بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 09-24-2009
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دردم باش كه درمانم تويي
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 09-28-2009
Hiwa آواتار ها
Hiwa Hiwa آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 726
سپاسها: : 0

105 سپاس در 86 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بنام خداي من
سلام خداي خوب من، امروز بدجور دلم گرفته.گفتم بيام اينجا و كمي باهات خلوت كنم بلكم حالم خوب شه.
خداي خوب من به داده هات شكر و به نداده هات هم شكر. چرا كه داده هات نعمته و ندادهات حكمت!
دلم از اين همه نامردي و نارفيقي گرفته.دلم از اين گرفته كه مردم ِ به ظاهر مومن ما فقط به دنبال اينن كه يه جوري سرتو كلاه بزارن و بعدشم يه كلا شرعي بزرگتر رو سرت بذارن.
انگار قلب آدما ديگه احساس نداره، هدف آدما شده پول و ماديات!
همه به فكر تيمار كردن جسم ماها هستن ولي كسي به فكر درمان دلامون نيست.
راستي! چرا اغلب فكر ميكنن كه انسان جسمه!
ولي به خودت قسم كه انسان 99 درصد روحه و تنها 1 درصدش جسمه...
اي خداي خوب تنهاييام!
حاظرم تمام دنيا ازم رو گردون بشن ولي تحمل دوري تو رو ندارم.خودت ميدوني كه هميشه بهت گفتم كه :
تو ازم رو برنگردوني، همه چي م درست ميشه.
__________________
هـمیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است !


نگاه کن ، نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ!


چه سنگبارانی...


گیرم گریختی همه عمر،کجا پناه بری ؟!


" خانه خدا سنگ است "
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 09-30-2009
عسل خانومی عسل خانومی آنلاین نیست.
Banned
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 87
سپاسها: : 0
در ماه گذشته یکبار از ایشان سپاسگزاری شده
پیش فرض

شيطان را ديدم. در حوالي ميدان بساطش را پهن كرده بود؛ فريب مي‌فروخت. مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هياهو مي‌كردند و هول مي‌زدند و بيشتر مي‌خواستند. توي بساطش همه چيز بود: غرور، حرص،‌دروغ و خيانت،‌ جاه‌طلبي و ... هر كس چيزي مي‌خريد و در ازايش چيزي مي‌داد. بعضي‌ها تكه‌اي از قلبشان را مي‌دادند و بعضي‌ پاره‌اي از روحشان را. بعضي‌ها ايمانشان را مي‌دادند و بعضي آزادگيشان را. شيطان مي‌خنديد و دهانش بوي گند جهنم مي‌داد. حالم را به هم مي‌زد. دلم مي‌خواست همه نفرتم را توي صورتش تف كنم.
انگار ذهنم را خواند. موذيانه خنديد و گفت: من كاري با كسي ندارم،‌فقط گوشه‌اي بساطم را پهن كرده‌ام و آرام نجوا مي‌كنم. نه قيل و قال مي‌كنم و نه كسي را مجبور مي‌كنم چيزي از من بخرد. مي‌بيني! آدم‌ها خودشان دور من جمع شده‌اند. جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزديك‌تر آورد و گفت‌: البته تو با اينها فرق مي‌كني.تو زيركي و مومن. زيركي و ايمان، آدم را نجات مي‌دهد. اينها ساده‌اند و گرسنه. به جاي هر چيزي فريب مي‌خورند. از شيطان بدم مي‌آمد. حرف‌هايش اما شيرين بود. گذاشتم كه حرف بزند و او هي گفت و گفت و گفت. ساعت‌ها كنار بساطش نشستم تا اين كه چشمم به جعبه‌اي عبادت افتاد كه لا به لاي چيز‌هاي ديگر بود. دور از چشم شيطان آن را برداشتم و توي جيبم گذاشتم.
با خودم گفتم: بگذار يك بار هم شده كسي، چيزي از شيطان بدزدد. بگذار يك بار هم او فريب بخورد. به خانه آمدم و در كوچك جعبه عبادت را باز كردم. توي آن اما جز غرور چيزي نبود. جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توي اتاق ريخت. فريب خورده بودم، فريب. دستم را روي قلبم گذاشتم،‌نبود! فهميدم كه آن را كنار بساط شيطان جا گذاشته‌ام. تمام راه را دويدم. تمام راه لعنتش كردم. تمام راه خدا خدا كردم. مي‌خواستم يقه نامردش را بگيرم. عبادت دروغي‌اش را توي سرش بكوبم و قلبم را پس بگيرم. به ميدان رسيدم، شيطان اما نبود. آن وقت نشستم و هاي هاي گريه كردم. اشك‌هايم كه تمام شد،‌بلند شدم. بلند شدم تا بي‌دلي‌ام را با خود ببرم كه صدايي شنيدم، صداي قلبم را. و همان‌جا بي‌اختيار به سجده افتادم و زمين را بوسيدم. به شكرانه قلبي كه پيدا شده بودچطور بود بچه ها؟
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 11-18-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض پروردگارا، مهربانا ...

پروردگارا، مهربانا ...


مرا در آغوش امن خود بگیر و با من حرف بزن
مرا سرشار از آرامش خود کن

مرا در نور خود شستشو بده
بیهودگی سایه ها، نارضایتی ها، آرزوها، آزردگی ها، افکار نابجا
و هر آنچه را تصور میکنم خودم ساخته ام
و مرا از تو جدا کرده است به من نشان بده


من به آن محتاجم
تا خود را آنگونه ببینم که تو مرا میبینی
تا خود را آنطور بشناسم که تو برای همیشه مرا آنگونه شناخته ای
تا خود را آنجا پیدا کنم که تو آنجا باشی و من
در عشق تو، در آغوش تو، در خانه ی امن تو
و هر زمان کنار تو احساس امنیت کنم




آری...
مرا دگر تابی نیست، قراری نیست

دوباره دلتنگم...
حتی بیشتر از گذشته ها
ولی این بار، دگر دلی برای شکسته شدن نمانده
و غروری برای به باد دادن نیز،

مرا به سرای آرامش نپذیرفت.
دیری نپایید که مرا از آن پیله کوچک شادمانی ام بیرون راند.

دوباره در طوفان سرگردانم، دیگر پناهی نیست
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 11-19-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خدايا !
بحران زده ام ، نمي دانم به كجا رو كنم ! به چپ و راست رو مي كنم ، به پس و پيش و فقط ظلمت را مي بينم. به درون رو مي كنم ، ستاره اي مي بينم خدايم ! تو آن ستاره اي ، و اگر تو با مني ، درون من ، كنار من ، هيچ نيرويي در اين دنيا نمي تواند مرا شكست دهد. هر چه جلال است، از آن توست! خدايم ! حتي اگر در هياهوي روزمرگي تو را از ياد ببرم ، تو مرا فراموش نخواهي كرد خدايم ! تو در تمامي مشكلات و دشواري هاي زندگي ،نيرو و اقتدار مني خدایم!راهي نمي بينم و آينده پنهان است اما مهم نيست ، همين كافي ست كه تو همه چيز را مي بيني.
پس ای شنونده دعاهای من ! ای آنکه بی پاسخ نگذاشته ای هر آنچه خواستم! ای آنکه هنوز هم معجزه می کنی! ای آنکه شرمسارم از آن چيزی که به من دادی و من ندیدم و شکرت نکردم!ای نگاهدارنده مسافران غریب عرفانت! ای موسیقی بی کلام عشق! ای رود زلال روح من! ای خداوند شایسته خداوندی !اي خجسته !ای صاحب انسان و مَلَک!ای قدرت مطلق کائنات!ای خدای کوه، خورشيد، دنيا، گُل، پروانه، شبنم!
تو را قسم به وصف بی پايانت!تو را قسم به لحظه دعا!تو را قسم به لحظه توبه!تو را قسم به لحظه گریه!تو را قسم به لحظه ای که دلم شکست!
خداوندا ما را به رحمتت مورد قضاوت قرار ده نه به عدالتت چرا که رسوای جهانيم!
خداوندا مرا در اوقات تنهايي و نيازمندي تنها مگذار اي رحيم و بخشنده !
خداوندا به نجات من هم بيا. مرا موهبت آن بخش كه در تو زندگي كنم پيش بروم و نفس گسيخته را بكشم مباد كه از ياد ببرم تو پناه و آسايش من هستي!
خداوندا نگذار از تو بخواهم، بيشتر از آنچه که داده ای!
یا لطیف!
هم اکنون که دست به بالا آورده ايم و از اعماق دل در کران کهکشانها بر وجود لایتناهیت دعا میکنیم و با تمام کوچکی خود ، خداوندیه بی پایانت را بانک می زنیم بر ما اجابتی کن
این دعا را! آمین
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 11-19-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


خدايا!
اين دل شکسته را جز دستهاي مهربان تو درماني نيست واين دست بسته را جز از ابر احسان تو باراني ، نه.

خدايا !
اين جگر سوخته در آتش هجرانت را واين جان گداخته در زير تشعشع سوزان فراقت را هيچ چيزجز خنکاي نسيم وصل تو آرام نمي‌کند .

خدايا !
تب ديدار تو را چه درمان خواهد جز ديدار تو؟ و زخم عميق و کاري گناه را بر جاي جاي روح دردمندم چه چيز جز غفران تو التيام خواهد بخشيد.

خداي من !
تنها دست توست که مي تواند قلب تأثير پذير مرا از شرخواسته هاي نفس خلاص گرداند وتنها دَم خداوندي توست که مي تواند اين دل را در زير پنجه هاي نفس به حالت اغماء افتاده است نجات دهد .

خدايا !
اين جگر سوخته در آتش هجرانت را واين جان گداخته در زير تشعشع سوزان فراقت را هيچ جز خنکاي نسيم وصل توآرام نمي کند .

خدايا!
دلي که عمري به دنبال تو گشته مگر جز در ميان دستهاي تو قرار مي گيرد ؟
اي نهايت آرزوي آرزو مندان ! واي غايت پاسخ سائلان ! واي دورترين مقصود نيازمندان ! واي بلندترين اشتياق مشتاقان ! واي غمخوار درستکاران ! واي کلبه ايمني از بلاي بتو پناه آورندگان ! واي پاسخ دهنده دعوت درماندگان ! واي داروي دردمندان ! واي اندوخته فقيران !
اي هر جوي مهر از چشمه رأفت تو! واي هر چه ابر از درياي رحمت تو !
روي من تنها به تو باز است ودستم تنها به سوي تودراز .
ضجه هاي من تنها در پيش توست وسجود من تنها در پيشگاه توست .
خدايا من در پيش چه کسي به غير از تو بر خاک افتاده ام ؟ کدام سحوري را جز در خانه تو کوبيده ام ؟
در اين گرماي سوزان کوير گناه ، نسيم جان بخش رضايتت را از من دريغ مدار واز ابر آبستن نعمت هايت بر من مستدام ببار .

خداي من !
در اين ناامني و وانفسا، من تنها به ريسمان سخت تو چنگ زده ام وتنها به دستاويز امن تو آويخته ام .

خدايا !
من تنها دست به تو داده ام وهر روزني جز روزن منتهي به مهر تو را مسدود کرده ام .

خدايا !
بر اين بنده ذليل وناتوانت که حتي زبان گفتن درد خويش با تو ندارد رحم کن .بنده اي که نه آن دارد که به تو بنمايد ونه زبان آنکه از تو عذر بخواهد .

خدايا !
مي شود که چنين بنده اي را دست محبت بر سرش کشي ؟ وسايه خدايي بر سرش بگستري ؟وجز اين نمي شود .
بنده به کجا بگريزدکه امتدا شاخه هاي بينهايت کرم تو سايه نينداخته باشد ؟
اي زيباي عاشق زيبايي ‍! اي دلرباي زيبا آفرين ! اي درياي بي منتهاي بخشش
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 11-19-2009
ravan آواتار ها
ravan ravan آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
نوشته ها: 49
سپاسها: : 0

2 سپاس در 2 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خدایا مرا دریاب
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 11-20-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خداي من!
به ابتداي راهي كه آمده ام فكر مي كنم.
به روز آغازين كه با گريه پاي بر اين دنياي بي رحم نهادم و همه با آمدنم خندان شدند.
چرا من گريان و آنها خندان؟
گويي آنها خرسند بودند كه موجودي ديگر به جمع آدمك هاي لحظه اي پيوسته و مي خواهد در اين روزگار بي رحم عمري را طي كند و من گريان بودم از اينكه به ميل خود نيامده بودم و شايد ندايي در گوشم زمزمه كرده بود كه برو و لذت زجرهاي پنهاني و خندهاي به ظاهر شيرين و آوازهاي غمبارت را همراه خود به آنجا ببر چرا كه تو انساني و انسان محكوم به زندگي با درد و رنج است....
به سالهايي فكرمي كنم كه كودك بودم اما كودكي نكردم.به سالهايي كه به سرعت باد گذشتن و در جواني موي سفيدي را در سر و روي خود مي بينم.به روزهايي كه برايم چون شب تاريك هست و شب هايي كه حتي ماه نيز مهمان اتاق دلتنگي هايم نمي شوند.به ساعت هايي كه آنها را از حركت كردن نگاه داشته ام تا لحظه هاي رفته را چون شاق بر بدنم نكوبند و به حاله تنهايي كه به دور خود پيچيده ام و با آن خو گرفته ام...
و به زندگي خود فكر مي كنم كه چرا آغوش گرمي در كنارم نيست تا خود را به آن برسانم و از رسم دنياي نامرد بغض پنهان خود را در پنهاه آن بشكنم و با گريه باري از غم خود بكاهم....
خدايا....
كجاي جاده زندگي ام را بيراهه رفتم كه اينگونه غم را با من همنشين كردي و دل كدامين بنده ات را به درد آورده ام كه سزايش اين چنين شكستن و سوختن بي صداست؟؟؟؟؟
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 11-26-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سلام خدا جون؛

نمی دونم داری نگاهم می کنی یا نه. یعنی حق درای تحویل نگیری. بی معرفت تر از منو کجا دیدی؟ ولی من بازم با همه بدی هام اومدم سراغت. آخه من که به غیر از تو کسی رو ندارم، کجا برم... دلم می خواد رو پاهات بشینم و تو دستاتو دورم حلقه بزنی. من گریه کنم و تو نوازشم کنی.
خدایا کاش یادم می دادی که هر وقت که می خوام گناه کنم به یاد این جمله تکان دهنده ات بیفتم که پرسیدی:

"بنده من، من به خاطر تو شیطان رو از درگاهم راندم. حال تو با او علیه من همدست می شوی؟"

آخ... آخ که چقدر گستاخم من. دلم برات می سوزه که منو بین بنده هات داری.

خداجون، چند شب پیش که دعای جوشن کبیر رو تو شبهای قدر می خوندم، دیدم بهم اجازه دادی اسمهای قشنگتو با همه گناهکاریم ببرمو پیشت دعا کنم. یکی از او اسمهات "رفیق" بود. مگه میشه؟! مگه میشه به من به این بنده رو سیاهت ا جازه بدی که صدات کنه رفیق... خیلی بزرگی، حتی خودمم نمی تونم بزرگیتو تصور کنم.

با همه این حرفا می خوام پیشت شکایت کنم. خودتو که بهمون نشون نمی دی، خوب چرا آقامون، صاحبمون، جانشین و ولی خودتو ازمون گرفتی... می دونم اونم از گناهای خودمونه ولی بیا و یه بار دیگه بزرگی کن و آقا رو برسون. دلمون براشون تنگه مولای من.

دوستت دارم، با همه ی گناهکاریم دوستت دارم.
از طرف روسیاهترین بنده ات
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 11-26-2009
صدای سکوت آواتار ها
صدای سکوت صدای سکوت آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 140
سپاسها: : 0

8 سپاس در 8 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خداي خوبم ميخوام بهت بگم مثل هميشه كه هوامو داشتي بازم هوامو داشته باشم كه بدون تو هيچم
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 02:09 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها