حس عشق و عاشقانه ها

[پریشان]

آینه!!!!!

با توام.....

محض رضای خدا، برای یکبار هم شده

بجای چشمهایم دلم را نشان بده

تا بدانند

دیوار دلم آنقدرها هم که فکر می کنند

کوتاه نیست.....

[مستور]

غلط کرده باران
حالا که مرا به تو بد عادت کرده
بی تو می بارد
روز و شب
بی خستگی
وقتی خودت نیستی
باران هست

[ترنم]

من قاری توأم
به چارده روایت می خوانم
و ناگهان
حافظ می شوم تو را...

[bigbang]

اصلاً فکر کردن به تو هم گناه هست
تو برای من نیستی
اما من مخلوق گناه کاری هستم . یک گناه بیشتر از همه گناهان در وجودم ریشه کرده
و آن هم اندیشه توست ، حس تو ، پیش خدا بی آبرو شدم
پیش ملائکش هم همینطور ، من پسر خوبی بودم خیال تو باطلم کرد
مرا سوزاندی ، میسوزم عاشقانه میسوزم طوری که خدای من هم آتشش را خاموش نمیکند ، زندگیم هستیم نفسم همه چیزم جوانیم غرورم شکست
من فقط آغوش تو رو میخواستم ، نصیبم نشد ، روزگار بد به من سخت گرفت
گناهمی ! گناه !

[ماهین]

حسادت زنانه ام
بسیار دور اندیش است ...
خیال زنی دیگر...
و تو دلت غنج می رود !
می ترسم ...
کسی بوی تنت را بگیرد ...
نغمه دلت را بشنود !
و تو خو بگیری به ماندنش !
چه احساس خط خطی و مبهمی ست ...
این عاشقانه های حسود من ...!

[افسون 13]

برای ستایش تو ...

همین کلمات روزمره کافی است !!

همین که "کجا می‌روی؟" ، "دلتنگم"

برای ستایش تو ...

همین گل و سنگریزه کافی است ...

تا از تو بتی بسازم !!

[مستور]

لحظه ها در پی هم می گذرند
و میان آنها تو می مانی
لحظه ای با من باش
تا ابد در دل من مهمانی

[ماهین]

به نبودنش عادت می کنی ...!
ولی دلت بودنش رو می خواد ...!

[مستور]

هرکجا دور از تو باشم نازنین غربت نشینم
هر کجا پایت گــذاری خــاک نــرم آن زمینم

[ماهین]

باران باشد
تو باشی
غزل و شعر و ترانه
من هستم و نگاه مستانه
دست در دست تو شادمانه
نخواهم دگر هیچ ز این رسم زمانه

ایرج تمجیدی