مشاعره واژه ای

[ساقي]

ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم

[haj_amir]

صبر است مرا چاره هجران تو ليکن
چون صبر توان کرد که مقدور نماندست

[ساقي]

خورشید پناه آرد در سایه اقبالت
آری چه توان کردن آن سایه عنقا را

[haj_amir]

زان روز که رخسار چو خورشيد تو ديدم
چون سنبل هندوي تو خورشيد پرستم

[ساقي]

صنما خاک پای خود تو مرا سرمه وام ده
که نظر در تو خیره شد که تو خورشیدمنظری

[haj_amir]

صنما آن خط مشکين که فراز آوردي
بر گل از غليه گوي که طراز آوردي

[ساقي]

می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جویی
این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می‌گویی

[deltang]

جام مرا مي پيش تر كن ساقي امشب

با من مدارا بيشتر كن ساقي امشب

[ساقي]

ذکرش به خیر ساقی فرخنده فال من
کز در مدام با قدح و ساغر آمدی

[deltang]

ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی
آنچه در مذهب اصحاب طریقت نبود
خیر آن دیده که آبش نبرد گریه عشق
تیره آن دل که در او شمع محبت نبود