار سرسبز؟!چرا شبیه شمع نیستم و سراپا
نمیسوزم؟
!چرا مثل دریا موج بر نمیدارم و مانند پرنده ها اوج نمیگیرم؟
!چرا در آغوش کلمه ها نمیمیرم؟
!
خدایا،گاهی آنقدر به تو نزدیکم که میتوان کهکشان را با همه ستاره ها و سیاره هایش
در اتاقم جا بدهم و گاه
آنقدر از تو دور میشوم که همهمه گلها را نمیشنوم و برگهای مرده ی خیابان را نمیبینم.
خدایا،دستم را بگیر و با خودت به باغهای رو به باران ببر!من نمیخواهم از عقربه های ساعتم عقب بمانم.من
نمیخواهم در پیاده رو های ابری دنبال صدای صاف تو بگردم.خدایا،
دلم میخواهد در گوشه ای دنج،از رنج مقدس آدمها بنویسم و دعا کنم اشکهای گرم عاشقان به دریایی که
از کنار دستهای تو میگذرد،بریزد.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 04-21-2010 در ساعت 02:19 PM
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 04-21-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

خدا یا !

وقتی خیلی حرصم میگیرد
وقتی خشم باعث تندی اخلاقم می شود
وقتی به آن چیزی که دارم قانع نمی شوم
وقتی به کار های اشتباهم اصرار دارم
وقتی شیطان وارد روحم می شود
وقتی از راه درست و سالم سر پیچی می کنم
وقتی خودم را به خواب غفلت می زنم
وقتی به جای حقیقت باطل را انتخاب می کنم
وقتی اشتباه خودم را کوچک می بینم واشتباه دیگران را بزرگ
وقتی کارهای خوب دیگران را کم می بینم کارهای خوب خودم را زیادa
به خاطر رفتارهای بد و اخلاقهای زشتم از تو عذر میخوام..
مرا ببخش!
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 04-21-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض




الهی نـــام تو مــا را جواز و مهــــــر تو ما را جهــاز

الهی شنــاخت تو ما را امان و لطف تو مـــا را عیـــان

الهی فضـــل تـــو ما را لوادکنف تــــو ما را ئادی

الهی ضیعفان را پناهی قاصدان را بـــر سراهی مومنـــــان را گواهی چه بود که افزوئی و نکاهی؟



الهی شاد بدانم که بد درگاه تو میزارم بر آن امیـــد که روزی در میـــدان فضل بتو نازم تومن فاپذیری و من فا تو پردازم ـ یک نظر در من نگری و دو گیتی بآب انـــدازم

الهی تو مومنان را پناهی قاصدلن را بر سر راهی عزیز کسی که تو او را خواهی اگر بگریزد او را در راهی طوبی آنکس را که تو او رایی آیا که تا از ما خو کرایی ـ

الهی تو خواستی نه من خواستم دوست بر بالین دیدم چو از خواب بر خواستم ـ

الهی دانی بچه شادم ؟ به آنکه نه بخویشتن بتو افتادم ـ

الهی هر چند که ما گنهکاریم تو غفاری هر چند که ما زشتکاریم تو ستاری ـ

ملکا گنج فضل تو داری بی نظیر و بی یاری سزد که جفا های ما درگذاری ـ

الهی این تیغ است که چنین تیز است ـ نه جای آرام و نه روی پرهیز است ـ

الهی یافت جستن زندگانیست و جوینده نا یافتن زندانیست و چندان که میان آن و این معانیست یگانگی ترا نشانیست و هر چه نه بتو باقیست فانیست
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها