شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |

04-16-2012
|
 |
تازه کار
|
|
تاریخ عضویت: Apr 2012
نوشته ها: 9
سپاسها: : 1
39 سپاس در 9 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
هر چه از الفبای تو حرف بر میدارم تا تمام شوی انگار بی محاباتر از همیشه ...
بین این خطوط واژه ندیده دوباره از سطر آغاز می شوی.
همیشه به تقدس یک حس تند عاشقانه
(( دوستـــــت دارم ... ))
و آنقدر حریم کلمه های مرا مقدس کرده ای
که احساس گناه ، مرا از هر چه بی حرمتی ست باز میدارد .
خسته نمی شوم زیبـــــــای من
خیال خاطرت ، پر از حوالی یادم ، قانعم به همین حدود
خیال خاطرم ، پر از یادت ، زنــــــــــــده ام به همین حدود
|
6 کاربر زیر از jet li سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

06-09-2012
|
 |
مدیر بخش ورزش
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242
6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
هستی من
از من اي هستي من دور مشو
مي من مستي من دور مشو
رشته عمر مني جان مني
عشق من دين من ايمان مني
تار و پود دل بيمار توئي
خواب و بيداري و پندار توئي
گرچه همچون خم مي در جوشم
خون دل مي خورم و خاموشم
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
6 کاربر زیر از mohammad.90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

06-09-2012
|
 |
کاربر خوب
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: کرمانشاه_ تهران
نوشته ها: 457
سپاسها: : 266
481 سپاس در 138 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آنهایی که بلند می خندد ، بی صدا گریه می کنند ….!
|
5 کاربر زیر از گمشده.. سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

06-09-2012
|
 |
مدیر بخش ورزش
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242
6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
همه دردم
همه دردم، همه داغم، همه عشقم، همه سوزم
همه در هم گذرد،هر مه و سال و شب و روزم
وصل و هجرم شده یکسان، همه از دولت عشقت
چه بخندم، چه بگریم، چه بسازم، چه بسوزم
گفتني نيست كه گويم زفراقت به چه حالم همه دردم
حیف و صد حیف که دور از تو ندانی به چه روزم
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
5 کاربر زیر از mohammad.90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

06-21-2012
|
 |
کاربر علاقمند
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 122
سپاسها: : 6
196 سپاس در 99 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
معشوقه ی سودائیم امشب یکی مانند توست
چشمش شبیه چشم تو ، لبخند او لبخند توست
در قطب احساسی یخی با او هم آغوشم. فقط
آغوش او یادآور ِگرمایِ خوش . آیندِ توست
امشب تو را می بینم و او را نوازش میکنم
دستم اسیر دست او اما دلم در بند توست
تصویر عشقم خفته درآغوشِ قابی آهنی
در قلب دیواری که او مانند من پابند توست
معشوقه ی سودائیم امشب تویی چون دیگران
آن یار سابق نیستی . اینجا یکی مانند توست
شاعر : محس مهرپرور
|
4 کاربر زیر از leila_24 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

06-21-2012
|
 |
کاربر علاقمند
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 122
سپاسها: : 6
196 سپاس در 99 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دستت شبیه قبل پناهم نمی دهد
در سرزمین قلب تو راهم نمی دهد
چشمی که با اشاره سکوت مرا شکست
پاسخ دگر به حرف نگاهم نمی دهد
این اشكها، ستارهی شبهای غربتم
نوری به آسمان سیاهم نمی دهد
احساس عشق ، همسفر نیمه راه من
جانی به لحظه های تباهم نمی دهد
یا عشق یا وصال ...چه سخت است زندگی
وقتی که هر دو را به تو با هم نمی دهد
گاهی هم انتخاب، فقط یک بهانه است
یعنی هرآنچه را که بخواهم ، نمی دهد...
شاعر : مرضیه خدیر
|
4 کاربر زیر از leila_24 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

06-21-2012
|
 |
کاربر علاقمند
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 122
سپاسها: : 6
196 سپاس در 99 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دل فروشی میکنم در شهر آدم واره ها
دل فروشی میکنم در شهر آدم واره ها
در هیاهوی خیابان ، بین آهن پاره ها
من قدم زار خیالم پهنه ی دلتنگی است
آسمانم را گرفته ،غرِّش طیاره ها
در کساد افتاده بازارغزل هایم ، عزیز
کس نمیگیرد سراغی ،از دل بیچاره ها
روزگارم بد شده ، قیمت ندارد عاشقی
دل فروشی میکنم در بستر بدکاره ها
دیگرعرفانی نمانده در شراب ساقیان
صوفیان را دیده ام درخلوت کاباره ها
شاعر : محسن مهرپرور
|
3 کاربر زیر از leila_24 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

06-21-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تو که می آیی
پنجره ای باز می شود
پرده بی رنگ دلتنگی
کنار می رود
آرام میان جانم
خانه می کنی
|
5 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

06-21-2012
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آ عهد ماندنی است
تا پای جان که نه
تا روح زنده است،
این عهد ماندنی است
آری شود که نباشم ولی بدان
آن عهد را نتوان کسی شکست
من قول داده ام که بمانم برای تو
تو قول داده ای که بمانی کنار من
این قول ما ، به خدا قول عاشقی ست
آن "او" که عهد می شکند ، اهل عشق نیست
تقدیر اگر نبودن من را رقم زند
من میروم ولی
بی من تر از همیشه
جدا از تمام خویش
شاید توان"نگاه تو" از من دریغ کرد
شاید که ابر ،پرده کشد بر فروغ مهر
عشقت ولی ،تنیده به جانم ، به جان تو
من می روم اگر
باور مکن که فاصله افتد میان ما
دل را،که داده ام به تو ،ای مهربان من
چشمان منتظرم، پشت در نشت
لب ها که نام تو میبرد ،بسته ،ماند
آن خاطرم سر کویت دخیل بست
ای مهربان خوب
با آن قرار و عهد
وقتی تو مانده ای
من مانده ،میروم
بر عهد استوار
بی خویش میروم.
کیوان شاهباغی
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|
5 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

06-21-2012
|
 |
مدیر بخش ورزش
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242
6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است
تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند
در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم
تا مثل باران هر صبح برایت شعری می سرودم
آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اشک می شدم
و بر صورت مه آلودت می لغزیدم
ای کاش باد بودم و همه عصر را در عبور می گذراندم
تا شاید جاده ای دور هنوز بوی خوب پیراهنت را وقتی از آن می گذشتی در خود داشته باشد
که مرهمی شود برای دلتنگی هایم
ای غریبه آشنا آن روز که جادوی نگاهت تار و پود قلب نازک مرا لرزاند
وجودم از پیله غم بیرون تنید می نویسم تا به تو بگویم
تو تک صدای گیتار خاطرات منی
ای نبض دوباره من با من بمان و بخوان که بی تو گلی پژمرده ام
این تنها گوشه ای از اوای دلم بود که بی بهانه تقدیم به تنها بهانه زندگی ام کردم
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
4 کاربر زیر از mohammad.90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 11:27 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|