| شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |

04-21-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
پروردگارا! ببخش مرا كه از تمسخر دیگران لذت بردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه براى رسوا كردن دیگران تلاش كردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه نمازم، وقت یافتن گمشدههاى من است.
پروردگارا! ببخش مرا كه نادانى دیگران را به رُخِشان كشیدم.
پروردگارا! ببخش مرا كه براى همه گردن كشیدم، به غیر از خودم.
پروردگارا! ببخش مرا كه دیگران را وادار به معذرت خواهى كردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه همهاش دعا كردم خدایا! مرا از شر خلق دور بدار و یك بار نگفتم: خلقت را از شر من دور دار.
پروردگارا! ببخش مرا كه فكر و دلم از تو عزلت گزید و از گناه نه.
پروردگارا! ببخش مرا كه هر چه با من مدارا كردى، من بر تو خیرهسرى كردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه بر بىمنزلى و بىكارى و ... گریستم، بر غم فراق از تو گریه نكردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه به فكر زیبایى ظاهر و مد لباس و ... بودم، به فكر زیبایى و طهارت باطنم نبودم.
پروردگارا! ببخش مرا كه بارها و بارها به دنبال جنازه این و آن رفتم و فقط با یك «اِ اِ» گفتن، از كنارش گذشتم و هنوز باورم نیست كه من هم رفتنى هستم.
پروردگارا! ببخش مرا كه با رفتار زشتم، دیگران را به دین بدبین كردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه در مجادله با این و آن فهمیدم كه حق با من نیست؛ ولى به رو نیاوردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه براى نظرات دیگران، آنگونه كه حقشان بود، ارزش قائل نشدم.
پروردگارا! ببخش مرا كه با پرسشهاى مشكل از استادانم، خود را در چشم دیگران بزرگ جلوه دادم و استادانم را تحقیر كردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه موقع تعریف و تمجید دیگران، باورم شد كه راستى راستى كسى هستم!
پروردگارا! ببخش مرا كه تاب شنیدن تعریف از دیگران را نداشتم!
پروردگارا! ببخش مرا كه توان حل مشكل دیگران را داشتم؛ ولى سكوت كردم و گفتم دردسر نمىخواهم.
پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه حسرت نداشتههایم را خوردم، شاكر داشتههایم نبودم.
پروردگارا! ببخش مرا كه اگر 1000 تومانم گم شد، غصهدار شدم؛ ولى نمازم قضا شد و، آن قدر غصه نخوردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه واله و شیداى مخلوقاتت شدم و خالقیتت را از یاد بردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه غصه روزىام را خوردم، غصه آخرتم را نخوردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه مدام دروغ گفتم و توجیه كردم كه دروغ مصلحتى بود.
پروردگارا! ببخش مرا كه خود را به خواب زدم تا از انجام كارى كه وظیفهام بود، شانه خالى كنم.
پروردگارا! ببخش مرا كه با دروغهاى مكرر خود، زشتى دروغ را در ذهن فرزندم از بین بردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه اهل حرف بودم، اهل عمل نبودم.
پروردگارا ...
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|

04-21-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
I AM THANKFUL
خدا رو شکر میکنم
FOR THE WIFE
WHO SAYS IT'S HOT DOGS TONIGHT,
BECAUSE SHE IS HOME WITH ME,
AND NOT OUT WITH SOMEONE ELSE.
برای همسرم که میگه امشب شام سوسیس داریم, چون امشب خونه پیش منه و نه بیرون با کس دیگری.
FOR THE HUSBAND WHO IS ON THE SOFA
BEING A COUCH POTATO,
BECAUSE HE IS HOME WITH ME
AND NOT OUT AT THE BARS..
برای شوهرم که مثل یه گونی سیب زمینی افتاده روی مبل، چون خونه پیش منه و نه بیرون توی بارها.
FOR THE TEENAGER
WHO IS COMPLAINING ABOUT DOING DISHES
BECAUSE IT MEANS SHE IS AT HOME,
NOT ON THE STREETS.
برای نوجوانی که از شستن ظرفها شکایت دارد و این یعنی خونه مونده و تو خیابون ولی نیست.
FOR THE TAXES I PAY
BECAUSE IT MEANS I AM EMPLOYED.
برای مالیاتی که پرداخت میکنم چون بیه این معناست که شغلی دارم.
FOR THE MESS TO CLEAN AFTER A PARTY
BECAUSE IT MEANS I HAVE BEEN SURROUNDED BY FRIENDS.
برای شلوغی و کثیفی خانه بعد ار مهمانی چون یعنی دوستانی دارم که پیشم میان.
FOR THE CLOTHES THAT FIT A LITTLE TOO SNUG
BECAUSE IT MEANS I HAVE ENOUGH TO EAT.
برای لباسهایی که کمی برام تنگ شدن چون یعنی غذا برای خوردن دارم.
FOR MY SHADOW THAT WATCHES ME WORK
BECAUSE IT MEANS I AM OUT IN THE SUNSHINE
برای سایه ای که شاهد کار منه چون یعنی خورشید تو زندگیم میتابه.
FOR A LAWN THAT NEEDS MOWING,
WINDOWS THAT NEED CLEANING,
AND GUTTERS THAT NEED FIXING
BECAUSE IT MEANS I HAVE A HOME
برای چمنی که باید زده بشه، برای پنجره هایی که باید تمیز بشه و
ناودانهایی که باید تعمیر بشه چون یعنی خانه ای برای زنگی کردن دارم.
FOR ALL THE COMPLAINING
I HEAR ABOUT THE GOVERNMENT
BECAUSE IT MEANS WE HAVE FREEDOM OF SPEECH..
برای تمام شکایاتی که در باره حکومت میشنوم چون یعنی ازادی بیان وجود دارد.
FOR THE PARKING SPOT
I FIND AT THE FAR END OF THE PARKING LOT
BECAUSE IT MEANS I AM CAPABLE OF WALKING
AND I HAVE BEEN BLESSED WITH TRANSPORTATION.
برای جای پارکی که در انتهای پارکینگ پیدا میکنم چون یعنی قادر به راه رفتن هستم و وسیله نقلیه دارم.
FOR MY HUGE HEATING BILL
BECAUSE IT MEANS I AM WARM.
برای هزینه بالا برای گرمایش چون یعنی خانه گرمی دارم.
FOR THE LADY BEHIND ME IN CHURCH
WHO SINGS OFF KEY
BECAUSE IT MEANS I CAN HEAR.
برای خانمی که در کلیسا پشت سرم با صدای بدی میخواند چون یعنی گوشم میشنود.
FOR THE PILE OF LAUNDRY AND IRONING
BECAUSE IT MEANS I HAVE CLOTHES TO WEAR.
برای کوه لباسهایی که باید شسته و اتو بشوند چون یعنی رختی برای پوشیدن دارم.
FOR WEARINESS AND ACHING MUSCLES
AT THE END OF THE DAY
BECAUSE IT MEANS I HAVE BEEN CAPABLE OF WORKING HARD.
برای کوفتگی و خستگی عضلاتم آخر روز چون یعنی قادر بودم که سخت کار کنم.
FOR THE ALARM THAT GOES OFF
IN THE EARLY MORNING HOURS
BECAUSE IT MEANS I AM ALIVE.
برای زنگ ساعتی که صبح مرا از خواب بیدار میکند چون یعنی هنوز زنده هستم.
AND I AM THANKFUL:
FOR THE crazy people I work with
BECAUSE they make work interesting and fun!
و خدا را شکر میکنم برای همکاران دیوانه ای که دارم چون باعث میشوند کار برایم جالب و خوب باشد
Live well, Laugh often, & Love with all of your heart!
خوب زندگی کنید! زیاد بخندید! با تمام قلبتان دوست بدارید!
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
ویرایش توسط behnam5555 : 04-21-2010 در ساعت 02:34 PM
|

04-21-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خدایا عاشقان را، با غم عشقت اشنا کن
زغمهای دگر ،غیر ازغم عشقت رها کن
تو خود گفتی که درقلب شکسته ،خانه داری
شکسته قلب من ،جانا به عهد خود وفاکن!
خدایا بی پناهم ،زتو، جز تو، نخواهم
اگر عشقت گناه است ، ببین غرق گناهم !
دو دست دعا فرا برده ام ،به سوی اسمانها
که تا پر کشد به بال غمت، رها درکهکشانها زسوی اسمانها
چو نیلوفر عاشقانه چو نان می پیچم به پای تو
زسر تا پا ،اشک و اه ،ز هربندم در هوای تو
زدست یاری، اگر نگیری ،تو دست دلم را
دگر که بگیرد، به اه و زاری،
اگر نپذیری ،شکسته دلم را دگر، که پذیرد
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|

04-21-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خدا رو شکر ... خداراشكر كه تمام شب صداي خرخر شوهرم را مي شنوم . اين يعني او زنده و سالم در كنار من خوابيده است.
I am thankful for the husband who snores all night, because that means he is healthy and alive at home asleep with me
____________
خدا را شكر كه دختر نوجوانم هميشه از شستن ظرفها شاكي است.اين يعني او در خانه است و در خيابانها پرسه نمي زند.
I am thankful for my t,e,e,nage daughter who is complaining about doing dishes, because that means she is at home not on the street
____________________
خدا را شكر كه ماليات مي پردازم اين يعني شغل و در آمدي دارم و بيكار نيستم.
I am thankful for the taxes that I pay, because it means that I am employed.
____________
خدا را شكر كه لباسهايم كمي برايم تنگ شده اند. اين يعني غذاي كافي براي خوردن دارم.
I am thankful for the clothes that a fit a little too snag, because it means I have enough to eat
____________
خدا را شكر كه در پايان روز از خستگي از پا مي افتم.اين يعني توان سخت كار كردن را دارم.
I am thankful for weariness and aching muscles at the end of the day, because it means I have been capable of working hard
____________
خدا را شكر كه بايد زمين را بشويم و پنجره ها را تميز كنم.اين يعني من خانه اي دارم.
I am thankful for a floor that needs mopping and windows that need cleaning, because it means I have a home
_____________________
خدا را شكر كه در جائي دور جاي پارك پيدا كردم.اين يعني هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبيلي براي سوار شدن.
I am thankful for the parking spot I find at the far end of the parking lot, because it means I am capable of walking and that I have been blessed with transportation
____________
خدا را شكر كه سرو صداي همسايه ها را مي شنوم. اين يعني من توانائي شنيدن دارم.
I am thankful for the noise I have to bear from neighbors, because it means that I can hear
_____________________
خدا را شكر كه اين همه شستني و اتو كردني دارم. اين يعني من لباس براي پوشيدن دارم.
I am thankful for the pile of laundry and ironing, because it means I have clothes to wear
____________
خدا را شكر كه هر روز صبح بايد با زنگ ساعت بيدار شوم. اين يعني من هنوز زنده ام.
I am thankful for the alarm that goes off in the early morning house, because it means that I am alive
____________
خدا را شكر كه گاهي اوقات بيمار مي شوم. اين يعني بياد آورم كه اغلب اوقات سالم هستم.
I am thankful for being sick once in a while, because it reminds me that I am healthy most of the time
______________________
خدا را شكر كه خريد هداياي سال نو جيبم را خالي مي كند. اين يعني عزيزاني دارم كه مي توانم برايشان هديه بخرم.
I am thankful for the becoming broke on shopping for new year , because it means I have beloved ones to buy gifts for them
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|

04-21-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغة دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی، من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی... من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم
گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان، چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود.
گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟
گفت: بارها صدایت کردم، آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی، تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید.
گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟
گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی، می خواستم برایم بگویی و حرف بزني. آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی.
گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر، من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.
گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت ...
گفت: عزیز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت....
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|

04-25-2010
|
 |
مدیر تالار مطالب آزاد  
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306
3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
پروردگارا ترا شکر میکنم....!
.... برای تمام نعماتی که امسال به من ارزانی داشتی
... برای تمام روزهای آفتابی و برای تمام روزهای غمگین ابری و بارانی
... برای غروبهای آرام و شبهای تاریک و طولانی
تورا شکر می گویم برای سلامتی و بیماری ، برای غمها و شادیهائی که امسال به من عطا کردی.
... .... برای تمام نعماتی که امسال به من ارزانی داشتی
... برای تمام روزهای آفتابی و برای تمام روزهای غمگین ابری و بارانی
... برای غروبهای آرام و شبهای تاریک و طولانی
تورا شکر می گویم برای سلامتی و بیماری ، برای غمها و شادیهائی که امسال به من عطا کردی.
. برای تمام نعماتی که امسال به من ارزانی داشتی
... برای تمام روزهای آفتابی و برای تمام روزهای غمگین ابری و بارانی
... برای غروبهای آرام و شبهای تاریک و طولانی
تورا شکر می گویم برای سلامتی و بیماری ، برای غمها و شادیهائی که امسال به من عطا کردی.
خدایا، تو را شکر می گویم برای تنهائیم، برای شغلم، برای مسائل و مشکلاتم، برای تردیدها و اشکهایم، چرا که همه اینها مرا به تو نزدیکتر کرد.
تو را شکر می گویم برای تداوم حیاتم، برای اینکه سرپناهی در اختیارم نهاده ای، برای غذایم و برای برآورده کردن تمام نیازم.
پروردگارا، همان را می خواهم که تو برایم خواسته ای.
تنها از تو می خواهم:
آنقدر به من ایمان عطا کنی تا در هرآنچه بر سر راهم قرار می دهی تو را ببینم و خواستت را.
آنقدر امید و شجاعت تا نومید نشوم
و آنقدر عشق و محبت ... هر روز بیش از روز قبل عشق نسبت به خودت و آنان که در اطرافم هستند
پروردگارا، همان را می خواهم که تو برایم خواسته ای.
تنها از تو می خواهم:
آنقدر به من ایمان عطا کنی تا در هرآنچه بر سر راهم قرار می دهی تو را ببینم و خواستت را.
آنقدر امید و شجاعت تا نومید نشوم
و آنقدر عشق و محبت ... هر روز بیش از روز قبل عشق نسبت به خودت و آنان که در اطرافم هستند
خدایا، مرا آن ده که مرا آن به ،
و آنچه را که نمی دانم چگونه از تو بخواهم
پروردگارا، به من قلبی فرمانبردار، گوشی شنوا، ذهنی هوشیار، و دستانی ساعی عنایت فرما تا بتوانم تسلیم رضایت گردم و آنچه را که به کمال برایم خواسته ای بدیده منت بپذیرم.
خدایا، بر تمام عزیزانم برکت و بهروزی عطا کن، و صلح و دوستی و آرامش بر قلوب انسانها حاکم گردان .
آمین
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
|

04-29-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خدایا! دانایی را چراغ راهمان کن
جهنم تاریک بود. جهنم سیاه بود . جهنم نور نداشت. شیطان هر روز صبح از جهنم بیرون می آمد و مشت مشت با خودش تاریکی می آورد. تاریکی را روی آدم ها می پاشید و خوشحال بود، اما بیش از هر چیز خورشید آزارش می داد...
خورشید ، تاریکی را می شست . می برد و شیطان برای آوردن تاریکی هی راه بین جهنم و روز را می رفت و برمی گشت. و این خسته اش کرده بود.
شیطان روز را نفرین می کرد. روز را که راه را از چاه نشان می داد و دیو را از آدم.
شیطان با خودش می گفت: کاش تاریکی آنقدر بزرگ بود که می شد روز را و نور را و خورشید را در آن پیچید یا کاش …
و اینجا بود که شیطان نابینایی را کشف کرد: کاش مردم نابینا می شدند. نابینایی ابتدای گم شدن است و گم شدن ابتدای جهنم.
***
اما شیطان چطور می توانست همه را نابینا کند! این همه چشم را چطور می شد از مردم گرفت!
شیطان رفت و همه جهنم را گشت و از ته ته جهنم جهل را پیدا کرد. جهل را با خود به جهان آورد. جهل ، جوهر جهنم بود.
***
حالا هر صبح شیطان از جهنم می آید و به جای تاریکی، جهل روی سر مردم می ریزد و جهل ، تاریکی غلیظی است که دیگر هیچ خورشیدی از پس اش بر نمی آید.
چشم داریم و هوا روشن است اما راه را از چاه تشخیص نمی دهیم .
چشم داریم و هوا روشن است اما دیو را از آدم نمی شناسیم.
وای از گرسنگی و برهنگی و گمشدگی.
خدایا ! گرسنه ایم ، دانایی را غذایمان کن.
خدایا ! برهنه ایم ، دانایی را لباس مان کن.
خدایا !گم شده ایم ، دانایی را چراغ مان کن.
***
حکیمان گفته اند: دانایی بهشت است و جهل ، جهنم.
خدایا ! اما به ما بگو از جهنم جهل تا بهشت دانایی چند سال نوری ، رنج و سعی و صبوری لازم است !؟
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|

07-21-2010
|
 |
کاربر فعال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خدایا!
تشنگی عمیق من وباران مداوم وبی حد وحصر تو ، مرا از اقامت در زیر خیمه شکرت باز داشته است .
خدایا!
دست یاری هر لحظه تو در نشیب وفراز صخره های صعب زندگی مرا از اندیشه پرتگاه ناسپاسی واگذاشته است .
خدایا!
این سالک غریب آنچنان به روشنای نور تو در جاده عشق عادت کرده است که سپاس مرا اینهمه را از یادبرده است .
خدایا!
این دل که در اقیاس تو غرقه گشته است چگونه می تواند تموج آبی تو را ترسیم کند ؟
خدایا!
آبششهای این ماهی دل که هر لحظه در آب نعمتهای تو تنفس می کنند چسان یارای نشر نعم ملموس تو دارند ؟
خدایا!
من در مقام کسی ایستاده ام که همه نعمتهای تو را لمس کرده است معترف آمده است .
خدایا!
من در لباس اذعان بخششهای تو را _ هر چند کوتاه _ به تن کرده ام .
خدایا!
رشد گیاه من اعتراف به وجود خورشید توست .
اما خردیم ، گواه اهمال وناشایستگی من .
خدایا!
تویی آن بخشنده مهربان و تویی که بال فضل بر کائنات گشوده ای وسایه لطف بر بندگان گسترده ای .
تویی که خستگی را بر تن دوندگان به سوی خویش نمی گذاری ومأیوس وخسته بازشان نمی گردانی واز قله آرزویت به زیرشان نمی افکنی وشکوفه امید به خود را با رگبار بی مهری ناکام نمی کنی .
خدایا!
کاروانهای امید در کنار بارگاه تو فرود آمده اند وپرندگان آرزو بر گرد بام تو پرواز می کنند .
خدای من !
بال پرنده امید را با تیر یأس مشکن ودر کوچه اشتیاق ، مرا به بن بست نومیدی مکشان .
خدایا!
تن من در این سرمای سوزان کویر ، لباس نازک بدبینی را تاب ندارد .
شولای گرم امید بر کتفهای لرزانم بیفکن واز گرمای خویش جرعه ای به چگر سرما زده ام بنوشان .
خدایا!
پرنده کوچک وجودم چگونه شکر وسعت آسمان تو گوید وپاهای خرد وخسته ام چگونه جاده بی انتهای ثنای تو پوید ؟
خدایا!
چگونه شکر تو گویم که سراپای وجودم غرقه در نعمتهای توست تویی که مرا به زینت ایمان آراسته ای ودر خیمه لطف منزل داده ای .
تویی که گردنبند ناگسستنی منتهایت را بر گردنم آویخته ای وحلقه های زیبای ناشکستنی مهرت را در گوشم کرده ای .
خدایا!
آنچنان آلاء ونعمتهای تودر اطرافم انباشته است که مرا مجال نه تشکر که شمارش نیست وابداً اندازه فهم من به درک اینهمه نمی رسد ظاهر آن را در نمی یابد چه رسد که به عمق آن دست یابد .
خدایا!
من چگونه شکر تو را گویم وحال آنکه خود توفیق سپاسگزاری از تو ، محتاج شکر دیگر یست.
خدایا!
من با کدام زبان به سپاس بپردازم که گردش زبان به سپاس ، خود نیازمند تشکر است .
خدایا!
من چگونه نوای لک الحمد سر دهم که این نوای ارادت ، خود از بی شمار نعمتهای توست ومحتاج لک الحمدی دیگر.
خدایا!
من چگونه عطایای تو را به سجده بگذارم که این پیشانی وخاک از توست واین سرو سودا نیز از تو واینهمه درخور سجده ای دیگر برای تو .
ربی! خدای من ! معبودم !
تو که تا کنون پرورده ای ، به دامن گیر.
تو که تا بحال تغذیه کرده ای گرسنه ام مگذار ومرا در گذرگاه طوفان بلا مگمار .
خدای من !
مرا به جامهای پیاپی از شراب دو جهان مهمان کن ، مرا شایسته عنایت سبحان کن ، درد هجران را درمان کن ، مشمول لطف خودت در آینده و الآن کن ، در غریب و قریب وآجل وعاجل مرا سزاوار انعام رحمان کن ومکاره نقم هر لحظه را تو خود جبران کن .
که در حسن بلا نیز ستایش سزاوار توست ودر گستردگی نعمت نیز سپاس در خور تو سپاس و ستایشی که بر آن رنگ رضای تو خورده و نم سخای تو نشسته ، ای نهایت مهربانی !
|

04-22-2010
|
 |
تازه کار
|
|
تاریخ عضویت: Apr 2010
نوشته ها: 14
سپاسها: : 0
0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
الو سلام
منزل خداست؟
این منم مزاحمی که آشناست...
هزار دفعه دلم این شماره را گرفته است
ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست...
شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است
به ما که میرسد٬ حساب بنده هایتان جداست؟
الو....
دوباره قطع و وصل شد!
خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟؟؟
چرا صدایتان نمیرسد ؟کمی بلند تر٬
صدای من چطور؟خوب و صاف و واضح و رساست؟
اگر اجازه میدهی برایت درد دل کنم...
شنیده ام که گریه بر تمام درد ها شفاست!
دل مرا بخوان به سوی خود تا سبک شوم٬
پناهگاه این دل شکسته خانه شماست...
الو٬ مرا ببخش٬ باز مزاحمت شدم٬
دوباره زنگ میزنم٬ دوباره...
تا خدا خداست!
ویرایش توسط elsa : 04-22-2010 در ساعت 09:20 PM
|

04-22-2010
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Apr 2010
محل سکونت: شهرکرد
نوشته ها: 466
سپاسها: : 28
49 سپاس در 24 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خدایا دوست دارم برم روی یه کوه بلند از ته اعماق وجود بی وجودم داد بزنم
خداااااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااااااااااا
بعد تو جوابمو بدی، یه جوری که بفهمم..............
__________________

|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 12:17 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|