مشاعره واژه ای

[hossein]

ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار
می‌داندت وظیفه تقاضا چه حاجت است

[FereShteH]

پس آنگهش ز کرم این قدر به لطف بپرس

که گر وظیفه تقاضا کنم روا باشد

[hossein]

بدان رسید ز سعی نسیم باد بهار
که لاف می‌زند از لطف روح حیوانی

[FereShteH]

سلام علیک، ای نسیم صبا

به لطف از کجا می‌رسی؟ مرحبا

[hossein]

به سمع خواجه رسان ای ندیم وقت‌شناس
به خلوتی که در او اجنبی صبا باشد

[FereShteH]

عجب که این غزل امشب به سمع یار رسد

که هست تازه و مطرب ز بر نکرده هنوز

[hossein]

چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست

[FereShteH]

ابریشمی بساز و ازین حلقه پنبه کن

نقل حضور صوفی پشمینه پوش را

[hossein]

صوفی چو تو رسم رهروان می‌دانی
بر مردم رند نکته بسیار مگیر

[FereShteH]

چون درین مقام آیی گوش کن که: در راهت

ز آب چشم مظلومان چاه زمزمست اینجا