|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
|
|
#1
06-27-2012
|
||||
|
||||
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
| کاربران زیر از mohammad.90 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#2
06-27-2012
|
||||
|
||||
|
کران تا کرانش کویری
نه بل هول زای گیاهی نه در آن به هر جای روییده خاری در آنجاست یک توده پوسیده فرسوده استخوانی نشانی ز اسبی ست وامانده و از سواری
|
| کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#3
06-27-2012
|
||||
|
||||
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
| کاربران زیر از mohammad.90 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#4
06-27-2012
|
||||
|
||||
|
در آن دقایق پر اضطراب پر تشویش
رها ز شاخه بر امواج بادها می رفت به رودها پیوست و روی رود روان رفت برگ ِ مرگ اندیش به رود زمزمه گر گوش کن که می خواند سرود رفتن و رفتن و برنگشتنها
|
| کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#5
06-27-2012
|
||||
|
||||
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
| کاربران زیر از mohammad.90 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#7
06-30-2012
|
||||
|
||||
|
مرد صیادی از بیشه رسید
زخمی و تشنه و بی صیدو شکار حرف این حادثه پیچید به شهر پیر دانا دل ما با پیامی از حکمت مرهمی ساخت شفابخش دل ناکامش ای بهین فرزندم در حقیقت دنیا بیشه نعمتهاست گرچه روزی در بیشه است بهترین نعمتها اما بهر هر صیادی نعمت اندیشه است.
|
| کاربران زیر از 10691 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#8
07-03-2012
|
||||
|
||||
|
تا مگر شیشه این کاخ به هم درشکند
تا مگر ولوله افتد به دل قصر سکوت دست در حسرت سنگ سنگ در آرزوی پرواز است
|
| کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#9
07-04-2012
|
||||
|
||||
|
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز، سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت
|
| کاربران زیر از 10691 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
حالت ترکیبی
|
|
اکنون ساعت 04:13 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.