بازگشت   پی سی سیتی > سایر گفتگوها > مطالب آزاد

مطالب آزاد در این تالار مطالبی که موضوعات آزاد و متفرقه دارند وجود دارد بدیهیست که کنترل بر روی محتوای این تالار بیشتر خواهد بود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 12-03-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شب زنده داران عزیز همگی خسته نباشید
با اجازه تون من دیگه میرم
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #2  
قدیمی 01-28-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات

شبی گیسو فروهشته به دامن

پلاسین معجر و قیرینه گرزن


بکردار زنی زنگی که هرشب

بزاید کودکی بلغاری آن زن


کنون شویش بمرد و گشت فرتوت

از آن فرزند زادن شد سترون


شبی چون چاه بیژن تنگ و تاریک

چو بیژن در میان چاه او من


ثریا چون منیژه بر سر چاه

دو چشم من بدو چون چشم بیژن


همی‌برگشت گرد قطب جدی

چو گرد بابزن مرغ مسمن


بنات النعش گرد او همی‌گشت

چو اندر دست مرد چپ فلاخن


دم عقرب بتابید از سر کوه

چنانچون چشم شاهین از نشیمن


یکی پیلستگین منبر مجره

زده گردش نقط از آب روین


نعایم پیش او چون چار خاطب

به پیش چار خاطب چار مؤذن


مرا در زیر ران اندر کمیتی

کشنده نی و سرکش نی و توسن


عنان بر گردن سرخش فکنده

چو دو مار سیه بر شاخ چندن


دمش چون تافته بند بریشم

سمش چون ز آهن پولاد هاون


همی‌راندم فرس را من به تقریب

چو انگشتان مرد ارغنون زن


سر از البرز برزد قرص خورشید

چو خون‌آلوده دزدی سر ز مکمن


به کردار چراغ نیم مرده

که هر ساعت فزون گرددش روغن


برآمد بادی از اقصای بابل

هبوبش خاره در و باره افکن


تو گفتی کز ستیغ کوه سیلی

فرود آرد همی احجار صد من


ز روی بادیه برخاست گردی

که گیتی کرد همچون خز ادکن


چنان کز روی دریا بامدادان

بخار آب خیزد ماه بهمن


برآمد زاغ رنگ و ماغ پیکر

یکی میغ از ستیغ کوه قارن


چنانچون صدهزاران خرمن تر

که عمدا در زنی آتش به خرمن


بجستی هر زمان زان میغ برقی

که کردی گیتی تاریک روشن


چنان آهنگری کز کورهٔ تنگ

به شب بیرون کشد تفسیده آهن


خروشی برکشیدی تند تندر

که موی مردمان کردی چو سوزن


تو گفتی نای رویین هر زمانی

به گوش اندر دمیدی یک دمیدن


بلرزیدی زمین لرزیدنی سخت

که کوه اندر فتادی زو به گردن


تو گفتی هر زمانی ژنده پیلی

بلرزاند ز رنج پشگان تن


فرو بارید بارانی ز گردون

چنانچون برگ گل بارد به گلشن


و یا اندر تموزی مه ببارد

جراد منتشر بر بام و برزن


ز صحرا سیلها برخاست هر سو

دراز آهنگ و پیچان و زمین کن


چو هنگام عزایم زی معزم

به تک خیزند ثعبانان ریمن


نماز شامگاهی گشت صافی

ز روی آسمان ابر معکن


چو بردارد ز پیش روی اوثان

حجاب ماردی دست برهمن


پدید آمد هلال از جانب کوه

بسان زعفران آلوده محجن


چنانچون دو سر از هم باز کرده

ز زر مغربی دستاورنجن


و یا پیراهن نیلی که دارد

ز شعر زرد نیمی زه به دامن


رسیدم من به درگاهی که دولت

ازو خیزد، چو رمانی ز معدن


به درگاه سپهسالار مشرق

سوار نیزه‌باز خنجر اوژن


علی‌بن محمد میر فاضل

رفیع‌البینات صادق‌الظن


جمال ملکت ایران و توران

مبارک سایهٔ ذوالطول والمن


خجسته ذوفنونی رهنمونی

که درهر فن بود چون مرد یکفن


سیاست کردنش بهتر سیاست

زلیفن بستنش بهتر زلیفن


یگانه گشته از اهل زمانه

به الفاظ متین و رای متقن


تهمتن کارزاری کو به نیزه

کند سوراخ در گوش تهمتن


فروزان تیغ او هنگام هیجا

چنان دیبای بوقلمون ملون


به طول و عرض و رنگ و گوهر و حد

چو خورشیدی که در تابد ز روزن


که گر زین سو بدو در بنگرد مرد

بدانسو در زمین بشمارد ارزن


اگر بر جوشن دشمن زند تیغ

به یک زخمش کند دو نیمه جوشن


چوپرگاری که از هم باز دری

ز هم باز اوفتد اندام دشمن


الا یا آفتاب جاودان تاب

هنرور یارجوی حاسد افکن


شنیدم من که برپای ایستاده

رسیدی تا به زانو دست بهمن


رسد دست تو از مشرق به مغرب

ز اقصای مداین تا به مدین


زنان دشمنان از پیش ضربت

بیاموزند الحانهای شیون


چنانچون کودکان از پیش الحمد

بیاموزند ابجد را و کلمن


نسب داری حسب داری فراوان

ازیرا نسبتت پاکست و مسکن


الا تا مؤمنان گیرند روزه

الا تا هندوان گیرند لکهن


به دریابار، باشد عنبر تر

به کوه اندر، بود کان خماهن


نریزد از درخت ارس کافور

نخیزد از میان لاد لادن


زیادی خرم و خرم زیادی

میان مجلس شمشاد و سوسن


انوشه خور، طرب کن، جاودان زی

درم ده، دوست خوان دشمن پراکن


به چشم بخت روی ملک بنگر

به دست سعد پای نحس بشکن


به دولت چهرهٔ نعمت بیارای

به نعمت خانهٔ همت بیاکن


همه ساله به دلبر دل همی‌ده

همه ماهه به گرد دن همی‌دن


همه روزه دو چشمت سوی معشوق

همه وقته دو گوشت سوی ارغن
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

ویرایش توسط فرانک : 01-28-2011 در ساعت 01:25 AM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از فرانک به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #3  
قدیمی 02-10-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

از بار فراق تو مرا، کار خراب است


دریاب، که کار من از این بار، خراب است



پرسید، که حال بیمار تو چون است؟

چون است میپرسید، که بیمار خراب است



کی چشم تو با حال من افتد که شب و روز؟

او خفته و مست است و مرا کار خراب است



هشیار سری، کز می سودای تو مست، است

آباد دلی، کز غم دلدار خراب است



من مستم و فارغ ز غم محتسب امروز

کو نیز چو من، بر سر بازار، خراب است



تنها نه منم، مست، ز خمخانه عشقت

کز جرعه جامش، در و دیوار خراب است



سلمان ز می جام الست، است چنین مست

تا ظن نبری کز خم خمار، خراب است



زاهد چه دهی پند مرا جامی ازین می؟

درکش که دماغ تو، زپندار، خراب است
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از فرانک به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #4  
قدیمی 02-11-2011
shokofe آواتار ها
shokofe shokofe آنلاین نیست.
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان

 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681

5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من امشب بسیار زنده ماندم
و جالب تر اینکه اینجا را تازه کشفیدم(اینم از مزایای شب زنده داری)
و جالب تر تر این که خیلی خوابم میاد ولی نمیتونم از پشت کام پاشم
خوب اینم یه جور خودآزاریه دیگه ،خوابت میاد پاشو برو بخواب

راستی حالا که زندم (بیدارم) یه چیزی تعریف کنم
من 2روزه لبم باد کرده و امروز داره به تب خال زیبایی تبدیل میشه نمیدونستم علتش چیه که یهو یادم اومد که براتون میگم:

شب سه شنبه اول خوابم بود من جای پسرم خوابیده بودم اون رفته بود جای من تو اتاقش یه چراغ خواب هست که یه جوریه ولی خودش دوست داره (در ضمن من کلا یه ذره ترسو هستم)
خلاصه بنده در اوایل خواب نفهمیدم چرا چشمم و باز کردم یهو دیدم یه چیزی تو مایه های روح وسط اتاقه طوری جیغ زدم که اون روح بیچاره که همون پسرم بود که خوابش نمیبرد هم از جیغ من ترسید و یه جیغ هم اون زد
من تا نیم ساعت نفسم سر جاش نمیومد چون اون چراغ خواب نورش تو صورت پسرم افتاده بود منم فکر کردم ازراییلی،روحی ، جنی ،چیزی تو همین مایه هاست
خلاصه این تب خال زیبا را پسرم به بنده هدیه دادن و البته یه اتمام حجت که دیگه بی صدا نصف شب بالا سر من نیاد


__________________
یک پاییز فقط برای من و تو

ویرایش توسط shokofe : 02-11-2011 در ساعت 12:53 AM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از shokofe به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #5  
قدیمی 02-17-2011
sharareh1 آواتار ها
sharareh1 sharareh1 آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: مشهد
نوشته ها: 964
سپاسها: : 1,827

1,432 سپاس در 313 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چه تاپیک خوبی الان دیدم
من شعر بلد نیستم بگم اما نمیدونم چرا شبا خوابم نمیبره
اینقده که فکر و خیال به سرم میزنه ترجیح میدم اینجا باشم....
__________________
سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران ، گرفتن خودت از آن ها باشد
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از sharareh1 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #6  
قدیمی 02-18-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بنشين، مرو، چه غم كه شب از نيمه رفته است

بگذار تا سپيده بخندد به روي ما

بنشين، ببين كه دختر خورشيد "صبحگاه"

حسرت خورد ز روشني آرزوي ما

***

بنشين، مرو، هنوز به كامت نديده ايم

بنشين، مرو، هنوز كلامي نگفته ايم

بنشين، مرو، چه غم كه شب از نيمه رفته است

بنشين، كه با خيال تو شب ها نخفته ايم

***

بنشين، مرو، كه در دل شب، در پناه ماه

خوش تر ز حرف عشق و سكوت و نگاه نيست

بنشين و جاودانه به آزار من مكوش

يكدم كنار دوست نشستن گناه نيست

***

بنشين، مرو، حكايت "وقت دگر" مگوي

شايد نماند فرصت ديدار ديگري

آخر، تو نيز با منت از عشق گفتگوست

غير از ملال و رنج از اين در چه مي بري؟

***

بنشين، مرو، صفاي تمناي من ببين

امشب، چراغ عشق در اين خانه روشن است

جان مرا به ظلمت هجران خود مسوز

بنشين، مرو، مرو كه نه هنگام رفتن است!...

***

اينك، تو رفته اي و من از راه هاي دور

مي بينمت به بستر خود برده اي پناه!

مي بينمت - نخفته - بر آن پرنيان سرد

مي بينمت نهفته نگاه از نگاه ماه

***

درمانده اي به ظلمت انديشه هاي تلخ

خواب از تو در گريز و تو از خواب در گريز

ياد منت نشسته برابر - پريده رنگ -

با خويشتن - به خلوت دل - مي كني ستي
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از فرانک به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #7  
قدیمی 02-18-2011
مهدی آواتار ها
مهدی مهدی آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد - مدیر تالار موبایل و دوربین دیجیتال

 
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: هر کجا هستم باشم،آسمان مال من است!
نوشته ها: 7,439
سپاسها: : 4,552

4,939 سپاس در 1,683 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Lightbulb

چونک درآییم به غوغای شب
گرد برآریم ز دریای شب
خواب نخواهد بگریزد ز خواب
آنک بدیدست تماشای شب
بس دل پرنور و بسی جان پاک
مشتغل و بنده و مولای شب
شب تتق شاهد غیبی بود
روز کجا باشد همتای شب
پیش تو شب هست چو دیگ سیاه
چون نچشیدی تو ز حلوای شب
دست مرا بست شب از کسب و کار
تا به سحر دست من و پای شب
راه درازست برانیم تیز
ما به درازا و به پهنای شب
روز اگر مکسب و سوداگریست
ذوق دگر دارد سودای شب
مفخر تبریز توی شمس دین
حسرت روزی و تمنای شب

مولوی
__________________
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !

پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از مهدی به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #8  
قدیمی 02-27-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

امشب که ستاره شدی

تا اوج آسمان بال گرفتم

پر زدن با سیمرغی که نبود

و قاف،استوار

در میانه کاغذ های اساطیری

خفته

که من خوابم نمی برد

و هزار مرغ

سیمرغ وار پرواز می کردند

ستاره ها که چشمک می زدند

ماه عاشق می شد

من با همه ستاره ها قهر بودم

تو که ستاره شده بودی

نماندی توی آسمان

اوج که می گرفتم

بیشتر فاصله می گرفتی

ماه که لبخند می زد

یا شاید ریشخند

لجم می گرفت

ماه عاشقت شده بود

و من عاشقت مانده بودم

دلبرکم

عاشقانه هایم را ماه می شنید

و شنیده بود

شبان و روزهای پیش

ماه عاشقت شده بود

و دل من می شکست

نمی توانم درد دل کنم

باشد تا خورشید سر برآورد.





__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از فرانک به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #9  
قدیمی 03-27-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شب معراج
سلام حق ;شبی خوش تر ز روز وصل یاران ;نشاط افزا چو ایّام بهاران
;بِنامیزد شبی رشک شب قدر ;که برد از روشنی رشک از شب بدر
;شب قدری که می گویند آن بود ;که عاشق راه کوی دوست پیمود
;شبی زین سان که کردم وصف آن را ;ز وصفش ساختم مشکین زبان را
;ابوالقاسم محمد شاه لولاک ;که گردید از طفیلش خلق ادراک
;چو جان در قالب و چون نور در دل ;به کاخ امّ هانی داشت منزل
;به ظاهر خواب و باطن بود بیدار ;که آمد جبرئیل از رب دادار
;سلامش کرد و گفت ای جان جان ها ;طفیل تو زمین و آسمان ها
;سلامت می رساند ایزد پاک ;که رخ برتاب از این توده خاک
;مزیّن ساز کاخ نه فلک را ;سرافراز از قدومت کن ملک را
;سرای لامکان، از غیر خالی است ;مکان در آن سرا کن مانعت چیست
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از فرانک به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #10  
قدیمی 04-11-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من آن شب سیاهم کز ماه خشم کردم
من آن گدای عورم کز شاه خشم کردم

از لطفم آن یگانه می خواند سوی خانه
کردم یکی بهانه وز راه خشم کردم
گر سر کشد نگارم ور غم برد قرارم
هم آه برنیارم از آه خشم کردم
گاهم فریفت با زر گاهم به جاه و لشکر
از زر چو زر بجستم وز جاه خشم کردم
ز آهن ربای اعظم من آهنم گریزان
وز کهربای عالم من کاه خشم کردم
ما ذره‌ایم سرکش از چار و پنج و از شش
خود پنج و شش کی باشد ز الله خشم کردم
این را تو برنتابی زیرا برون آبی
گر شبه آفتابی ز اشباه خشم کردم
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از فرانک به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها