|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
#5901
11-19-2010
|
||||
|
||||
دل چو از پیر خرد نقل معانی میکرد
عشق میگفت بشرح آنچه بر او مشکل بود
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان آرام خوشه ی ماه فرو ریخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ 
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#5902
11-19-2010
|
||||
|
||||
کس مشکل اسرار اجل را نگشاد
کس یک قدم از دایره بیرون ننهاد من می‌نگرم ز مبتدی تا استاد عجز است به دست هر که از مادر زاد
__________________
|
|
#5903
11-19-2010
|
||||
|
||||
|
چشم بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد
طالع نامور و دولت مادرزادت حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
|
#5904
11-19-2010
|
||||
|
||||
|
گهی درخت در افتاد و گاه سنگ شکست
ز تند باد حوادث، ز فتنهٔ طوفان ز بیم، چشم زحل خون ناب ریخت بخاک چو شاخ بلرزید زهرهٔ رخشان
__________________
|
|
#5905
11-19-2010
|
||||
|
||||
|
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت حقا که به چشم در نیامد ما را
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
|
#5906
11-19-2010
|
||||
|
||||
|
نو بهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز تو در گل باشی
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان آرام خوشه ی ماه فرو ریخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ
|
|
#5907
11-19-2010
|
||||
|
||||
|
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اين‌ها به زکاتم دادند
__________________
هرچه زدم بی تو دلم وا نشد / جز تو کسی باب دل ما نشد / هرچه پرستو شدم و پر زدم / همنفسی مثل تو پیدا نشد . (عاشقتم پی سی سیتی)
|
|
#5908
11-19-2010
|
||||
|
||||
|
به چشمت خیره گشتم کز دلت آگه شوم اما
چه رازی می‌توان خواند از نگاه سرد خاموشی
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم شعر را... ماه را.... و تو را ... امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم هنوز اولین سطر را نخوانده تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را... ولی نه...!! باید ترک کنم هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم... ====================================== مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
|
#5909
11-19-2010
|
||||
|
||||
|
گفته بودم چوبیایی غم دل باتو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی گربیایی دهمت جان،ور نیایی کشدم غم من که بایست بمیرم چه بیایی،چه نیایی
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
|
#5910
11-19-2010
|
||||
|
||||
|
ای مردمان بگویید، آرام جان من کو
راحت فزای هر کس، محنت رسان من کو نامش همی نیارم، بردن به پیش هر کس گه گه به ناز گويم، سرو روان من كو
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم شعر را... ماه را.... و تو را ... امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم هنوز اولین سطر را نخوانده تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را... ولی نه...!! باید ترک کنم هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم... ====================================== مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 09:10 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.