شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |

04-27-2012
|
 |
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان 
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681
5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
قلک بغضهایم را که بشکنم
باز
ناز تو را خواهم خرید
و یک بسته مداد رنگی
و با هر رنگش
باز
ناز تو را خواهم کشید...
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
7 کاربر زیر از shokofe سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

04-27-2012
|
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Apr 2012
نوشته ها: 20
سپاسها: : 107
129 سپاس در 33 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شاگردی از استادش پرسید : عشق چیست؟ استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پرترین شاخه را بیاور،اما در هنگام عبور از گندم زار به یاد داشته باش نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی، شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدت طولانی برگشت ، استاد پرسید: چه آوردی ؟ و شاگرد باحسرت جواب داد : هیچ، هر چه جلو میرفتم خوشه های پر پشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پر خوشه ترین تا انتهای گندمزار رفتم ، استاد گفت: عشق یعنی همین !
|
5 کاربر زیر از مینا جوجو سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

04-27-2012
|
 |
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
گاهی اوقات با خودم خلوت میکنم
این سنت مردها هست که با خودشان خلوت میکنند
با خودم گریه میکنم ، به حال دلم
تو بگو من چکار کنم ؟ اگر به زور و بازو بود ، توانا میشدم
اگر به هوش و دانایی بود به هر شکل ممکن آن را تحصیل میکردم
به مال و مکنت بدستش می آوردم
منتها دست من از دل انسانها کوتاه هست
من چکار کنم تا دل تو را بدست بیاورم ؟
مردها زمخت و سخت اند ، هارت وپورت زیاد میکنند ولی دلشان به وسعت دلهره
یک مرغ عشق شاید کوچکتر هست
بدون عشق دق میکنند
شاید من هم دق کنم ! همین را میخواهی ؟
برو از دلم برو اینقدر به من زخم نزن ، آرامشم را بهم نزن
اشکهایم را جاری نکن ، بند دلم را پاره نکن
احساس من خمیر بازی تو نیست
-------------------------------------------------------
اینجا یک انسان نشسته با خودش خلوت کرده
به یاد گذشته ..................
به یاد احساسات قشنگ ، به یاد روزهای خوب
دوستت دارم ، دوستت دارم
منِ دیوانه ، منِ احمق دوستت دارم ! و تونمیفهمی !
کجا بروم احساساتم را حراج کنم ؟
ببین با دل من چه کردی !
|
4 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

04-27-2012
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
به روزها دل مبند، روزها به فصل که می رسند، رنگ عوض می کنند!
با شب بمان، شب گرچه تاریک است لیکن همیشه یک رنگ است..!
شبتم..!!
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
6 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

04-28-2012
|
 |
ناظر و مدیر تالارهای آزاد 
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641
11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
عشق
صحرائی سراب است
در پیاله نازكی
و شگفتا
غرقت می كند.
..
شمس لنگرودی
__________________
. . . . .
|
5 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

04-28-2012
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
عشق، آدم را داغ می کند و دوست داشتن، آدم را پخته!
هر داغی، روزی سرد می شود ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود..!
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
7 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

04-28-2012
|
 |
مدیر بخش ورزش
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242
6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
موندنت رو از ته دل از خدا آرزو کردم
اگه غصه ها رو قلبم سنگینی کنه یه روزی
نمیذارم تو بفهمی یا بخوای به پام بسوزی
ساده حرف میزنم اینو خیلی خوب میدونم
حرفای دلمو با عشق توو ترانه هام میخونم
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
5 کاربر زیر از mohammad.90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

04-29-2012
|
 |
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Apr 2012
نوشته ها: 64
سپاسها: : 113
279 سپاس در 90 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
این منم در جستجوی تو سراپا اشتیاق
فاصله بین من و تو از جنون تا اشتیاق
تو مقام حیرتی با هفت وادی فاصله
من جنون یونسم با هفت دریا اشتیاق
تو هرات فطرتی من میبُد شوریدگی
می نویسم شرح آیات تورا با اشتیاق
|
3 کاربر زیر از soltane eshg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

04-29-2012
|
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Apr 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 66
سپاسها: : 696
412 سپاس در 127 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
وقتي كسي رو دوست داري حاضري جون فداش كني
حاضري دنيا رو بدي فقط يك بار نگاهش كني
به خاطرش داد بزني به خاطرش دروغ بگي
رو همه چيز خط بكشي حتي رو برگه زندگي
وقتي كسي تو قلبته حاضري دنيا بد باشه
فقط اوني كه عشقته عاشقي رو بلد باشه
قيده تمومه دنيا رو به خاطره اون ميزني
خيلي چيزا رو ميشكني تا دله اونو نشكني
حاضري بگذري از دوستايه امروز و قديم
اما صداشو بشنوي شب از ميون دو تا سيم
حاضري قلبه تو باشه پيشه چشايه اون گرو
فقط خدا نكرده اون يك وقت بهت نگه برو
حاضري حرفه قانون رو ساده بزاري زير پات
به حرفه اون گوش بديو به حرفه قلبه با وفات
وقتي بشينه به دلت از همه دنيا ميگذري
تولد دوبارته اسمشو وقتي ميبري
حاضري جونت رو بدي ، يه خار تويه دستشم نره
حتي يه ذره گردو خاك مبادا تو چشاش بره
وقتي كسي تو قلبته يك چيزه قيمتي داري
ديگه به چشمات نمياد اگر كه ثروتي داري
نزار كه از دستت بره اين گنجه خيلي قيمتي
|
3 کاربر زیر از یلدا جوون سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

04-29-2012
|
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Apr 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 66
سپاسها: : 696
412 سپاس در 127 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانی خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه ی خویش
می برم که در آن نقطه ی دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از کله ی عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه
می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه ی امید مهال
می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال
ناله می لرزد می رقصد اشک
آه بگذار که بگریزم من
از تو ای چشمه ی جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من
بخدا غنچه ی شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله ی آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست
میروم خنده به لب خونین دل
میروم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل
|
4 کاربر زیر از یلدا جوون سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 08:48 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|