مشاعره سنتی

[مستور]

دوستان را کجا کنی محروم
تو که با دشمنان نظر داری

[ماهین]

یاد باد آن که به خلوتگه وصلت شب و روز
دل سرا پرده ی صد راز نهان بود مرا

[مستور]

اگر صد سال باب حکمت پیش نادان
بخواننــد آیــدش بـــازیچــه در گــوش

[ماهین]

شب شد که شکوه ها ز دل تنگ بر کنیم
نالیم آنقدر که دلی را خبر کنیم

[افسون 13]

من آن رندم که گیرم از شهان باج
بپوشم جوشن و بر سر نهم تاج
فرو ناید سر مردان به نامرد
اگر دارم کشند مانند حلاج

[mary.f]

جاه و جلال من تویی، ملکت و مال من تویی
آب زلال من تویی، بی تو بسر نمی شود

[افسون 13]

دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت کش به بادامی بسازد

[ماهین]

دارد به جانم لرز می افتد رفیق ؛ انگار پاییزم
دارم شبیه برگ های زرد و خشک از شاخه می ریزم

[افسون 13]

می بینم صورتمو تو آینه
با لبی خسته می پرسم از خودم
این غریبه کیه از من چی می خواد؟
اون به من یا من به اون خیره شدم

[ماهین]

مگذار مرا به ناز اگر چند
خوب آید ناز نازنین را
منمای همه جفا گه مهر
چیزی بگذارد روز کین را