|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
|
|
#2
05-27-2010
|
||||
|
||||
زندگی را احساس باید کرد
عشق را باید فهمید پنجره را باز باید کرد تا فراسوی نگاه باید رفت بی سر منزل عشق جان باید داد و این جاست تکاپوی من صدای عشق رمز یک نفس شدن و با من از پرنده های دور بگو برای دل چرا چرا قفس شدن تو از ستاره ها،تو از صداقت دلت ز واژه های رفته ام زکوچه های قلب آشنا که رفته است که کرده است عبور بگو -:از نگاه غمزده عبور باید کرد؟ -:ز کلبه ی عشق زبیراهه های درد دور باید شد؟ -:اسیر جاده های مغرور باید شد؟ ز دست نگاه بی رمق فرار باید کرد؟ بگو زبیراهه های قلب رفته ات تو از دلی که رفته و کرده عبور بگو! می وزد رایحه ی دلنشین یاد لطیف تو! درختان باغ خاطره به وجد می آیند... تا به حال گل ها را دیده ای گل های باغ را می گویم سرخ تر از شرمی شیرین زیر چشمی نگاهم می کنند و آرام در گوش هم پچ پچ کنان... می دانم که دارند از یاد تو می گویند می دانم که آهسته می گویند تا باغبان نشنود... می دانم... می دانم...
__________________
 همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش از عالم غم دلرباتر عالمی نیست 
|
|
#3
05-27-2010
|
||||
|
||||
|
نوشتم انتظار اما گمانم زود می آیی همین فردا-و یا نه-لحظه موعود می آیی من ازسمت جنون دل خسته و افسرده می آیم تو اما خنده بر لب ،با دلی خشنود می آیی در عمق شب گرفتارم که مثل ابر می آیی توبرکف شمع ،بر لب نغمه داوود می آیی سروشی گفت درگوشم اگر هفت آسمان خشکید زمین هم صورتش از اشک ها تر بود، می آیی اگر بر ساحت انسان بت بتخانه میرقصد تبر بر دوش،سمت پیکر نمرود می آیی ومیخند ند:کاین یک انتظار خشک و پوشالی ست و بی شک این تصورمیشود مردود...می آیی ومردی منتظر آهسته زیر سایه ها خم شد برای خاطر مردی که جان فرسود می آیی نوشتم فاجعه:یک انتظار سخت وطولانی دلم تنگ است می خواهم بگویی زود می آیی
|
|
#4
07-07-2010
|
||||
|
||||
|
تمام شب را
در خیابان ها دویده بود ... صبح كسی نمیدانست كف خیابان پر است از تكه های زنی كه شكسته بود ...!!
__________________
|
|
#5
07-07-2010
|
||||
|
||||
|
سنگی
بر پیشانی ِ سنگی ِ كوه خورد كوه خندید... سنگ شكست ... یك روز كوه می شكند !! خواهی دید ...!!
__________________
|
|
#6
07-09-2010
|
||||
|
||||
|
کاش
کمی بی رحمانه تر می رفتی ... فقط کمی مانده تا بمیرم !!
__________________
|
|
#7
07-09-2010
|
||||
|
||||
|
انتظا زیادی ندارم
فقط کاری کن که زمین سريعتر بچرخد زمان انتظار مرا کم کن! کم کن!!
__________________
|
|
#8
07-09-2010
|
||||
|
||||
|
شیشه ای می شكند... یك نفر می پرسد...كه چرا شیشه شكست؟ مادرم می گوید...شاید این رفع بلاست. یك نفر زمزمه كرد:باد سرد وحشی مثل یك كودك شیطان آمد. شیشه ی پنجره را زود شكست. كاش امشب كه دلم مثل آن شیشه ی مغرور شكست، عابری خنده كنان می آمد... تكه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد... اما امشب دیدم... هیچ كس هیچ نگفت غصه ام را نشنید... از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم كمتر است؟دل من سخت شكست اما، هیچ كس هیچ نگفت و نپرسید چرا؟
__________________
|
|
#9
08-26-2010
|
||||
|
||||
|
چند وقته از خانم تنهاترین تنها (love17 ... صدای سکوت) خبری نیست ... تاپیک خوبی ایجاد کردن
زندگي دفتري از خاطرهاست يك نفر در دل شب يك نفر در دل خاك يك نفر همدم خوشبختي هاست يك نفر همسفر سختي هاست چشم تا باز كنيم عمرمان مي گذرد ما همه همسفريم پس بیایم باهم مهربونتر باشیم
__________________
and the roads becomes my bride
|
|
#10
08-26-2010
|
||||
|
||||
مرا اینگونه نگاه نکن ... دل من پر از سکوت است ... سکوتی
__________________
من ندانم که کیم
من فقط میدانم که تویی شاه بیت غزل زندگیم...
|
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
حالت ترکیبی
|
|
اکنون ساعت 02:27 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.