|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#7381
02-06-2012
|
||||
|
||||
نوبهار آمد و آورد گل و یاسمنا
باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا
__________________
|
| کاربران زیر از FereShteH به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#7382
02-06-2012
|
||||
|
||||
|
گلخنی زخم تیر در دل خورد
جان و تن نیز در سردل کرد
__________________
|
| کاربران زیر از hossein به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#7383
02-06-2012
|
||||
|
||||
|
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت
__________________
|
| کاربران زیر از FereShteH به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#7384
02-06-2012
|
||||
|
||||
|
گفت: غافل نشسته است این دد
اندر آورد تیر و بر وی زد
__________________
|
|
#7385
02-06-2012
|
||||
|
||||
|
رموز سر اناالحق چه داند آن غافل
که منجذب نشد و از جذبههای سبحانی
__________________
|
|
#7386
02-06-2012
|
||||
|
||||
|
نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#7387
02-06-2012
|
||||
|
||||
|
قوام دولت دنیی محمد بن علی
که میدرخشدش از چهره فر یزدانی
__________________
|
|
#7388
02-06-2012
|
||||
|
||||
|
بروب از صحن میدانش صفات نفس بدفرمان
برآور قصر و ایوانش به ذکر و شکر یزدانی
__________________
|
|
#7389
02-06-2012
|
||||
|
||||
|
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقهای در ذکر یارب یارب است
__________________
|
|
#7390
02-06-2012
|
||||
|
||||
|
آب حیوانش ز منقار بلاغت می چکد
زاغ کلک من بنام ایزد چه عالی مشرب است
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 07:04 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.