گرد آفرید شعر سپیدم عنان به دست
این بار از کمین به در آمد کمان به دست
خلخالهای ساخته از استخوان به پا
شمشیرهای آخته خون چکان به دست
در شیشه کرد خون مرا آن که پیش از این
آورده بود قلب مرا با زبان به دست
آسان به این پری نرسیدم ، که گفته اند:
دشوار میرسد پر هندوستان به دست
دنیا به کام ما شد و نوبت به ما رسید
اما گرفت جای شکر، شوکران به دست
هرچند جز شرنگ نصیبم نشد ولی
ما ایستادهایم هنوز استکان به دست
شمشیر عشق تو ای عشق سر فراز
تا هست جان سرکش ما همچنان به دست
علیرضا بدیع
