بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #51  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

When sweethearts with such charm lovers cajole,
In believers’ faith they will poke a hole.
Wherever a flower begins to bloom,
Eyeballs inside the head begin to roll.
O handsome and young man of tall stature
Play the ball before you are a bat or pole.
The lovers choose and act without control,
You the playwright, and lovers play their role.
Beside the bloody tears that eyes shed
Pales even the thundercloud’s heavy toll.
When my love begins to sing, that song and sound
Angels in the heavens clap and extol.
Heartbroken, tearful eyes, I long for thee,
Why such cruelty must endure the soul?
Leave sorrows behind, listen to your heart,
Then separation becomes a mere droll.
In the darkness of the night, Hafiz, stroll,
Let the bright light of the morn become your goal.






شاهدان گر دلبری زین سان کنـند
زاهدان را رخنه در ایمان کـنـند
هر کـجا آن شاخ نرگس بشکـفد
گـلرخانـش دیده نرگسدان کنند
ای جوان سروقد گویی بـبر
پیش از آن کز قامتت چوگان کنـند
عاشقان را بر سر خود حکم نیست
هر چـه فرمان تو باشد آن کنـند
پیش چشمم کمتر است از قطره‌ای
این حـکایت‌ها که از طوفان کنـند
یار ما چون گیرد آغاز سـماع
قدسیان بر عرش دست افشان کنند
مردم چشمم به خون آغشتـه شد
در کـجا این ظلم بر انسان کنـند
خوش برآ با غصه‌ای دل کاهـل راز
عیش خوش در بوته هجران کنـند
سر مکـش حافظ ز آه نیم شـب
تا چو صبحت آینه رخشان کـنـند
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #52  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

I said, when will your lips mine satisfy?
You said, with your wishes I’ll comply.
I said, your lips demand a price so high,
You said, your profits will multiply.
I said, who found you while only on himself rely?
You said, there are very few who even try.
I said, leave the idols, choose the one that won’t die;
You said, for lovers, love to all will apply.
I said, the tavern drowns my every sigh;
You said, happy is the one who makes sorrows fly.
I said, in my creed, the way of wine must defy;
You said, this is the way of the creed of the old Magi.
I said, what use the wine, for one as old as I?
You said, it wets your spring of youth, which has gone dry.
I said, when will the master beside his bride lie?
You said, when the conjunction of moon and Jupiter is nigh.
I said, your praise is Hafiz’s ceaseless cry,
You said, this is the song of the angels in the sky.






گفـتـم کی ام دهان و لبت کامران کنند
گفـتا به چشم هر چه تو گویی چنان کنند
گفـتـم خراج مـصر طلب می‌کند لبت
گـفـتا در این معامله کمتر زیان کنـند
گفتـم بـه نقطـه دهنت خود که برد راه
گفـت این حکایتیست که با نکته دان کنند
گفتـم صنـم پرست مشو با صمد نشین
گفتا به کوی عشق هم این و هم آن کنند
گـفـتـم هوای میکده غم می‌برد ز دل
گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند
گفتم شراب و خرقه نه آیین مذهب است
گفـت این عمل به مذهب پیر مغان کنند
گفـتـم ز لعل نوش لبان پیر را چه سود
گفـتا بـه بوسـه شکرینش جوان کنند
گفتم که خواجه کی به سر حجله می‌رود
گفت آن زمان که مشتری و مه قران کنند
گفـتـم دعای دولت او ورد حافظ است
گفـت این دعا ملایک هفت آسمان کنند
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #53  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

On the pulpit, preachers, goodness display
Yet in private, they have a different way.
I have a question to ask of the learned in our midst
Why Confession-Priests, their own repentance delay.
Perhaps they don't believe in Judgement Day
They deceive, and to appease God, they pray.
May these New Masters, God, find their stay
And from slaves and mules not turn away.
Church-beggar, go to the abode of the Magi
Drink the water that strength of heart convey.
His endless goodness, many lovers slay
Lovers from the void, rise up and play.
In Love's Tavern, the Angelic array,
Ferment our soul's grape, knead our clay.
Heavenly music at break of the day
As if Angels sing Hafiz's songs, and sway.






واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند
چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند
مشکـلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبـه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنـند
گوییا باور نـمی‌دارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنـند
یا رب این نودولتان را با خر خودشان نـشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر می‌کنـند
ای گدای خانقـه برجه کـه در دیر مـغان
می‌دهـند آبی که دل‌ها را توانگر می‌کنند
حسن بی‌پایان او چندان که عاشق می‌کشد
زمره دیگر به عشق از غیب سر بر می‌کنند
بر در میخانه عشق ای ملک تسـبیح گوی
کاندر آن جا طینت آدم مخـمر می‌کـنـند
صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #54  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

For years, to the red wine, my heart was bound
The Tavern became alive with my prayer and my sound.
See the Old Magi's goodness, with us, the drunks,
Saw whatever we did, in everyone beauty had found.
Wash away all our knowledge with red wine,
Firmaments, themselves, the knowing minds hound.
Seek that from idols, O knowing heart,
Said the one whose insights, his knowledge crowned.
My heart, like a compass, goes round and round,
I'm lost in that circle, with foot firmly on the ground.
Minstrel did what he did from pain of Love,
Lashes of wise-of-the-world in their bloody tears have drowned.
With joy my heart bloomed, like that flower by the stream
Under the shade of that tall spruce, myself, I found.
My colorful wise Master, in my dealings with the black robes,
My meanness checked and bound, else my stories would astound.
Hafiz's cloudy heart in this trade was not spent,
This merchant saw and heard every hidden sight and sound.






سال‌ها دفـتر ما در گرو صـهـبا بود
رونـق میکده از درس و دعای ما بود
نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمـسـتان
هر چـه کردیم به چشم کرمـش زیبا بود
دفـتر دانـش ما جملـه بشویید بـه می
کـه فـلـک دیدم و در قـصد دل دانا بود
از بتان آن طلب ار حسن شـناسی ای دل
کاین کـسی گفت که در علم نـظر بینا بود
دل چو پرگار بـه هر سو دورانی می‌کرد
و اندر آن دایره سرگـشـتـه پابرجا بود
مـطرب از درد محبت عملی می‌پرداخـت
کـه حـکیمان جـهان را مژه خون پالا بود
می‌شکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی
بر سرم سایه آن سرو سـهی بالا بود
پیر گـلرنـگ مـن اندر حـق ازرق پوشان
رخصـت خـبـث نداد ار نه حکایت‌ها بود
قـلـب اندوده حافـظ بر او خرج نـشد
کاین معامـل به همه عیب نـهان بینا بود
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #55  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

Happy days were when your hand was by my side,
Signs of your love, my features beautified.
Happy days were when your words crucified,
Then my soul resurrected, upward glide.
Happy days were when the wine, we glorified,
God was with me while by my side was my bride.
Happy days were when your candle was my guide,
And my heart, like a moth, your flames would ride.
Happy days were when amidst knowledge and pride
The drunken laughter was dignified.
Happy days were when we drank from the cup in our stride,
And told tales of the things that we tried.
Happy days were when Beloved would decide,
On the sun and moon, in service, relied.
Happy days in the tavern I would abide
Saw the things that from the temple would hide.
Happy days were when your signal verified;
Made the crooked straight, Hafiz, narrow, wide.






یاد باد آن کـه نـهانـت نـظری با ما بود
رقـم مـهر تو بر چـهره ما پیدا بود
یاد باد آن که چو چشمت به عتابم می‌کشت
مـعـجز عیسویت در لـب شـکرخا بود
یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انـس
جز مـن و یار نـبودیم و خدا با ما بود
یاد باد آن که رخت شمع طرب می‌افروخـت
وین دل سوخـتـه پروانـه ناپروا بود
یاد باد آن که در آن بزمگـه خـلـق و ادب
آن کـه او خنده مستانه زدی صـهـبا بود
یاد باد آن کـه چو یاقوت قدح خـنده زدی
در میان مـن و لـعـل تو حـکایت‌ها بود
یاد باد آن که نگارم چو کـمر بربـسـتی
در رکابـش مـه نو پیک جـهان پیما بود
یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مسـت
وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود
یاد باد آن که به اصلاح شما می‌شد راست
نـظـم هر گوهر ناسفته که حافـظ را بود
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #56  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

As long as wine and tavern are around,
Before the Master, I bow to the ground.
To the old Master, eternally I am bound,
Have always been, will always be, on this merry-go-round.


When you pass by my tomb, ask for grace,
It’s a shrine where the drunkards abound.
The self-serving pious can’t see this
That is veiled and with eyes can’t be found.
My lovely beloved left our midst on this day,
My tears ceaselessly flow, ceaselessly my chest I pound.

And when I go to sleep in my grave,
Until awakening, my concerns soul will hound.
Hafiz please help, or else fate will astound,
Beloved’s locks around arms of others may be wound.






تا ز میخانه و می نام و نـشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مـغان خواهد بود
حلـقـه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر هـمانیم که بودیم و هـمان خواهد بود
بر سر تربت ما چون گذری هـمـت خواه
کـه زیارتـگـه رندان جـهان خواهد بود
برو ای زاهد خودبین که ز چشم مـن و تو
راز این پرده نهان است و نـهان خواهد بود
ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون کـه از دیده روان خواهد بود
چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
تا دم صـبـح قیامـت نـگران خواهد بود
بخـت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
زلـف معشوقه به دست دگران خواهد بود
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #57  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

Those who are tired may seek your aid
It is unfair if your aid is stayed.
You never mistreated us. It’s not your way.
Any such mischief, you would degrade.
Unfortunate the eyes that can’t shed tears of love,
Unhappy the hearts that candle of love barricade.
With the auspicious fly towards the light,
Leave behind bats and birds who seek the shade.
Wonder not if I sought help in the tavern,
My Master said in the temple they trade.
Without virtue, worship is idolatry,
Goodness won’t come, when virtue delayed.
Hafiz, through virtue and wisdom wade,
Else hold your tongue and remain afraid.






خستـگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بیداد کـنی شرط مروت نـبود
ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسـندی
آن چـه در مذهب ارباب طریقت نـبود
خیره آن دیده که آبش نبرد گریه عشق
تیره آن دل که در او شمع محبت نـبود
دولـت از مرغ همایون طلب و سایه او
زان که با زاغ و زغن شهپر دولت نـبود
گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مکن
شیخ ما گفت که در صومعه همت نبود
چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست
نـبود خیر در آن خانه که عصمت نبود
حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه
هر که را نیست ادب لایق صحبت نـبود
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #58  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

I said I long for thee
You said your sorrows will end.
Be my moon, rise up for me

Only if it will ascend.

I said, from lovers learn

How with compassion burn

Beauties, you said in return

Such common tricks transcend.

Your visions, I will oppose

My mind's paths, I will close

You said, this night-farer knows

Another way will descend.

With the fragrance of your hair

I'm lost in my world's affair

You said, if you care, you dare

On its guidance can depend.

I said hail to that fresh air

That the morning breeze may share

Cool is that breeze, you declare

With beloved's air may blend.

I said, your sweet and red wine

Granted no wishes of mine

You said, in service define

Your life, and your time spend.

I said, when will your kind heart

Thoughts of friendship start?

Said, speak not of this art

Until it's time for that trend.

I said, happiness and joy

Passing time will destroy.

Said, Hafiz, silence employ

Sorrows too will end my friend.






گفتـم غـم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتـم کـه ماه من شو گفتا اگر برآید
گفـتـم ز مـهرورزان رسم وفا بیاموز
گـفـتا ز خوبرویان این کار کمـتر آید
گفـتـم کـه بر خیالت راه نظر ببندم
گفـتا که شب رو است او از راه دیگر آید
گفتـم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گـفـتا اگر بدانی هم اوت رهـبر آید
گفـتـم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفـتا خنـک نسیمی کز کوی دلبر آید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گـفـتا تو بـندگی کن کو بنده پرور آید
گفـتـم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
گفـتا مـگوی با کس تا وقت آن درآید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #59  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

Till you grant my wish, I won't give up my demand
I will reach the Soul of Souls, or be buried in this land.
When I am dead and buried, open my grave and see
Smoke rising from my corps, by my inner fire fanned.
Show Thy face to the people, awe-struck and radiant
Man and woman will cry out, at Thy smallest command.
I am tired of this life, jealousy eats away my heart
Without a kiss from your lips, I end my worldly errand.
In search of those sweet lips, I have spent my whole life
Desires of the deprived, those lips will reprimand.
In the circles of the Lovers, his goodness they understand,
With reverence, Hafiz's name, they pass from hand to hand.







دسـت از طـلـب ندارم تا کام مـن برآید
یا تـن رسد بـه جانان یا جان ز تـن برآید
بگـشای تربـتـم را بـعد از وفات و بنگر
کز آتـش درونـم دود از کـفـن برآید
بـنـمای رخ که خلقی واله شوند و حیران
بگـشای لـب کـه فریاد از مرد و زن برآید
جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش
نـگرفـتـه هیچ کامی جان از بدن برآید
از حـسرت دهانـش آمد به تنـگ جانـم
خود کام تنـگدسـتان کی زان دهـن برآید
گویند ذکر خیرش در خیل عـشـقـبازان
هر جا کـه نام حافظ در انـجـمـن برآید
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #60  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

When the golden orb ascends from the east of the cup
A thousand tulips upon the beloved's cheeks open up
The morning breeze breaks upon the head of the bouquet
The bouquet of the bouquet will flow amidst the grass and crop.
The story of the night of separation is not that story
Of which a small account many, many books would fill up.
This poor and impoverished house of Fate can't satiate
Cry out a hundred sorrows and upon a morsel sup.
With brain and brawn cannot search for the essence
A mere fantasy, this endeavor too will flop.
If like Noah, you can patiently await the end of storm
The tides of fortune turn, and your life-long desires prop.
If the breeze of Your hair at Hafiz's tomb makes a stop
A hundred thousand tulips will adorn his grave-top.






چو آفـتاب می از مـشرق پیالـه برآید
ز باغ عارض ساقی هزار لالـه برآید
نـسیم در سر گل بشکند کلاله سنبـل
چو از میان چمـن بوی آن کـلالـه برآید
حکایت شب هجران نه آن حکایت حالیست
کـه شمه‌ای ز بیانش به صد رساله برآید
ز گرد خوان نگون فلک طمع نتوان داشـت
کـه بی ملالت صد غصه یک نوالـه برآید
به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود
خیال باشد کاین کار بی حوالـه برآید
گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان
بـلا بـگردد و کام هزارسالـه برآید
نـسیم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظ
ز خاک کالـبدش صد هزار لالـه برآید
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:03 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها