فرهنگ و تاریخ تاریخ و فرهنگ - مطالبی در زمینه فرهنگ و تاریخ ایران و جهان اخبار فرهنگی و ... در این تالار قرار میگیرد |

01-24-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اختلاف در ميان دشمن
اختلاف در ميان دشمن
در جريان جنگ خندق ده هزار سپاهى مدينه را محاصره كردند.
يهود بنى قريضه نيزپيمان با پيامبر اكرم (ص ) را شكستند و به مشركين پيوستند.
در اين زمان شخصى به نام نعيم بن مسعودنزد رسول خدا آمد و گفت :
اى رسول خدا من اسلام آورده ام اما قبيله من هنوز از اسلام من بى خبرند به هر چه مصلحت مى دانى مرا دستور ده .
رسول خدا فرمود:
تا مى توانى دشمن را از سر ما دور ساز.
نعيم نزد بنى قريضه كه در جاهليت نديمشان بود رفت و گفت :
قريش و غطفان مانند شمانيستند.
آنها اگر فرصتى بدست آوردند كار محمد را مى سازند و اگر جز آن پيش آيدبه سرزمين خود بازمى گردند و شما را در شهر خود با محمد تنها مى گذارند و شمااگر تنها مانديد قدرت مقاومت با او را نداريد پس در جنگ با قريش و غطفان همراه شان نباشيد.
مگر اينكه اشرافيان را گروگان بگيريد كه به عنوان وثيقه نزد شما باشند.
بنى قريضه گفتند:
راست مى گويى سپس نزد قريش آمد و گفت :
از دوستى من با خود ومخالفت من با محمد نيك باخبرند.
اكنون مطلبى شنيده ام كه مى خواهم با شما بگويم . امابايد اين راز را نهفته داريد و مرا رسوا نسازيد.
گفتند: بسيار خوب ،
گفت : بدانيد كه يهوديان از عهد شكنى با محمد پشيمان شده اند و نزد وى فرستاده اند كه ما پشيمان شده ايم ، آيا ممكن است كه از دو قبيله قريش و غطفان مردانى از اشرافشان را بگيريم و آنها راتحويل دهيم كه گردن زنند و سپس عذر ما را بپذيرى ماقول مى دهيم تا پايان جنگ و نابود ساختن بقيه با تو همراه باشيم .
محمد هم پيشنهادشان را پذيرفته است .
مواظب باشيد كه اگر از طرف يهود مردانى به عنوان گروگان از شما خواستند، يك مرد هم به آنان تسليم نكند.
سپس نزد غطفان رفت و آنچه به قريش گفته بود به آنها نيز گفت و آنها را ازتحويل مردان به بنى قريضه بر حذر داشت .
ابوسفيان با چند نفر از بزرگان قريش نزد بنى قريضه آمدند و گفتند:
ما مانند شما در خانه خويش نيستيم و اسب و شترمان ازدست مى رود پس در كار جنگ شتاب كنيد و با ما همراهى كنيد تا همداستان بر محمد بتازيم .
يهوديان پاسخ دادند:
امروز شنبه است و ما در چنين روزى دست به كارى نمى زنيم وعلاوه بر اين ما با محمد نمى جنگيم مگر آن كه عده اى از مردان خود را بعنوان گروگان به ما بدهيد تا در دست ما باشند و ما با آسودگى خيال با محمد به جنگ پردازيم .
ابوسفيان به نزد قريش آمد و جريان را بگفت و قريش و غطفان گفتند:
نعيم بن مسعودراست مى گفت و آنگاه نزد بنى قريضه فرستادند و گفتند:
ما يك مرد هم از مردان خود به شما گروگان نمى دهيم بنى قريضه با شنيدن اين پيام با خود گفتند:
راستى كه نعيم بن مسعود راست مى گفت و اينان مى خواهند ما را به جنگ وادار كنند و اگر فرصتى به دست آورند از آن استفاده كنند و اگر جز آن بود به ديار خود بازگردند و ما را درمقابل مسلمين بگذارند.
پس به قريش و غطفان پيام فرستادند تا گروگان ندهيد همراه شما نمى جنگيم و بدين ترتيب خداى متعال آنها را از يارى يكديگر باز داشت و كفارناگزير به مكه بازگشتند و يهود بنى قريضه نيز به دست مسلمين قتل عام گرديدند.
آيتى تاريخ پيامبر اسلام ص 400.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|

01-24-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خليفه كينه توز
خليفه كينه توز
چون عمروليث صفارى برادر يعقوب ليث بدست سپاهيان اميراسماعيل سامانى اسير گرديد، معتضد خليفه عباسى بسيارخوشحال شد و براى اسماعيل خلعت فرستاد و جميع ولاياتى را كه در دست عمرو بود به او واگذاشت .
اسماعيل نيز عمرو را با غل و زنجير به بغداد پيش معتضد فرستاد.
گماشتگان معتضد عمرو را بر شترى لنگ و گوژ پشت و بلند قامت سوار كردند و مدتى در كوچه هاى بغداد به خوارى گرداندند و سپس او را زندانى نمودند.
عمروليث تازمانى كه معتضد در حيات بود در زندان وى به سر مى برد.
اين خليفه كينه كش درحال احتضار يكى از خادمان خود را خواست و چون ديگر قدرت تكلم نداشت به اشاره دست به روى گلوگاه و يك چشم خود به او فهماند كه اعور را بكشد زيرا كه عمروليث از يك چشم محروم بود.
خادم نخواست كه دست خود به خون عمروليث بيالايد.
مخصوصا كه معتضد در حال نزع بود.
به همين جهت از اجراى امر او خوددارى نمود و چون مكتفى به جانشينى معتضد به بغداد رسيد از وزير خليفه حال عمروليث را پرسيد وزير گفت:
در حياتست .
مكتفى كه در ايام اقامت در رى از عمر ونيكيها ديده بود از اين خبر بسيار مسرور شد اما وزير تيره ضمير نهانى كسى را به قتل عمرو در زندان فرستاد و به مكتفى خليفه جديد چنين فهماند كه اوقبل از رسيدن خليفه به بغداد به قتل رسيده بوده است .
عباس اقبالى آشتيانى تاريخ ايران ص 210.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|

01-24-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تيمور لنگ و جامه زنان
در سال 794 تيمور لنگ به قصد تصرف شيراز و برانداختن سلسله آل مظفر راهى آن شهر گرديد و شاه منصور مظفرى ابتدا مى خواست كه با جنگ و گريزسپاهيان او را نابود سازد.
اما هنگام خروج از شهر نگاه پير زنى به او افتاد، پس باصداى بلند به سرزنش او پرداخت و گفت :
ببينيد اين نمك به حرام را، كه اموال ما را ربوده و به خون ما دست گشوده و اكنون ما را بي نواتر از آنكه بوديم ، درچنگال دشمن رها مى كند.
شاه منصور از اين سخن يكه خورد و در درونش آتش گرفت .
بابى اختيارى عنان اسب را باز گردانيد و سوگند ياد كرد كه جز جنگ روياروى با تيمورنكند.
بدين ترتيب از نقشه جنگى ارزنده اى كه پيش از اين طرح كرده بود منصرف شده وبه جمع آورى سپاه براى جنگ با دشمن غدار پرداخت .
شاه منصور در اولين حمله شخص تيمور را هدف قرار داد و با شمشير برهنه به سوى اوحمله كرد.
تيمور كه جان خود را در خطر ديد، گريخت جامه اى بر سر افكنده و خود رابه درون سراپرده زنان ، انداخت ، زنان به سوى شاه منصور شتافتند و گفتند:
اينجاسراپرده زنان است .
آنگاه انبوه لشكر را به او نشان دادند و گفتند:
كسى را كه تو مى خواهى در ميان زنان است و شاه منصور به آنسوى منحرف شد.
پناهى . محمد احمد تيمور لنگ كتابفروشى حافظ تهران 1363ص 154.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|

01-24-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
فرزند كفشگر و عدل انوشيروان !
فرزند كفشگر و عدل انوشيروان !
در دوران انوشيروان كه در تاريخ متاءسفانه به عادل مشهور است ، زمانى در يكى از جنگهايش با روميان سيصد هزار سرباز ايرانى براثر كمبود آذوقه و اسلحه دچار مشكلات فراوانى گرديدند و انوشيروان از اين جريان پريشان خاطر گرديد و بر فرجام خويش بيمناك شد.
بلافاصله بزرگمهر، وزيرانديشمند خود را براى چاره جويى فرا خواند و به او دستور داد به سوى مازندران برود و هزينه را فراهم كند.
بزرگمهر مى گويد:
خطر نزديك است بايد فورى چاره كرد . آنگاه وى قضيه ملى را پيشنهاد مى كند، انوشيروان پيشنهاد او را پسنديد و دستورداد هر چه زودتر اقدام شود.
بزرگمهر به نزديك ترين شهرها و قصبات ماءمورفرستاد و جريان را با توانگران آن محلها در ميان گذاشت .
در اين هنگام كفشگرى حاضرشد تمام هزينه را بپردازد.
به شرط آنكه به يگانه پسر او كه مشتاق و مستعد تحصيل بود اجازه تحصيل عام داده شود.
بزرگمهر كه درخواست او را نسبت به عطايش كوچك مى ديد، جريان را به عرض پادشاه رساند.
انوشيروان خشمگين شد و فرياد زد:
اين كار مصلحت نيست زيرا با خروج او از طبقه بندى ، سنت طبقات مملكت به هم مى خورد وزيان آن بيش از ارزش اين سيم و زرى است كه او مى دهد.
سبحانى جعفرفروغ ابديت ج 1 ص 50.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|

01-24-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تشكر انگلستان از دكتر مصدق !
تشكر انگلستان از دكتر مصدق !
دكتر مصدق در اين مورد در مجلس دوره 14 چنين توضيح مى دهد:
بنده ماءمورين خوب از انگلستان ديده ام من ماءمورين بسيار شريف و وطن دوست از انگلستان ديده ام !! من مذاكراتى در شيراز و در تهران با اينها دارم .
يك روزماژورقنسول انگليس آمد و به من گفت :
ما حكم داده ايم تنگستانيها را تنبيه بكنند من حالم به هم خورد و گفت :
شما چرا حالتان به هم خورد.
گفتم : چون اين صحبتى كه كرديد نه در نفع شما بود نه نفع ما.
گفت : توضيح بدهيد.
گفتم : شما پليس جنوب را ماءمور تنبيه تنگستانيها بكنيد بر منفوريت آنها افزوده مى شود.
تنگستانيها اگر شرارت مى كنند من تصديق مى كنم ، اگر بعضى از آنها راهزنى مى كنند من تصديق دارم و اگر آنها راپليس جنوب تنبيه كند آنها جزء شهدا و وطن پرستها مى شوند.
و من راضى نيستم و من كه والى هستم (مصدق در آن والى شيراز بوده ) آنها را تنبيه كنم به وظيفه خودعمل كرده ام و كار صحيحى كرده ام.
گفت : توضيحات شما مرا قانع كرد شما كار خودتانرا بكنيد من از شما تشكر مى كنم.
بعد از چند روز من تنگستان را امن كردم و ماژور هوور آمد واز من تشكر كرد!!
مدنى سيد جلال الدين تاريخ سياسى معاصر ايران قم دفترانتشارات اسلامى 1361 ج 1 ص 94.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|

01-24-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
رفتار ناصرالدين شاه با دانشمندان
رفتار ناصرالدين شاه با دانشمندان
ميرزا آقا خان بردسيرى و مجدالاسلام كرمانى كه از دستگاه ناصرالدين شاه به تنگ آمده بودند به ظل السلطان پناه بردند اما چون از او هم خيرى نديدند روانه استانبول شدند و در سال 1313 قمرى با توجه به قتل ناصرالدين شاه توسط ميرزا رضاى كرمانى و در رابطه با سيدجمال الدين توسط دولت عثمانى دستگير شده و بنا به درخواست ايران در مرز به ماءمورين محمد على ميرزا سپرده شدند.
وزير اكرم نائب الحكومه تبريز جريان قتل آنها را اينگونه بيان مى كند.
محمد على ميرزا آنان را در خانه اختصاصى خود حبس نمود و در حالى كه زنجيرى به گردن آنها بسته بودند سپس يكى يكى آنها را در حضور محمد على ميرزا (وليعهد) سربريدند و بعد پوست سر آنها را كنده پر از كاه نموده و همان شب به تهران فرستادند.
سرها را توى رودخانه كه از وسط شهر مى گذرد زير ريگها پنهان كرده بودند فرداى همان شب كه بچه ها توى رودخانه بازى مى كردند سرهاى بى پوست از ريگ در آمده فورا فرستادم سرها را در جايى دفن نموده و در صدد پيدا كردن نعش آن شهدا افتادم،معلوم شد نعشها را همان شب در داغ بولى زير ديوار گذاشته و ديوار را روى نعش هاخراب كرده اند.
چنين بود رفتار شاه و وليعهد با دانشمندان و نخبگان مملكت .
تاريخ سياسى معاصر ايران ج 1 ص 66.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|

01-24-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
هنوز زنده است ؟
هنوز زنده است ؟
در دوره رضا شاه در زندان غار اطاقى بنام امضاى قباله و فروش املاك وجود داشت وكسانيكه حاضر نبودند املاك خود را تقديم شاهنشاه نمايند محلى براى آمپول هوايى پزشك احمدى و يا سلولهاى پر از شپش آلوده به تيفوس جهت فراهم كردن مرگى كاملا طبيعى در انتظارشان بوده هر گاه زندانى از اين فشارها جان سالم بدر مى برد و به عرض شاه مى رساندند مى گفت : مگر هنوز زنده است ؟
دهسال براى مردن او كافى نيست ؟
مگر مهمانخانه ساخته ايم ؟
تاريخ سياسى معاصر ايران ج 1 ص131.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|

01-24-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
فرق ميان سپاه على (ع ) و سپاه معاويه
فرق ميان سپاه على (ع ) و سپاه معاويه
لشكريان معاويه كه خيلى پيش از آمدن سپاهيان حضرت على (ع ) در صفين تمركزيافته بودند سر تا سر فرات را تا مسافتى دور در تصرف خود داشتند.
وقتى كه سپاهيان حضرت على (ع ) روبروى آنها چادرهاى سياه خود را برافراشتند به نخستين حاجت خود كه آب باشد پى بردند به هر قسمت از شط فرات كه رفتند بانيروى عظيم دشمن روبرو شدند كه اجازه نمى دادند كسى به شط نزديك شود و آب بردارد.
نخستين گفتگو و كشمكش ميان اين دو سپاه بزرگ ، بر سر آب آغاز شد.
اميرالمؤمنين على (ع ) دو نفر نماينده نزد معاويه فرستاد كه به آنها بگويند اين رفتارناجوانمردانه و نادرستى است ، آنها را ماءمور كرد به معاويه گوشزد كنند كه اگر مازودتر از شما بر سر آب رسيده بوديم هرگز شما را از برداشتن آب منع نمى كرديم معاويه پس از مشورت با عمروعاص و سران سپاه درخواست نمايندگان سپاه على (ع ) رارد كرد.
على (ع ) ناچار شد كه ابتدا رودخانه را به تصرف در آورد.
دو تن از فرماندهان نيرومند خود را به نام اشعث بن قيس و اشتر نخعى ماءمور ساخت به ده هزار سوار به سپاهيان معاويه كه در طول شط فرات تمركز يافته بودند حمله كنند.
جنگ بسيار سختى ميان آنان واقع شد.
سرانجام سپاهيان على (ع ) موفق شدند كه قسمتى از رودخانه را به تصرف خود در آورند و بدين وسيله چادرهاى خود را در كنار شط بر پا كنند،
آنگاه حضرت على (ع ) دستور داد كه مناديان در طول رودخانه ندا دهند كه به تمام افراد سپاه معاويه اجازه داده مى شود هر مقدار كه آب مى خواهند از رودخانه بردارند و كسى مزاحم آنها نخواهد شد.
رهنمازين العابدين زندگى امام حسين انتشارات امير كبيرتهران 1345 ج 2 ص 125.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|

01-24-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
كشتن روحانى را ايرانيان به ما ياد دادند.
كشتن روحانى را ايرانيان به ما ياد دادند.
ثقه الاسلام از مجتهدين مسلم بود كه منزلش در تبريز براى مردم پناهگاهى بود ودر حفظ حقوق مردم سخت مى كوشيد.
وقتى روسها به آذربايجان حمله كردند و تبريز راگرفتند، ثقه الاسلام را دستگير كرده و زندانى نمودند و از او خواستند نامه اىبنويسد، كه وجود قشون روس براى امنيت آذربايجان لازم است و گرنه كشته خواهد شد.
او پاسخ داد:
من مسلمانم و بر عليه وطنم چيزى نمى نويسم شما آذربايجان را تخليه كنيد، من قول مى دهم امنيت كامل در اينجا برقرار شود.
در نتيجه او و هشت نفر ديگر از رجال و روحانى را روز عاشورا در ملاء عام به دار كشيدند ووقتى دولت ايران تلگرافى به نيكلاى دوم مخابره كرد و به كشتن ثقه الاسلام به دست قشون روس در روز عاشورا در ملاء عام اعتراض كرد، دولت روسيه ضمن توجيه عمل ننگين خود گفته بود:
كشتن يك شخصيت روحانى را خود ايران باقتل شيخ فضل الله نورى به ما ياد داد!!
فاجعه قرن ص 172.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|

01-24-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بزغاله آدم كش
بزغاله آدم كش
حضرت على (ع ) در ذيل خطبه اى فرمود:
هنوز كه دستتان از دامن من كوتاه نشده هرچه مى خواهيد از من بپرسيد سوگند به خدا از عده مردمى كه صد نفر آنها گمراه كننده ديگران و صد نفرشان هدايت كننده آنان باشند سؤال نكنيد جز اينكه از خواننده و رهنماى آنها كه تا فرداى قيامت پايدارند اطلاع خواهم داد.
مردى همان وقت از جاى برخاست پرسيد:
بر سر و روى من چند تار مو روئيده ؟
على (ع)فرمود:
سوگند به خدا دوست من رسول خدا (ص ) از پرسش تو به من اطلاع داد واضافه كرد كه همانا بر هر تار موى سر تو فرشته
موكل است كه ترا لعنت مى كند و بر هر تار موى ريش تو شيطانى موكل است كه اسباب سرگردانى و بيچارگى تو را فراهم مى سازد و همانا درمنزل تو بزغاله ايست كه فرزند رسول خدا مى كشد و نشانه اين پيشامد صحت و درستى سخن من است ...
توضيح اينكه پسر او در آن روزگار خردسال بود و تازه مى توانست بنشيند و درجريان كربلا جزو سپاهيان ابن زياد و كشنده حضرت حسين (ع ) بود و قضيه چنان بود كه حضرت على خبر داد.
ارشاد شيخ مفيد ص 320.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 03:36 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|