اس ام اس های عاشقانه و رمانتیک، پیامک رمانتیک ، پیامک رفاقتی

[ابریشم]

با قلبی از عشق
با خطی از حریر محبت
با جمله ای کوتاه
درختی صاف
بر روی یک برگ کهنه از یاس
می نویسم : دوستت دارم
*

با ارزش ترین چیز در زندگی دل آدم هاست اگه کسی بهت
سپردش امانت دارخوبی باش

*

آرامش یعنی اینکه همیشه ته دلت مطمئن باشی که توی قلب کسی که
دوسش داری یه خونه گرم و راحت بدون همسایه داری

گرچه یوسف را عزیز مصر با درهم خرید
من تو را با نقد جان و دل خریدارم عزیز
*
اونقدر غمم زیاده که دارم دق می کنم ، می گذرم از تو چشمات اینو ثابت می کنم
آخه چقدر غرورمو شکستی و دم نزدم ، صبرم دیگه تموم شده با اینکه عاشق توام
*
دیدار شما آرزوی ماست !
(روابط عمومی چشمان بی قرار)

*

دل تنگــــ ـــ ــی
تنها نصیب من بود
از تمام زیبایی هایت

*

تو خالی از آهنگ
من خالی از شعر
خانه خالی از ساز
دیگر چه داریم برای
باهم بودن

*

گریه کردن را دوست دارم چون تنها راه ابراز عشق ابر سیاه به گل سرخ است.
*

وقتی تنها شدم ؛ فهمیدم قصه ی مادربزرگها درست بود: همیشه یکی بود یکی نبود.
*

مداد رنگی هامو برمی دارم توی دفتر نقاشیم یه شاهزاده میکشم که یه تاج رو سرشه اون شاهزاده منم ، تو هم تاج سرمی
*

چه شد پنجره شوق چرا بسته شدی… شاید از هم نفسی با دل ما خسته شدی ؟!!

من همان قاب تهی خسته و بی تقصیرم که برای تو و تصویر دلت می میرم
*

دوسش داری ؟ بهش بگو،منتظرشی ؟ بهش بگو ،
شبا به خاطرش نمی خوابی ؟ بهش بگو ، اما هیچ وقت بهش دروغ نگو .
*

ای دوست به خدا دوری تو دشوار است
بی تو از گردش ایام دلم بیزار است
بی تو ای مونس جان، دل ز غمت می سوزد
دل افسرده من طالب یک دیدار است
*

امشب این خانه عجب حال و هوایی دارد
گپ زدن با در و دیوار صفایی دارد
همه رفتن از این خانه ولی غصه نرفت
بازم این یار قدیمی چه وفایی دارد

[shaghayegh N]

برگرد....بی رحمانه بودنت را می توانم ، اما نبودنت را هرگز

[shaghayegh N]

نگاهم کرد پنداشتم دوستم دارد

نگاهم کرد در نگاهش هزاران شوق عشق را خواندم

نگاهم کرد دل به او بستم

نگاهم کرد،بعدها فهمیدم فقط نگاه میکرد .........

[مهدی]

دل من از تبار دیوارهای کاهگلی است،ساده می افتد،ساده می شکند و ساده می میرد

دل من تنها سخت میگرید

[مهدی]

شب بود و شمع بود و من بودم و غم
شب رفت و شمع سوخت و من ماندم و غم .

[مهدی]

وقتی که بن بست غربت ، سایه سار قفسم بود ، زیر رگبار مصیبت ، بی کسی تنها کسم بود !

[مهدی]

با خون غم نوشتم غربت مکان ما نیست
از یاد بردن دوست هرگز مرام ما نیست

[salem]

پا برهنه تا کجا دويده اي که اين همه گل شکفته است

پازل دل يکي رو بهم ريختن هنر نيست.. هر وقت تونستي با تيکه هاي شکسته ي دل يک نفر يک پازل جديد براش ساختي هنر کردي !

مشترک گرامي بدليل بدهي قبلي هر جا گيرت بيارم مي بوسمت

سه جور دوستت دارم اينجوري، اونجوري، بدجوري

انگار ثانيه ها لنگ مي زنند وقتي دلي براي دلي تنگ مي شود

ميگن دلتنگي قشنگترين هديه عشق است، حالا با اين هديه قشنگ چه کنم.

دفعه بعد خواستي به ديدنم بيايي سنجاق قفلي بياور مي خواهم دلم را به دلت سنجاق کنم

اگه شکلات بودي شيرين ترين بودي

اگه عروسک بودي قشنگترين بودي

پيامي ميفرستم به اميد پيام تو / نه اينکه بخونيو بگي بي خيال تو

رفتي و نديدي که چه محشر کردم / با اشک تمام کوچه را تر کردم / ديشب که سکوت خانه دق مرگم کرد / وابستگي ام را به تو باور کردم

[salem]

حلالم کن اگر دوري اگر دورم / اگر با گريه ميخندم حلالم کن که مجبورم / نگو عادت کنم بي تو که ميدوني نميتونم / که ميدني نفس هامو به ديدار تو ميدونم

بوسه ابتکاري است از طبيعت براي زماني که احساس در کلام نمي گنجد، ميبوسمت با عشق

يادها فراموش نخواهند شد، حتي به اجبار! و دوستيها ماندني اند حتي با سکوت

من به جرم باوفايي اين چنين تنها شدم، چون ندارم همدمي بازيچه ي دلها شدم

وقتي بهت گفتم: دلتنگ تو هستم، به شانه ام زدي تا دلتنگيم را تکانده باشي! به چه دلخوش کرده اي؟ تکاندن برف از شانه ي آدم برفي؟

يکي در آرزوي ديدن توست، يکي در حسرت بوييدن توست، ولي من ساده و بي ادعايم، تمام هستي ام خنديدن توست

گلهاي بهشت سايبانت / يک دسته ستاره ارمغانت / يک باغ از گلهاي نرگس / تقديم وجود مهربانت

دستم از دستت جداست / اين تمام ماجراست / دلخوشم شايد بيايي / فردا هم روز خداست

قاصدک! شعر مرا از بر کن، برو آن گوشه باغ سمت آن نرگس مست و بخوان در گوشش و بگو باور کن، يک نفر ياد تو را هرگز از دل نبرد

يادته زير گنبد کبود / تو بودي و کلي آدماي حسود / تقصير همون حسوداست که حالا / هستي ما شده يکي بود يکي .....

[shaghayegh N]

به گمانم این روزها را خدا از تقویمم خط زده بود

و من یادم نبود!

قرارمان همین است دیگر

-روزی که تو نباشی روز نیست !

امشب وسعت شانه هایت را کم آورده ام

شانه هایی که هیچگاه سر برویشان نگذاشته ام...

برای ساعتم آنقدر لالائی میخوانم...!

تا تورا برای رفتن بیدار نكند...!!!

چشمان تو حروف را

بی استفاده می کنند!

کافی است نگاه کنی