مشاعره واژه ای

[shokofe]

ایام شباب است شراب اولیتر

با سبز خطان بادهٔ ناب اولیتر

[مهدی]

دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد

[shokofe]

هفتصد و پنجاه و چار از هجرت خیرالبشر

مهر را جوزا مکان و ماه را خوشه وطن

[مهدی]

هزاربار خرد با تو بیش گفت که دل
به حب این وطن عاریت نباید داد

[shokofe]

نی دولت دنیا به ستم می‌ارزد
نی لذت مستی‌اش الم می‌ارزد


نه هفت هزار ساله شادی جهان
این محنت هفت روزه غم می‌ارزد

[مهدی]

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

[shokofe]

حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما

[مهدی]

اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب
خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست

[shokofe]

عصمت نهفته رخ به سراپرده‌ات مقیم
دولت گشاده‌رخت بقا زیر کندلان

گردون برای خیمه خورشید فلکه‌ات
از کوه و ابر ساخته نازیر و سایه‌بان

[مهدی]

همی پژمراند رخ ارغوان
کند تیره دیدار روشن‌روان