مثنوی گلشن راز
مثنوی گلشن راز مهمترین و مشهورترین اثر منظوم محمود شبستری است که در بردارندۀ اندیشههای عرفانی وی میباشد. با وجود حجم اندکش، این کتاب یکی از یادگارهای پرارزش و بلندنام ادبیات عرفانی کهن فارسی است، که در آن بیان مفاهیم صوفیانه با شور، شوق، و روانی ویژهای همراهگردیده است. مطابق شیوهٔ معمول عطار و مولانا، در اینجا نیز، از حکایات و تمثیلات برای بیان و عرضهٔ مؤثر معانی عرفانی و حکمی استفاده شده است.
شبستری این مثنوی را در پاسخ به پرسشهای امیر حسینی هروی سروده است. در هفدهم ماه شوال سال ۷۱۷ فرستادهای از خراسان مشکلات و مسائل مربوط به فهم و تبیین پارهای از رموز و اشارات عرفانی را در قالب نامهای منظوم در مجلسی با حضور شبستری میخواند..
تعداد ابیات در بر دارندهٔ سؤالات هروی را ۱۶ یا ۱۷ نقل کردهاند، که پارهای از آنها (از ابتدا و به ترتیب) به صورت زیر است:
نخست از فکر خویشم در تحیر
چه چیزاست آنکه گویندش تفکر؟
کدامین فکر ما را شرط راه است؟
چرا گه طاعت و گاهی گناه است؟
که باشم من؟ مرا از من خبر کن
چه معنی دارد اندر خود سفر کن؟
مسافر چون بود؟ رهرو کدام است؟
که را گویم که او مرد تمام است؟
که شد از سر وحدت واقف آخر؟
شناسای چه آمد عارف آخر؟ا
گر معروف و عارف ذات پاک است
چه سودا بر سر این مشت خاک است؟
کدامین نقطه را نطق است، اناالحق؟
چه گویی هرزهای بود آن مزبق؟
چرا مخلوق را گویند واصل؟
سلوک و سیر او چون گشت حاصل؟
وصال ممکن و واجب به هم چیست؟
حدیث قرب و بعد و بیش و کم چیست؟
چه بحر است آنکه نطقش ساحل آمد؟
ز قعر او چه گوهر حاصل آمد؟
چه جزو است آنکه او از کل فزون است؟
طریق جستن آن جزو چون است؟
قدیم و محدث از هم چون جدا شد؟
که این، عالم شد آندیگر خدا شد؟
خرابات
در ادبیات عرفانی کهن منظور از خراباتی انسان وارستهای است که خودی خویشتن را خراب کرده و از حصار خودبینی و خودپرستی رها گشته است.
خراباتی شدن از خود رهایی است
خودی کفر است اگر خود پارسایی است
خرابات از جهان بیمثالی است
مقام عاشقان لاابالی است
....