بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > زبان ادب و فرهنگ کردی

زبان ادب و فرهنگ کردی مسائل مربوط به زبان و ادبیات و فرهنگ کردی از قبیل شعر داستان نوشته نقد بیوگرافی و .... kurdish culture

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 02-10-2010
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

خوب شدن الان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 02-10-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

مختصری دیگر از هورامان (اورامان)



منطقه هورامان ناحیه ای كوهستانی واقع در استانهای كرمانشاه و كردستان می باشد و حدود جغرافیائی آن به قرار زیر است از شمال به مریوان، از جنوب به شهرستان جوانرود ،از غرب به كشور عراق و از شرق به ارتفاعات شاهو. بخش اعظم هورامان در استان كرمانشاه واقع شده فعلا از نظر تقسیمات كشوری در محدود شهرستان پاوه قرار دارد. آنچه كه در این نوشته مورد اشاره قرار می‌گیرد، عموماً محدوده واقع در شهرستان پاوه می باشد. در مورد كلمه هورامانAwramanو وجه تسمیه آن نظرات گوناگون وجود دارد ، اما به نظر می رسد كه اصل آن از كلمه هورامان به معنی بر افراشته و بلند باشد. منطقه هورامان به طور متوسط در ارتفاع 1600متری از سطح دریا قرار داشته و شهر پاوه حدود 1700 متر ارتفاع دارد. شهرستان پاوه یكی از شهرستانهای تابعه استان كرمانشاه می باشد كه طبق آخرین سرشماری جمعیتی حدود 70 هزار نفر دارد. شهر پاوه كه اكنون در مركزیت منطقه هورامان قراردارد، در حدود 125 كیلومتری شمال غرب كرمانشاه واقع شده است. این شهرستان دارای 3 بخش نوسود، باینگان و مركزی و چندین دهستان است. تا اواخر دهه1330 شهرستان پاوه تابع استان كردستان بوده و از آن تاریخ تاكنون در محدوده استان كرمانشاه قرار گرفته است. بخش مهمی از این شهرستان یعنی جوانرود در سال 1369 به صورت شهرستان مستقلی از آن جدا شد. ناحیه هورامان یكی از نواحی تاریخی است و محل جنگهای متعددی میان نیروهای متخاصم از جمله در حمله اسكندر و جنگهای سپاه اسلام و ساسانیان بوده است. هنوز آثاری تاریخی همچون مرقد پیرشالیار و بقایای آتشكده آتشگاه و مرقد سید عبیدالله معروف به كوسه هجیج در این ناحیه مشاهده می‌شوند. گویش بخش اعظم مردم منطقه به زبان هورامی است كه شباهت زیادی به زبان اوستائی دارد. بخش قابل توجهی نیز به لهجه جافی یكی از گوشیهای زبان كردی تكلم می کنند. مردم هورامان از نظر مذهبی عموماً تابع دین اسلام و مذهب تسنن شاخه شافعی هستند. و این وضع بعد از جنگهای ایران و عثمانی تثبیت شده است؛ با این حال طریقت های گوناگون مذهبی و عرفانی از جمله نقشبندینه، قادری و غیره نیز در تاریخ هورامان نقش بازی كرده‌اند. بخش اعظم مردم)حدود 60 درصد ) ساكن شهرهای پاوه ،نوسود، نودشه و باینگان و بقیه در روستاها ساكن هستند. تركیب جمعیتی منطقه عمدتاً جوان است. باغداری و كشاورزی به شیوه سنتی، بادلات مرزی (با كردستان عراق ) اشتغال در پرورش های در دست احداث در شهرهای دیگر ایران و اشتغال در ادارات دولتی از جمله مشاغل عمده فعلی نیروی كار قلمداد می شوند .

نگاهی گذرا به فرهنگ و ادبیات هورامان


هورامان سرزمین ترانه‌های معطوف به طبیعت، سرزمین شاعران طبیعت دوست، سرزمین ادبیات شفاهی و نانوشته و سرزمین عرفان دوستان بوده است. متاسفانه هورامان بعلت صعب العبور بودن ارتباط چندانی زیادی با نواحی دیگر نداشته نداشته و همین امر نوعی ایزولاسیون اجتماعی و جغرافیایی را بر ساكنین آن تحمیل نموده است. با این حال ضرورت های زندگی این ارتباط را بیشتر نموده و وسعت بخشیده است . اگر تا دیروز مراودات مردم هورامان عمدتاً با بخش های محدودی از كردستان عراق و ایران بوده است ، اكنون تا مراكز و شهرهای عمده ایران و حتی اروپا و امریكا و استرالیا وسعت یافته است .


ترانه های هورامان


ترانه‌های هورامانی كه در اصطلاح محلی به گورانی معروفند بسیار متعدد و متنوع اند . این ترانه ها عمدتاً موسیقی به همراه نداشته و فقط با صوت و آهنگ خوانده می شود ، مضمون بخشی از این ترانه‌ها را عشق و عرفان تشكیل می‌دهد. زن،طبیعت و مراد و نیز عزیزان از دست رفته منشا بسیاری از ترانه ها و آوازهای فولكلوریك در هورامان می‌باشد. از معروفترین این ترانه‌ها می‌توان به سیاچمانه و دره‌یانه اشاره كرد.ترانه‌های شاد و در اصطلاح محلی چپی معمولاً همراه با رقص و در مراسم عروسی و شادی خوانده می‌شوند . آهنگ و شعر این ترانه‌ها متعلق به شخص خاصی نیست و سینه به سینه به نسل امروزی رسیده است.خوانندگان معروف این ترانه‌ها در حال حاضر افرادی چون عثمان و محمد حسین كیمنه‌ای ، جمیل نوسودی ، توفیق دزآوری ، فتح اله امینی می‌باشند .ترانه‌های غمگین یا هوره عموماً در مراسم یاد عزیزان از دست رفته و توسط زنان خوانده می شود . ترانه‌های عرفانی عموماً در تكیه‌ها و خانقاه‌ها و توسط پیروان طریقت قادری و نقشبندی خوانده می‌شود و اكثراً مضمون عرفانی و ندامت از كرده‌ها دارد . ترانه‌های دیگری از جمله مخصوص كودكان موسوم به لای لای ، ترانه مخصوص احشام مخصوصاً هنگام دوشیدن ماده‌گاو موسوم به توی توی و ترانه مخصوص هنگام كار و فعالیت در میان مردم هورامان ، مخصوصاً زنان رایج هستند.


موسیقی


در هورامان قدیم غیر از دف و نوعی نی كه در اصطلاح محلی به آن لولی یا شمشال می‌گویند ، از آلات دیگری استفاده نشده است . این دو وسیله هم عموماً در مراسم مذهبی كاربرد داشته اند .با نی چندین نوع آهنگ نواخته می‌شود كه معروفترین آنها چمری و سحری می‌باشد


شعر


در قیاس با سایر مناطق كرد نشین شاید بتوان گفت كه تعداد شاعران این منطقه بیشتر بوده است . مضمون شعر شاعران هورامان نیز عمدتاً عاشقانه، عرفانی و طبیعت دوستی است. از معروفترین شاعران این ناحیه می‌توان به مولوی تاوگوزی، بیسارانی، صیدی هورامی، میرزا شفیع و میرزا عبدالقادر پاوه‌ای اشاره نمود


رقص و سما یا ذكر


این دو در عین اینكه ماهیتاً متفاوتند و یكی جنبه دنیوی و شادی آور (رقص) و دیگر (ذكر) جنبه معنوی و عرفانی دارد اما از نظر ظاهر شباهت‌هایی با هم دارند رقص در هورامان انواع مختلف دارد و عمدتاً به صورت دسته جمعی اجرا می‌شود.


كوهها


ناحیه هورامان ناحیه ای كوهستانی و پر برف و باران است هر چند كه خشكسالی سه ساله اخیر را بی نصیب نكرده است اما در مجموع میزان بارندگی سسالانه حدود 900- 800ملیمتر می باشد بخش اعظم این بارش به صورت برف و در قلل و دامنه كوهها ورت می گیرد ارتفاع بلندترین قله مو سوم به زاولی حدود 3495متر از سطح دریا می باشد معروفترین كوههای منطقه كه هر كدام دارای قله های متعدد نیز هستند عبارتند از :




كوه شاهو

كوه شاهو بخشی از رشته كوه زاگرس است و مهمترین و معروفترین كوه منطقه هورامان است. این كوه شاهو بخشی از رشته كوه زاگرس است و مهمترین و معروفترین كوه منطقه هورامان. این كوه بلندترین كوه استان كرمانشاه و ارتفاع متوسط آن از سطح دریا حدود 3400 متر است. شاهو در شرق ناحیه هورامان قرار گرفته و طول وعرض آن به ترتیب حدود 75 كیلومتر ( از لب رودخانه سیروان در نزدیكی های روستای داریان تا شهر روانسر) و 15 كیلومتر ( از شهر پاوه تادره ژاوه رود ) است. این كوه دارای قل معروفی چون زوالی( در نزدیكی شهر پاوه ) و نور ( در نزدیكی های روستای داریان ) است. شاهو دارای مراتع و چراگاه های فراوان و نیز هوارگاه های( ییلاق ) متعدد، كه با صفا ترین و معروف ترین آنها پیاز دول، میشیاو و گاول هستند. تنوع گیاهی شاهو فوق العاده زیاد است و حدود 30نوع گل و گیاه در ارتفاعات مختلف آن رویش دارند. برخی از این گیاهان تعليفی. تعدادی خوراكی برخی معطر و بعضی سمی و تعدادی نیز دارای خواص درمانی هستند. تنوع جانوری شاهو نیز قابل توجه است. متاسفانه به علت شكار بی رویه نسل برخی از جانوران از جمله كبك در حال انقراض می باشد بنا به گفته پیشینیان قبلا در شاهو پلنگ مشاهده شده است. خرس،روباه، شغال، گرگ از جمله جانوران موجود در شاهو هستند. جنس سنگهای شاهو عمدتا آهكی است. در دامنه ارتفاعات شاهو تعداد زیادی چشمه وجود دارند كه تامین كننده آب كشاورزی و مشروب شهر های پاوه و روانسر و تعدادی روستاهای منطقه می باشند.

كوه دالانی

این كوه در منتهی الیه شمال غرب هورامان قرار گرفته و شهر های نوسود و نودشه در دامنه ان واقع شده اند.جادهای كه شهر نوسود را به شهر مریوان متصل می كند از دامنه وبر فراز این كوه گذر می كند. مسیر این جاده یكی از نقاط دیدنی و جاذبه‌های توریستی (مخصوصا در فصل بهار ) منطقه قلمداد می شود بخشی از این جاده فعلا خاكی و در زمستان صعب العبور بوده و به علت بارش برف سنگین حدود 6ماه از سال كاملا مسدود است. كوه دالانی حدود 3200 متر ارتفاع دارد و بر فراز آن می توان بخش هائی ازخاك كردستان عراق( دشت شهر زور و شهر حلبچه ( و شهر مریوان و دریاچه زریبار را مشاهده نمود . گردنه شمشی گردنه مل اند و گردنه كله برود الا و گردنه تته از گردنه‌های معروف و دیدندی این گذرگاه می باشد. آب مشروب و كشاورزی ( باغداری ) شهر های نوسود و نودشه و روستاهای اطراف از چشمه های دامنه دالانی تامین می شوند. چشمه معروف بل از منتهی الیه ضلع جنوبی دامنه دالانی بیرون می زند و از فاصله چند متری به رودخانه سیروان می ریزد. بردامنه های شرقی این كوه هوارگه های) با صفائی نظیر كراویه دول قرار گرفته اند

كوه آتشگاه



این كوه در غرب و جنوب غرب شهر پاوه واقع شده و بر دامنه غربی آن شهر باینگان قرار گرفته است . بر اساس نوشته های تاریخی محل یكی از آتشكده های دور قبل از اسلام است كه وجه تسمیه آن نیز گویای این موضوع می باشد. ارتفاع آتشكده حدود 2500 متر است. بر فراز آتشگاه چشم انداز شهر پاوه (مخصوصاً در شب) منظرهای دیدنی و جالب می باشد. در دامنه های غربی و شمال غربی آتشگاه هوراگه‌های‌(ییلاق) باصفا و خوش آب و هوائی قرار دارند كه می توان به كردند ، سردانی و ویراش اشاره نمود

كوه ماكوان


این كوه در بخش جنوب غربی هورامان و در موازات كوه آتشگاه قرار دارد. ماكوان با ارتفاع حدود 2700 متر روبروی شهر باینگان قرار گرفته است و بر دامنه های غربی و شرقی آن درختان جنگلی انبوهی روئیده اند. جاده ای خاكی از شهر های كوچك باینگان به طرف هوارگه های موجود بر ماكوان كشیده شده است كه خاكی وصعب العبور می باشد. تفر جگاه شوی سر بر دامنه ماكوان قرارگرفته است كه بسیار جالب و زیبا است چشمه معروف سپیاو ،كه تا اواخر اردیبهشت آبدهی دارد ، بر دامنه ماكوان و در نزدیكی دهی به همین نام قرار گرفته است. بر فراز ماكوان بخش اعظم چشم اندازها و كوههای هورامان و نیز كوههای دورتری نظیر دالاهو و به‌مو قابل مشاهده اند.


كوه كوسالان

این كوه در بخش شمالی هورامان در موازات شاهو و دالانی است ارتفاع كو سالان در حدود ارتفاع دالانی می باشد در حقیقت این سه كوه مثلثی را تشكیل می دهند كه كوسالان ضلع شمالی ، شاهو ضلع جنوبی و دالانی ضلع جنوب غربی آن را می سازد .



جنگلها

هر چند كه بخش قابل توجهی از منطقه اورامان را كوههای مرتفع و پر برف تشكیل می دهد اما در ارتفاعات پائین تر و در دامنه همین كوهها جنگلهای متراكم نسبتا وسیعی وجود دارند پوشش جنگلی این ناحیه نظیر پوشش عمومی رشته كوه زاگرس می باشد و عمدتا از درختان بلوط است درختان دیگری مانند بنه گلابی وحشی (امرود) زالزالك نیز به تعداد قابل توجهی یافت می شود این جنگلها سنتاً تامین كننده سوخت زمستانی اهالی منطقه بوده‌اند به همین علت آسیب های زیادی را متحمل شده و از وسعت آنها كاسته شده است مهمترین جنگلهای منطقه عبارتند از

جنگل بوزه یا بوزین

این جنگل بر دامنه های كوههای كویله و ماكوان قرار دارد و از وسعت و تراكم زیادی برخوردار است گر چه از نظر اسم گذاری محلی جنگل بوزه فقط به بخشی كوچكی از جنگلهای دامنه ماكون و كویله اطلاق می شود و گر چه این جنگل در هر محلی نام مخصوص به خود دارد اما برای سهولت و به علت قرار گرفتن همه این جنگلها در یك مسیر (جاده باینگان تا تا نزدیكی های مرز ایران و عراق در روستایدروله )و نیز شباهت تنوع درختان در اینجا مجموع این جنگلها را به همان نام جنگل بوزه یا بوزین مینامیم این جنگل زیستگاه كوچكترین گوزن جهان مو سوم به شاكو یا به اصطلاح محلی فیله گیجه می باشد و فعلا در جرگه جنگلهای حفاظت شده قرار گرفته است.

جنگل مرخیل


این جنگل نیز به موازات جنگل بوزه قرار گرفته و تراكم زیادی دارد. جنگل مرخیل بر دامنه ارتفاعات ضلع غربی آتشگاه واقع شده است. برای دیدار از این جنگل می توان مسیرهای متفاوتی را انتخاب نمود: مسیر اول، جاده فرعی از جاده اصلی پاوه به نوسود در محلی به نام دوآب كه به موزات سیروان ادامه دارد. مسیر دوم، همان جاده باینگان به دروله میباشد كه در نقطهای به نام مرخیل منشعب می شود و به طرف غرب یا همان مسیر اول ادامه می یابد. مسیر سوم، استفاده از جاده فرعی روستای دشه است كه بعد از این روستا باید فاصله ای حدود 2 كیلومتر كو هنو ردی نمود تا بر فراز قله آتشگاه مستقر شد. از آنجا چشم انداز این جنگل كاملا مشهود است. این جنگل نیز حفاظت شده می باشد. بخشی از این جنگل به نام وشكه ناو تراكم بیشتری دارد.


جنگل پلنگانه


این جنگل از نقطه ای به نام مله واقع بر جاده اصلی پاوه-كرمانشاه شروع شده و بخش اعظم آن در دامنه ارتفاعات غربی شاهو قرار گرفته است. شاید به تعبیری دروازه اورامان منطقه مذكور باشد، زیرا از این نقطه به بعد چشم انداز كوهها وجنگلهای اورامان در برابر دیده تازه واردین خود نمائی می كند. متاسفانه بعلت حفاظت ناكافی و آسیب های وارده از تراكم و وسعت این جنگل كاسته شده است. غار قلعه و غار كاوات كه متعاقبا در مورد آنها توضیح داده میشود در محدوده این جنگل قرار گرفته اند.


جنگل تپه ول


این جنگل در دامنه شرقی و غربی كوه بالانتاش و در نزدیكی روستای دشه قرار دارد . تراكم و تنوع وسعت این جنگل نیز قابل توجه است. گرچه هنگام عبور از جاده اصلی پاوه به نوسود می توان بخش شرقی این جنگل را مشاهده نمود، اما مشاهده آن از نزدیك ( با استفاده از كوهنوردی مختصر ) یا مشاهده آن بر فراز روستای دشه( قله به روژ ) جذابیت خاصی دارد.


جنگل دامنه شرقی شاهو


این جنگلها عمدتا در مسیر جاده (پاوه بل كامیاران) قرار گرفته و از وسعت وتراكم زیادی برخوردارند . جنگل مذكور از نزدیكی روستای داریان شروع شده و به طرف شرق تا حوالی روستای پالنگان ادامه پیدا می كند روستای اسپریز كه در دل این جنگل قرار گرفته ومقبره پیر اسماعیل نیز در آنجا واقع شده است، یكی از نقاط دیدنی این مسیر می باشد.


غارها


در منطقه اورامان غارهای زیادی در دل كوهها قرار گرفته‌اند . این غارها كه در اصطلاح محلی به مر معروفند، در زمانهای قدیم به عنوان پناهگاه مورد استفاده ساكنین بوده است . غارهای معروف این ناحیه عبارتند از :


غار قوری قلعه


این غار در نزدیكی روستایی به همین نام و در حدود كیلومتر 80 جاده كرمانشاه به پاوه واقع شده است. طبق نظر كارشناسان این غار بزرگترین غار آبی آسیا و طولانی‌ترین غار آبی ایران می‌باشد . طول این غار حدود 3140 متر است . این غار یكی از كم نظیرترین غارهای آهكی (آهك بیستون) بوده كه از شكل پذیری ویژه‌ای برخوردار است . حدود 600 متر از این غار آماده بهره‌برداری شده و علاقمندان می‌توانند از آن دیدن كنند . نمای داخلی این غار بسیار و دیدنی است و هر بیننده‌ای را مسحور زیبایی‌های طبیعی خود خواهد كرد .


غار كاوات


این غار در نزدیكی روستای شبانكاره واقع شده است . غار كاوات نیز از نوع آبی است و فعلاً تامین كننده بخش مهمی از آب شهر جوانرود می‌باشد . بهمین دلیل در حال حاضر دیدن فضای داخلی غار امكان ندارد . اما دیدن مدخل غار و حوالی آن خالی از لطف نیست .


رودخانه‌ها


یكی از جلوه‌های طبیعی ناحیه اورامان ، وجود دره‌های پر پیچ و خم و عمیق و رودبارهای متعدد میباشد. در پایه هر كوهی دره‌ای عمیق و رودباری زیبا قرار دارد . از مجموع آب این چشمه‌‌ها و رودبارها دو رودخانة سیروان و لیله تشكیل می‌شوند كه در نقطه‌ای به نام دروله در نزدیكی مرز ایران و عراق با هم تلاقی می‌نمایند .




رودخانه سیروان

سیروان مهمترین و معروفترین رودخانه ناحیه اورامان می‌باشد و مسیر نسبتاً طولانی و پر پیچ و خمی دارد . این رودخانه در بخش غربی و شمال غربی اورامان قرار گرفته است . بخش اعظم آب رودخانه سیروان از چشمه‌‌های دامنه شرقی و غربی شاهو ، دامنه جنوبی و غربی كوسالان ، دامنه جنوبی دالانی و دامنه های آتشگاه و ماكوان تامین می‌گردد . به علت عرض كم امكان قایق رانی در سیروان وجود ندارد .سیروان منطقه اورامان را به دو بخش تقسیم نموده است و تنها راه ارتباطی مهم بین این دو بخش پل دوآب در حدود 25 كیلومتری شمال غربی پاوه می‌باشد .در كناره شمالی سیروان مقبره سلطان اسحاق در نزدیكی روستای شیرخان واقع شده است . سیروان بعد از طی مسیری طولانی با رودخانه لیلی تلاقی پیدا كرده و وارد كردستان عراق می‌شود.

رودخانه لیلی


این رودخانه در قیاس با سیروان دارای حجم آب كمتری است و آب آن از چشمه‌‌های دامنه جنوب‌غربی شاهو ، دامنه شرقی ماكوان و دمنه غربی كله‌خانی و بیزل تامین می‌شود . این رودخانه نیز مسیر پر پیچ و خمی دارد و در محلی به نام كلور در منتهی الیه ضلع غربی كوه بیزل با سیروان تلاقی پیدا می‌كند . در كناره‌های شرقی و غربی لیله روستاهای زیادی قرار گرفته‌اند كه مهمترین آنها روستای مزران می‌باشد .




آرامگاه سلطان اسحاق

آرامگاه سلطان اسحاق در مسیر جاده پاوه به نودشه درنزدیكی روستای نیسانه ودر كنار ساحل رود سیروان قرار دارد . این آرامگاه بسیار مورد تكریم واحترام مردم استان و استانهای همجوار است. ازكرامات این شخصیت بی صدا بودن رودخانه خروشان سیروان در هنگام گذر از كنار این آرامگاه است سلطان اسحاق یكی از عرفای منطقه بوده است كه گروهی را برای احیا سنتها و فرهنگ ایرانیان در برابر اعراب هدایت و رهبری كرده است.جاده ای فرعی از جادهی اصلی پاوه به نوسود در نزدیكی روستای نیسانه جدا می شود و به زیارتگاه (در 40 كیلومتری شمال غربی پاوه) منتهی می گردد . منظره رودخانه سیروان دراین محل جذابیت خاصی دارد. آرامگاه سلطان اسحاق در مسیر جاده پاوه به نودشه درنزدیكی روستای نیسانه ودر كنار ساحل رود سیروان قرار دارد . این آرامگاه بسیار مورد تكریم واحترام مردم استان و استانهای همجوار است. ازكرامات این شخصیت بی صدا بودن رودخانه خروشان سیروان در هنگام گذر از كنار این آرامگاه است. سلطان اسحاق یكی از عرفای منطقه بوده است كه گروهی را برای احیا سنتها و فرهنگ ایرانیان در برابر اعراب هدایت و رهبری كرده است.جاده ای فرعی از جادهی اصلی پاوه به نوسود در نزدیكی روستای نیسانه جدا می شود و به زیارتگاه (در 40 كیلومتری شمال غربی پاوه) منتهی می گردد . منظره رودخانه سیروان دراین محل جذابیت خاصی دارد .
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 02-10-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض مقدمه‌اي بر ادبيات امروز هورامان


مقدمه‌اي بر ادبيات امروز هورامان / محمد آشنا عباس منش




به نام خدا
«برداشت اول»
سخن راندن درباره‌ي ادبيات به راستي مشكل است و اين بدان خاطر است كه در طول ادوار تاريخي، بزرگاني در اين حوزه دست به قلم برده‌اند كه كار ما را دشوار مي‌كنند و مسئوليت‌ها را دوچندان.
اما آن هنگام كه از ادبيات سرزميني حرف مي‌زنيم كه با جان و پوست و گوشت و استخوان ما عجين شده است كمي راحت‌تر مي‌شود سخن راند، سرزميني كه عاشقش هستيم و آرزوهاي بلند و والا را برايش خواهانيم.
بحثم را با دو سوال ادامه مي‌دهم:
1)آيا ادبيات امروز هورامان مي‌تواند معرّف و شناخت‌نامه‌ي خوبي براي جامعه‌ي امروز هورامان باشد؟
و2)آيا ادبيات امروز هورامان مي‌تواند ادامه دهنده‌ي واقعي و متعالي ادبيات ديروز اين سامان باشد يا نه؟
اين سوالات قريب به يك دهه است كه روح و جان مرا و شايد همسالان علاقه‌مند به اين ادبيات را همچون خوره نشانه رفته اما پاسخي درست و رهيافت را براي آن‌ها نيافته است.
به زعم بنده ادبيات ديروز كه شعر ونظم قالبِ غالبِ بيشترينه‌ي آثار شاعران و نويسندگان هورامان است به خوبي و به شكل بايسته و شايسته‌اي وظيفه و كاكرد ادبي، فرهنگي و اجتماعي خود را ايفا نموده است.
اين ادبيات توانسته غم‌ها، شادي‌ها، اسطوره‌ها، حماسه‌ها، تراژدي‌ها و مقاومت‌ها را به تصوير بكشد و منبع موثق و سالم و جانداري براي مردمان اين ولايت باشد، همچنان كه بوده است. تا جايي كه توانسته قله‌هاي رفيع ادبيات كردي را فتح كند. چهره‌هاي بزرگي چون: مولوي، بيساراني، صيدي، ميرزاعبدالقادر پاوه‌اي، خاناي قبادي و... از نمايندگان طراز اول اين ادبيات و سرزمين هستند.
بدون شك با توجه به حضور باشكوه و پرطمطراق اين بزرگان، كار براي كساني كه بعد از آن‌ها آمده و مي‌آيند مشكل و دوچندان سخت است. شايد به دليل توانايي و طراز اول بودن اين فرزانگان، قريب به 200 سال است كه ما ادبيات جدي و جديدي در هورامان نديده و آثاري كه باقيمانده‌، نشان از تكرار، كم‌مايگي لفظي و معنوي شاعران و نويسندگان اين دوران بوده است. سيطره‌ي اين بزرگان بر ادب كردي و بالطبع هورامي چنان است كه همچون سپيداري بزرگ و بلند، برگ و بارش سايه انداخته و جوانان و جوانه‌ها را از انوار آفتاب محروم ساخته است كه جز تكرار و رَجزخواني چيزي براي گفتن نداشته‌اند. البته نبايد فراموش كرد شاعران مطرح و بزرگي چون ميرزا شفيع پاوه‌اي و جهان‌آرا خانم و... بوده‌اند كه متأسفانه هنوز كه هنوز است چيزي از آن‌ها به دست چاپ و زيور طبع آراسته نشده است. اميد كه هرچه زودتر اين گنجينه چاپ و منتشر گردد.
و اما امروز؛
رشد و توسعه‌، ارتباطات و مدرنيزاسيون فرصتي فراهم كرد تا نخبگان و شاعران و نويسندگان هورامان پا به پاي شاعران و نويسندگان ديگر بلاد (اگر چه كمي دير) به خود بيايد و سبد فرهنگي مخاطبانش را با شعر و داستان بيارايد. نوگرايي در شعر فارسي بسيار خوب و سريع خود را شناساند و چهره‌هاي خوبي همچون نيما، اخوان، شاملو، فروغ، سهراب، آتشي، احمدرضا احمدي و... را به جامعه‌ي ادبي ايران و جهان معرفي كرد. نيما آن معلم شرزه با انديشه و تخيل والا، هم متن خلق كرد و هم انديشه‌اي نو در كالبد شعر فارسي دميد و اما در كردستان، شاعراني مانند: ماموستا گوران در كردستان عراق و سواره ايلخاني‌زاده در كردستان ايران، آن يكي به تأثير از ادبيات نو عرب و ترك و غرب و اين يكي به تأثير از نيماي ايراني شعر كردي را ديگرگون كردند و معرّفِ ادبياتي نو در كردستان شدند كه در ادامه چهره‌هاي خوبي مانند: شيركو بيكس، عبدالله پشيو، كژال احمد، لطيف هلمت و... را به جامعه‌ي ادبي كردي و جهان معرفي نمود . اما ادبيات هورامي با چه چهره‌هايي مي‌خواست معرفي شود و چرا دير به اين گمان، پي برده شد؟
چرا شاعر و مخاطب در هورامان هنوز اندر خم كوچه‌هاي ادبيات گذشته‌ي خود است؟

بدون تعارف بگويم، دقت كه مي كني، مي‌بيني شاعران و نويسندگان جدي و پيشروي امروز هورامان به تعداد انگشت‌هاي دو دست هم نمي‌رسد. قافله‌ي اين ادبيات البته در دو دهه‌ي پيش بيشتر از اين‌ها بودند اما آنها هم به نوعي به حاشيه رفتند و آثار توليد شده اما چاپ نشده‌ي خود را به گوشه‌اي وانهادند. در هورامان كردستان عراق شاعران و نويسندگان اكثر قريب به اتفاق به روزنامه‌نگاري و كارهاي حزبي روي آوردند و به هورامان كردستان ايران هم كه چشم مي‌دوزي، شاعران و نويسندگان به كارهاي تحقيقي، تصحيح، ويراستاري، مقاله‌نويسي و روخواني آثار گذشتگان آن هم به شكل كاملاً سنتي و غير دانشگاهي آن روي آوردند و از خلاقيت و توليد متن به معناي واقعي آن خبري نبوده و نيست. به يقين ما به پژوهشگران و محققاني كه در آثار گذشته غور كنند و بنويسند و نقد نمايند و به چالش بكشند نياز داريم اما امروز ضرورت توليد و خلق اثر ماندگار در اين بخش از ادب كردي بيشتر و واجب‌تر است.
اگر به بخش داستان نگاهي بيندازيم چهره يا چهره‌هاي موفقي را نمي‌توانيم نام ببريم. البته كوشش و تلاش آقاي جمال جباري و كمي تا اندكي سركار خانم هراله حليمي قابل تحسين است. چهره‌هاي ديگري در اين حوزه نديده‌ام و با متون چاپ شده‌ي آن‌ها روبرو نشده‌ام. ضمناً آثار اين دو نويسنده هنوز به زيور چاپ و نشر آراسته نشده‌اند.
و اما شعر امروز هورامان چه چهره‌هايي مي‌تواند به جامعه‌ي ادبي و مردم معرفي كند؟ در كردستان عراق از كسي نمي‌توانم نام ببرم چرا كه آثار منتشره اين ادّعا را گواهي نمي‌كند اما در هورامان كردستان ايران چهره‌هايي چون رئوف محمودپور، هادي سپنجي، كلثوم عثمانپور و... مدعي نوگرايي در شعر هورامان بوده‌اند. آيا به راستي آثار آن‌ها توانسته معرّف خوبي براي شعر هورامي امروز باشد يانه؟
و آيا مي‌توان به صرف پلكاني نوشتن اشعار و يا زير هم رديف كردن كلمات ادعاي نوگرايي و امروزي بودن داشت؟
رئوف محمودپور كه دو كتاب هم به زيور چاپ آراسته است و دوستان مطبوعاتي ايشان هم او را مورد لطف و عنايت خود قرار داده‌اند، به زعم بنده نتوانسته معرف خوبي براي شعر نو در هورامان باشد. در كتاب‌هاي او كلمات و تركيباتي يافت مي‌شود كه هر مخاطب جدي و جديدي را فراري مي‌دهد و براي بار اول از آن‌ها زده مي‌شود. كلمات و واژه‌هايي غريب و به ذهن مخاطب ديرآشنا و بعضاً ناآشنا كه گويا فقط شاعر از آن‌ها آگاه بوده و خود او نيز آن‌ها را معني مي‌كند. واژه‌سازي و واژه‌بازي كار هر كسي نيست و اينكه شاعري در دفاتر اول شعرش از اين هنر به ظاهر آسان اما سخت و طاقت‌فرسا جان سالم به در برد. البته چند شعر هم يافت مي‌شود كه مخاطب مي‌تواند به راحتي آن‌ها را بخواند و لذت ببرد اما در مجموع كتاب چيزي به حافظه‌ي ادبي و تاريخي و فرهنگي مخاطب اضافه نمي‌كند. باري صد البته راه را هموار نموده و خاكريزها را فتح كرده تا شاعران شرزه‌اي بيايند و قله‌ها را فتح نمايند و اين هموار كردن راه و برداشتن خاكريز‌هاي اوليه، كاري است ارزشمند و خود غنيمتي است ستودني و بايد حضور ايشان را در اين دوره از تاريخ شعر هورامان به فال نيك گرفت و بزرگش داشت و برايش بزرگداشت گرفت.
و اما خانم عثمانپور تلاش‌هایي در اين نوع ادبي كرده اما هنوز در آغاز راه است و منتظر آثار جدّي‌تر و جديدتري از او هستيم و در نهايت كاك هادي سپنجي كه مدعي چاپ اولين شعر نو هورامي است. او اكنون مجموعه‌ي سوم خود را مي‌خواهد به ناشر بسپارد اما رويكرد و روح و روان شعرهايش در مؤلفه‌ها، عناصر و اِلِمان‌هاي شعر دهه‌ي گذشته گير كرده است و هنوز جوشش را و الهام را تمام شعر مي‌داند و تلاش و مطالعه‌ و غور در آثار شاعران امروز را به ديگران سپرده است. تلاش او هم قابل تقدير و ستايش است و بزرگش بايد داشت چرا كه سه عنوان كتاب به زبان هورامي و البته سوراني روانه‌ي كتابخانه‌ي كردي نموده است.
و در نهايت به شاعراني كه مي‌نويسند اما كتاب ندارند همچون: كاك مؤمن يزدانبخش، مرحوم محمد يوسف رسول‌آبادي، محمدرشيد اميني و شاعران جوان‌تري چون مختار هدايتي، پرويز بابايي، عدنان مرادي و احسن رشيدي كه به اين قافله پيوسته‌اند، به ديده‌ي ترديد مي‌نگرم چرا كه شاعران قديمي‌تر ديگر كاري از دستشان ساخته نيست و شاعران جوانتر هم هنوز جسارت چاپ آثار را به خود نداده‌اند و من در اين سرگرداني معلق، نگرانم و به ديده‌ي ترديد مي‌نگرم. اين حق را به بنده بدهيد، اگر چه باز هم اميدوارم.
برداشت دوم و چند نكته:
1)شعر هورامي فراز و فرود زيادي را به خود ديده است. گاه چون اسبي سركش، يكه‌تاز ميدان فرهنگ و ادبيات كردستان بوده و گاهي چون رهگذري خسته و تنها، لنگ لنگان راه خويش را پيموده است.
تاريخ تطور شعر هورامي ما را با نقطه قوّت‌ها و ضعف‌هايي روبه‌رو مي‌كند؛
در دوره‌اي شاعراني چون مولوي تاوگوزي، صيدي، بيساراني و... چنان پيشي گرفته‌اند كه به جرأت مي‌توان گفت در هيچ دوره‌اي شعر هورامي چنين رشدي نداشته و متعالي نبوده است.
در دوره‌ي كلاسيك به نظم درآوردن (فرهنگ، آداب و رسوم، افسانه‌ها، داستان‌ها و ضرب‌المثل‌ها) و منظومه‌سرايي گنجينه‌ي عظيم و گهرباري را براي اين زبان و ادبيات ارمغان بوده است.
2)اين نوع ادبي كه در دوره‌اي بر ادبيات منطقه سلطه و سيطره داشت در دوره‌هاي بعد، از قدرت و توانايي‌اش كاسته شد و جا را براي شعر سوراني و كرمانجي (برادران اين زبان و ادبيات) باز كرد و اين تلاش به نوبه‌ي خود چهره‌هاي خوبي را در حوزه‌ي جغرافيايي خود، به جامعه‌ي ادبي كردستان معرفي كرد؛ از چهره‌هاي شاخص آن‌ها مي‌توان به نالي و احمد خاني اشاره كرد.
3)شاعران هورامي در دوره‌هاي بعد تلاش مي‌كردند و نسبت به مسايل پيرامون بي‌تفاوت نبودند اما ادبيات كردي در ديگرسوي اين حوزه‌ي جغرافيايي در حال رشد بود.
4)اگر چه تسلسل دوره‌ها حفظ شد اما جز در چند نمونه ادبيات هورامي نتوانست خوب عمل كند و ارتباطات اين زبان و ادبيات به مرزهاي كوچكتري منتهي شد. اين جريان اما به نابودي و قهقرا نرفت و متوني به يادگار ماند تا پيوندهاي زباني و بياني نگسلد.
5)و اما اگر انصاف داشته باشيم و تيغ نقادي را بر لبه‌ي ضعف‌ها و ناتواني‌ها تيز نكنيم، فرازهاي روشني در آثار و اشعار دوره‌ي گذشته‌ي نزديك به دوره‌ي معاصر در ادبيات هورامي مي‌بينيم. آثاري كه اگر چه شاهكار نيستند اما به عنوان متني به جامانده از اين فرهنگ و ادبيات كه زبان و تاريخ و آداب و رسوم و... ما را زنده نگاه داشته‌اند قابل تأمل و شايسته‌ي تقديرند. به عقيده‌ي بنده نبايد با چوب «اين‌ها شعر نيست» اين متون را از خود برانيم.
6)امروز شعر هورامي تلاش‌هايي را از خود نشان داده است. شاعر امروز هورامي اگر با نگاهي به گذشته و ديدي به آينده ادبيات كلاسيك خود و همچنين ادبيات مُدرن جهان را از خود كند، افق‌هاي روشني را پيش چشم خود مي‌بيند. تجربه‌ي فضاهاي عرفاني، عاشقانه، حماسي، تاريخي و تعليمي در متون شاعران گذشته‌ي هورامان، چشم‌انداز واقع‌بينانه‌تري را روبه‌روي شاعر امروز مي‌گشايد.
7)شاعر هورامي امروز بايد از حاشيه بگريزد و تقسيم‌بندي‌ها و جناح‌بندي‌ها را ناديده بگيرد و به خود ببالد كه زبانش هنوز جان دارد و كار براي سرايش بسيار و هنوز كه هنوز است مي‌تواند فضاهاي زيادي را در اين زبان خلق كند و به پيشينه‌ي ادبي آن بيفزايد. كشف و خلق فضاهاي جديد روند رو به رشد و تعالي را در اين زبان و ادبيات مهيّا مي‌كند.
8)شاعر امروز بار سنگيني بر دوش دارد و كار بزرگي در پيش. او امروز بايد نقد كند، تحليل كند، انديشه بورزد و نيماوار شعر را بيانديشد و جريان‌ساز باشد.
9)شاعر امروز مي‌تواند پا به پاي ديگر انديشه‌وران در حوزه‌هاي مختلف اجتماعي، سياسي و فرهنگي گام بردارد و كار روشنفكري بكند. هچنان كه معتقدم «شعر فرياد وجدان» است و شاعر وجدان جامعه.
10)برگزاري جلسات نقد و بررسي، شب شعر و اجراي همايش‌ها، كنگره‌ها و ميزگردها شايد دست به دست همديگر دهد تا بتوانيم با هم گفت و گو كنيم، شايد در دل اين گفتمان، متن‌هاي توليدي فاخر و ارزشمند، از آن بيرون بيايد.
هورامان بدون رسانه‌اي مانند ادبيات، مهجور و مغموم مي‌ماند، تلاش كنيم تا اين مهجوريت را كمي كمتر كنيم.



محمدآشنا عباس‌منش
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 02-10-2010
Zagros.p آواتار ها
Zagros.p Zagros.p آنلاین نیست.
کاربر خوب
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: Iran
نوشته ها: 290
سپاسها: : 0

111 سپاس در 86 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Zagros.p به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

شهرها وروستاهای هورامی زبان
هورامان ژاورو وگاورو
هورامان لهــون
هورامان دزلی وشامیان
هورامان تخت

هورامان عراق

هورامان ايران
ژان
بياره
پاوه
دزلی باراماوا
شاري هورامان
پایگه لان
ته‌ویڵه‌
نودشه
ده ره ناخی
وه‌يسيان
بیساران
سوسه كان
نوسود
زه کله
رووه ئه‌زي
چهشمیه ر
به‌ڵخه‌
خانه گا
تیژ تیژ
كه‌مالا
هه رسين
ده گا شيخان
هه جيج
زه‌که‌ریان
سه‌رو پيري
بوریده ر
ده‌ره قه‌يسه‌ر
ده‌زاور
خوشاو
بڵبه‌ر
مازي بن
خه‌رپاني
هانه‌گه‌رمله
قه‌لاجی
ژيوار
ژنین
ده‌ره تفي
که‌یمنه
گه‌لاتی
سلين
ئاوی ههنگ
گريانه
بیدرواس
قه‌لاگا
نوين
میراو
هه‌واره کۆن
نه‌روی
ئیسیاوه
كه‌لجي
تهنگیسر
پالانيا
شیخان
تفلیه
ناو
سه رریز
نارنجله
شه ره کان
خروسه
عه‌باس ئاوا
تفین
گۆڵپ
تشار
ئه‌حمد ئاوا
ئه‌سپه‌ريز
ژریژه
باخه كون
وه‌زلی
شارانی
زوم
هانه و حسین بگی
سه‌رگه‌ت
نه‌یسانه
گزه دره
رووارده‌ريبه‌ر
نییهر
خارگێلان
دواو
سیوه ر
ده‌ل
دیکانان
گه‌چينه
قه‌لاگا
نژمار
ده‌ڵه‌مه‌رز
سهروماڵ
احمد آباد
ده‌ره هه‌جیج
شکینه
ده‌شته‌ قه‌ڵبه‌
گه‌لین
باني بنوك
شوشمی سه‌رینه
جۆڵاندی
دوڵاو
شوشمی وارینه
ده‌ره‌كيي
ته‌وريوه‌ر
داریان
ده‌مه‌يو
هه‌شه‌میز
دشه
سرنژمار
پالنگان
گرال
هورامان ره زاو وکمره
روستاهای سورانی زبان
ره زاو
دوریسان
ده گاگا
شمشیر
که راوا
نوریاو
خانه گا
سه‌ر کران
دیوه زناو
نوسمه
ده‌ره به‌یان
هیروی
به‌له‌بزان
نجار
کومه‌ره
وراء
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 02-10-2010
Zagros.p آواتار ها
Zagros.p Zagros.p آنلاین نیست.
کاربر خوب
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: Iran
نوشته ها: 290
سپاسها: : 0

111 سپاس در 86 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Zagros.p به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



شیعریوه جه دانا هورامی

په ی ساله هاتو بی خه میم
په ی هه لسه کانو له و چه میم
په ی زه خمه کانو لی دلیم
په ی که م ده سی دل مه گره وو


په ی بی که سی قالا وه کان
په ی هه ر بیه و چالا وه کان
په ی خه لوه تی چالاوه کان
په ی زردی روجیاری گره وو

په ی سردی روح و هامنی
په ی گه رمی داخان و شنی
په ی ده س شیه و ئاورو ونی
په ی وشکی هانان مه گره وو

په ی دوردی تاقی و میخه کان
په ی جه نگو گوشتیو سیخه کان
په ی خه فه تان و دیقه کان
په ی به سه بالان مه گره وو

په ی جانمازی بی که سی
په ی پیای نه داری بی ده سی
په گیریه ی ناقو نه فه سی
په ی ته نگی قه ووری مه گره وو

په ی فورسه تی جه ده س شیه ی
په ی روحی ره قی رهش بیه ی
په ی مه سی سوری گه ش بیه ی
په ی په ستی خه لقان مه گره وو
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 02-10-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
جدید چشم اندازی بر نقش زنان در جامعه هورامان

زن در هورامان / فتح اله نجفی

چشم اندازی بر نقش زنان در جامعه هورامان

بخش اول : نقاط قوت زنان هورامان

صخره‌ها و كوههاي شاهو ،بمو، آتشگاه ، ريزه ، كوسالان، مله‌پلنگانه و ناله شكينه هيچ وقت ياد شيرزناني را كه همپا و همدوش مردان زندگي نموده‌اند را از ياد نخواهندبرد. زيرا اين شير زنان بودند كه توانسته‌اند در سخت‌ترين شرايط زيستي در كوه‌ها و در ميان جنگل‌ها با وجود عوامل خطر ساز و تهديد كننده زندگي‌نمايند و در ساير امور هم تلاش نمايند. و حتي از خاك وطن و ناموس خود هم حراست و حفاظت نمايند.به همين دليل وضعيت زن در جامعه هورامان را مي‌توان در چند جهت بررسي و نقاط قوت و ضعف آنان را مورد بررسي و توجه قرار داد.


•1- زنان و مشاركت عمومی در امور زندگی‌:

كسانيكه عمري را در منطقه هورامان گذرانده‌اند و زندگي‌ جوامع شهري و روستايي را به ياد دارند مي‌دانند كه منطقه هورامان يكي از مناطق محروم كشور و فاقد امكانات رفاهي ،فرهنگي،اجتماعي و اقتصادي بوده ،اما زنان هورامان با توجه به وضعيت جغرافيايي و اقليمي سخت و ناهموار آن به طور شبانه‌روز پا به پاي مردان و همدوش با آنان در امورات زندگي مثل دامداري ،كشاورزي و باغداري و خانه‌داري و صنايع دستي و غيره براي تأمين امرار معاش و رفع مايحتاج زندگي و بقاي خود و خانواده تلاش و فعاليت نموده‌اند.

زحمات زنان درگذشته بسيار سخت و باعث خستگي جسم و طاقت فرسا بوده ،اما اميد به آينده و همراه با صبر و تحمل و شجاعت و صداقت و قناعت كه از صفات بارز مردم هورامان بوده و مي‌باشد خستگي را از تن و جسم زنان از بين برده و مي‌توان گفت در گذشته يك نوع تعاون و يا مشاركت عمومي در امور زندگي وجود داشته است .اگر نيم نگاهي بر پيكر زنان قديمي داشته باشيم و با زنان امروزي مقايسه كنيم وجود جسم ضعيف و استخواني و دست‌هاي پينه­بسته‌ي آنان حكايتي است از زحمات و رنج و مشقت زنان در طول زندگي.


•2- زنان و دفاع از مرزوبوم و شركت در امور حكومتی و غيره :

گويند زماني كه اسكندر مقدوني اكثريت خاك ايران را تسخير و تصرف نموده بود تنها جايي كه نتوانسته به آن دسترسي يابد منطقه هورامان بوده .ايشان بزرگترين لشكركشي را به هورامان انجام داده ،اما وجود شير زنان در كنار شير مردان هيچ وقت اجازه ورود دشمن به سرزمين خود را نداده‌اند.بلكه بارها و بارها حملات لشكر بزرگ اسكندر مقدوني را با آن همه تجهيزات و امكانات شكست داده‌اند.

در اين رابطه اسكندر مقدوني براي مدتها مرزهاي هورامان را در محاصره داشته اما با مشاركت و همدلي زنان در تأمين مايحتاج زندگي از جمله در تهيه خوراك و پوشاك نيازمندي مردم برطرف گرديده و اين كار يكي از رمز پيروزي مردم هورامان بر اسكندر مقدوني بوده و در يكي ديگر از جنگ‌هاي دربند دزلي زنان دوش به دوش مردان در كوهها و گردنه‌ها از منطقه خود حفاظت كرده‌اند و پس از درگيري با لشكر فرهاد ميرزا و شروع جنگي سخت ،زنان با آواز و فرياد خود مردان خودي را تشويق و حمايت و اميدوار و دلگرم نموده‌اند و سنگ‌هاي بزرگ را از روي كوه‌ها و تپه‌ها بر روي لشكر فرهاد ميرزا ريخته‌اند و به همين دليل لشكر بزرگ دشمن در هورامان به سختي شكست خورده و مجبور به عقب نشيني گرديده است.

بله زنان در هورامان چنين بوده‌اند.سخت كوش در امور زندگي و جنگاور در حفظ و حراست از مال و ناموس و خاك وطن خود و متدين در امور ديني ،زيرا كمتر زن قديمي بوده و يا هست كه فرايض ديني خود را بجاي نياورده باشد.
در دوره اشكانيان زني توانا به نام ئاداد براي مدت‌ها فرمانروايي منطقه هورامان را به عهده داشته و در زمان حكومت عباسيان و در زمان حكومت مأمون و هارون الرشيد در حدود سال‌هاي 230 ه ش زني دیگر حكمران و فرمانرواي هورامان بوده است.


در سال 1225 ه ش ، زني به نام خاتو هوريزاد حمكراني هورامان تا مناطقي از عراق را به عهده داشته و در حدود يكسال حكمراني نموده است و زن ديگري به نام خاتو منيره يا خاتو منيجه آن هم به مدت يكسال حكمران هورامان بوده و ده‌ها و صدها زن نام‌دار و لايق و تواناي ديگر در هورامان وجود داشته اند . زنانی دیگر ازجمله جهان آرا پاوه‌اي دختر ملا نشئت و همسر حبيب اله خان بابا جاني که شاعره ای بلند پایه و يكي هم به نام مريم كه قرآن مجيد را با دست خطي بسيار زيبا به رشته تحرير در آورده در هورامان وجود داشته اند. صدها و هزاران زن ديگر كه با فوت يا از دست دادن شوهران خود سرپرستي خانه و خانواده‌ي خود را به دست گرفته و امورات زندگي را اداره نموده‌اند و شركت زنان هورامان در سرنگوني رژيم پهلوي و دفاع از مرزوبوم و سازندگي در منطقه از نقاط قوت و با ارزش زنان هورامان بوده‌ است. و پاي‌بند به حفظ ناموس از نكات برجسته زنان مي‌باشد و ....

با اين توصيف مي‌بينيم كه زنان در هورامان چه در امور زندگي و چه امور حكومتي و فرهنگي و ديني نقش بسزايي داشته‌اند.



بخش دوم : نقاط ضعف زنان هورامان


•1- ضعف فرهنگي و نبود سواد در بين جمعيت زنان :

در گذشته به علت نبود دولتي مقتدر در كشور و حملات كشورهاي بيگانه و همسايه ، اكثر مناطق كشور از جمله هورامان به صورت حكومت هاي محلي اداره مي شدند. لذا نبود امكانات فرهنگي و آموزشي در بين آحاد جامعه و علي الخصوص در بين جمعيت زنان تاثير نامطلوبي داشته است؛ به همين دليل بيشتر زنان قديمي و يا بالاي 40 سال در منطقه بيسواد بوده و از نبود آن رنج مي برند.


•2- فرق بين اولاد دختر و پسر:

در سالهاي قبل چنين رسم بوده كه براي اولاد دختر ارزش ناچيزي قائل بوده اند و در زمان تولد دختر غم و اندوه خانواده را فرا گرفته . اما براي تولد فرزند پسر كه او را كاكل زري مي ناميدند ارزش و اهميت زيادي قائل شده اند و براي او جشن و شادي و شب هفت را بر پا نموده اند. بيشتر در بين افراد جامعه رسم بر اين بوده كه خانواده هاي داراي فرزند دختر را اجاق كور و داراي فرزند پسر را اجاق روشن مي دانسته‌اند!


•3- اولاد دختر و زن در سهم الارث:

اولاد دختر و زن از سهم الارث يا ميراث خانوادگي و يا مهريه شرعي محروم بوده‌اند و يا به مقدار ناچيزي تعلق گرفته .در اين رابطه پدران يا شوهران در حين تقسيم مال و يا ارث و يا پرداخت مهريه چندان توجهي به دختران و زنان را ننموده‌اند و بيشتر سهم به فرزندان پسر تعلق گرفته .


•4 - زنان و ازدواجهای تحميلی:

يعني بدون اطلاع ویا بدون ديدن طرف مقابل دختر را شوهر مي‌دادند و يا به عقد پيرمردي و يا پسر نالايقي و يا ديوانه‌اي و يا عقب مانده‌‌ جسمي در مي‌آوردند و او را با فشار و جبر مجبور به ازدواج مي‌نمودند و يا اهداء دختران به رؤساي قبايل و صاحب نام! و يا اگر در بين دو طايفه قتلي صورت مي‌گرفت دختري مظلوم از خانواده قاتل را به عنوان ديه و يا خون بهاء به يكي از افراد خانواده مقتول چه پير و چه جوان و چه عقب مانده اهداء مي‌كردند.


5 - ارزش و احترام زن در خانواده :

كتك كاري يا ضرب و جرح زنان بخاطر مسائل جزئي و پيش پاافتاده و يا براي رفع خستگي و آرامش اعصاب و يا نشان دادن لياقت مرد در مقابل ديگران و يا اينكه بدون اطلاع ،زن را طلاق دادن، و يا به خاطر نبود فرزند پسر هميشه مورد تحقير و سرزنش بوده ،و بدون رضايت زن ،ازدواجهاي ديگر براي مرد جايز بوده ،عدم اجازه حضور زن در مجالس مردان و جلوگيري از رفتن او به مدرسه و منع خنديدن زنان در حضور مردان و منع بيان اسم شوهر، که بيشتر زنان شوهر خود را به نام يكي از فرزندان پسر خود صدا مي‌كردند.و منع غذا خوردن زنان و دختران در حضور مردان، ویا اینکه بر زنان چنين تحميل نموده بودند كه تا زمانيكه زن مهريه خود را برای شوهر حلال ننمايد ویا آنرا لغو ننماید ، نمي‌تواند در خير و خيرات خانه شركت نمايد ! ! و زنان را مجبور به آن مي‌نمودند، و ده‌ها و صدها معضل و مشكل ديگر كه گريبان اين نسل با ارزش ا ما مظلوم را گرفته بود !!


نتیجه گیری :

با وجود نقش و ارزش بسيار مهم زن در جامعه هورامان و یا در ساير جوامع بشري متأسفانه پدران و برادران و يا مردان در هورامان همه چيز از مال و اموال و يا نتيجه و دسترنج كليه اعضاء خانواده را براي خود حلال دانسته‌اند و براي زن يا دختر حرام !! چه بسا هزاران دختر و زن به خاطر چنين ظلمي كه در حق آنان برايشان بوجود آمده ، در فقر و فلاكت زيسته‌اند.در اين رابطه اگر گذري بر شعبات دادگستري يا شوراي حل اختلاف را داشته باشيم مي‌بينيم كه تعدادي زن و بسياري از خواهران و برادران قديمي مثل دو قاتل ویا دو دشمن ديرينه در مقابل همديگر ايستاده‌اند و زنان خواستار رفع تضييع حقوق خود مي‌باشند.آن دو خواهر و برادري كه تا ديروز هم خون و هم راز و همدم و محرم همديگر بودند و براي مشكل و يا بيمار ي يكديگر گريه مي‌كردند و اين يكي خود را فداي آن ديگري مي‌نمود و يا تحمل زن در مقابل رنج و مشقات زندگي و همپا و همدوش بودن با شوهر خود،حال به خاطرآن فرهنگ و افكار غلط بر سر مقداري زمين ياوسايل كهنه و بجاي مانده و يا مهريه شرعي خود، چشم براه قضاوت قاضي و رفع اختلافات مي‌باشند!

در صورتيكه در جوامع مترقي و با فرهنگ مي‌بينيم كه اين گونه مشكلات در آن جوامع نبوده و يا بسيار اندك و ناچيز مي‌باشند يعني در آنجا زن و مرد و دختر و پسر هر دو در امورات زندگي مشترك و به يك نسبت سهم مي‌برند و فرقي هم بين دختر و پسر نمي‌باشد .خوشبختانه در جوامع امروزي و در بين نسل با فرهنگ هورامان چنان افكاري مردود بوده و احترام به اولاد(دختر و پسر ) و احترام به زن داراي ارزش و اهميت خاصي بوده و براي ايجاد و برابري حقوق مساوي بين زن و مرد و دختر و پسر تلاش مي‌نمايند.
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 02-10-2010
Zagros.p آواتار ها
Zagros.p Zagros.p آنلاین نیست.
کاربر خوب
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: Iran
نوشته ها: 290
سپاسها: : 0

111 سپاس در 86 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Zagros.p به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

اورامان سرزمين مهر

سرمايه-نگاه مسافر-محمد قدمعلي:به روايتي سرزمين ايران، صد روستاي منحصر به فرد دارد كه هر كدام جاذبهء ارزشمندي است براي گردشگران بومي و غيربومي ايران زمين. بعضي از اين روستاها، روستاهاي كوهستاني و پلكاني است كه سرآمد همهء آن‌ها، دست كم از منظر شهرت، ماسوله است. اين روستا چنان شهرتي ميان ايرانيان دارد كه برخي از ديگر روستاهاي ايران نيز با لقب ماسوله شناخته مي‌شوند. مثل روستاي «دوان» كه به ماسولهء فارس مشهور است و مسافر ما چند هفتهء ‌پيش از آن‌جا گذشت و امروز قصد عبور از ماسوله‌اي ديگر دارد. عبور از «هزار ماسوله». هزار ماسوله لقب روستاي بسيار زيبايي در دل پهنهء اصيل كردستان است با نام «اورامانات»، يعني «سرزميني اهورايي هور».
روستايي كه علاوه بر زيبايي دل‌انگيز طبيعت و معماري خاص روستايي‌اش به آيين ديگري به نام پيرشاليار مشهور است.
آيين سنتي پيرشاليار دوبار در سال در «اورامانات تخت» برگزار مي‌شود. يك بار در بهار (ارديبهشت ماه) و ديگر بار در زمستان و سومين جمعهء ماه بهمن.
در اين روز مردان نان‌هايي را كه از آرد گندم و مغز بادام كوبيده پخته و با ريحان و سياه دانه تزيين شده را بر سر مزارهاي پيرهاي هورامان و پيرشاليار مي‌برند و پس از جمع‌شدن، همگي نان را روي هم مي‌ريزند و به كساني كه نان آورده‌اند ناني درسته مي‌دهند و باقي نان‌ها را خرد كرده و با ماست بين مردم تقسيم مي‌كنند و سپس دعا و ذكر و مراسم دف‌زني به جاي مي‌آورند.
اين آيين قدمتي حدود 800 تا 900 ساله دارد كه در واقع در چلهء زمستان و چلهء بهار برگزار مي‌شود. پيرشاليار هم شخصيت مذهبي و عرفاني قرن پنجم اورامان است كه مردم منطقه ياد او را در اين آيين گرامي مي‌دارند.
شخصيتي زرتشتي كه با وجود تغيير مذهب مردمان اين منطقه در طول زمان به اسلام، همچنان برايشان عزيز است. آيين باستاني پيرشاليار ميان مردمان اين سرزمين جاري است كه اين جريان در قالب دين اسلام درآمده است.
در چند سال اخير اخبار و تصاوير اين مراسم بيش‌تر منتشر مي‌شود كه همين امر باعث شده افراد بيش‌تري براي ديدن اورامان و زيبايي‌هاي آن‌جا و ديدن اين مراسم يا آيين به آن‌جا سفر كنند. مراسم بهارهء اورامان با استقبال بيش‌تري از سوي مسافران همراه است و زمستان شايد كم‌تر مسافري قصد سفر به آن‌جا را داشته باشد.
بهار اورامان بسيار زيبا‌ست و شايد دسترسي به آن‌جا ساده‌تر، چرا كه زمستان برف‌گير اورامان هم همچون فصل بهار آن زيبا و دلربا‌ست.
اما جادهء كوهستاني، باريك و پرپيچ و خم مريوان تا روستا،سفر به آن‌جا را در اين فصل كار سخت و دشوار كرده است. همين جادهء پرپيچ‌وخم و برف‌گير امسال شش عكاس خبري و رسانه‌اي را زخمي كرد و يكي از آن‌ها را روانهء بيمارستان كرد.پس حتماً مراقب همه‌چيز باشيد، اگر قصد داريد كه اورامان پوشيده از برف را ببينيد.
اما موقعيت جغرافيايي اورامانات تخت كه در جنوب غربي شهرستان مريوان است با كوه‌ها، دره‌ها، حيات‌وحش متنوع، پوشش گياهي و سرسبزي خاص منطقه و از همهء اين‌ها مهم‌تر مردمان مهربان و مهمان‌نواز فضايي بسيار مناسب را براي يك مسافرت چند روزه مهيا كرده است. مردم منطقه معتقدند اورامانات تخت، زماني شهري بزرگ بوده و به همين دليل از آن با عنوان تخت يا مركز (حكومت) ناحيهء اورامان نام مي‌برند.
در مسافرت بهاره هم به منطقه حتماً لباس گرم و كيسه‌خواب همراه داشته باشيد. اگر قصد نداشته باشيد كه مزاحم خانواده‌اي شويد، اورامانات تخت جايي براي اتراق ندارد، يا بايد خانه‌اي كه سكنه‌اش آن‌جا را به مقصد شهر ترك كرده‌اند را براي چند شب امانت بگيرد‌ويا بايد چادر اقامتي خود را علم كنيد كه در هر دو صورت نياز به وسايل شخصي (مثل كيسه‌خواب) كامل داريد.
هرچـنـد كـه اورامـانـات تـا مـريـوان 75 كيلومتر بيش‌تر فاصله ندارد اما حقيقتاً حيف است كه تا كردستان برويد و دست‌كم شبي را در اورامانات تخت بيتوته نكنيد. در مريوان هم البته علاوه بر وجود درياچهء زيباي «زريبار» يا «زريوار» نيز بازارچهء مرزي كه معمولاً ميان مسافران طرفداران خاص خود را دارد، هتل جهانگردي مشرف به درياچه، محل مناسبي براي اقامت در اين شهر زيبا‌ست.
جادهء مريوان به اورامان آسفالت است، اما از روستاي اورامانات تخت به بعد تا شهر پاوه به شكل خاكي ادامه مي‌يابد. مسير پياده‌روي از اورامان تا پاوه از ميان كوه‌ها هم، مسير بكر و زيبايي است كه براي اجراي اين برنامه نيازمند راهنماي محلي و مطمئن هستيد.
اگر به منطقه سفر كرديد دست‌كم يكي از وعده‌هاي غذايي خود را خريد كباب از قهوه‌خانهء كوچك روستا در نظر بگيريد. ظاهراً طبيعت بكر و كم‌تر دست خوردهء كردستان با احشام منطقه كاري كرده كه طعم كباب برهء آن بسيار متفاوت با آن چيزي است كه مثلاً در جايي مثل تهران به اسم كباب بره ميل مي‌كنيد. باور كنيد كه مسافر امروز ما شكم‌پرست يا شكمو نيست و تنها اين طعام روستايي لذيذ اورامان است كه او را چنان سرشوق آورده تا بخشي از نگاه خود را هم به غذا بيندازد.
در هر حال كردستان سرزمين رنگ‌هاي زيبا لباس‌هاي كردي زنانه‌ ومردانه، سرسبزي و طراوت كوهستاني و مردمان مهمان‌نوازي است كه كم‌تر در برنامه‌هاي گردشگري ايرانيان قرار مي‌گيرد. در اولين فرصت بهاري، حتماً سري به آن‌جا بزنيد.
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 02-10-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
جدید تفسیری بر شمشال در اورامان


تفسیری بر شمشال در اورامان






بدیه شمشال شیوه نش تا کو مه شو هه ر ده مش سه د حه سره ته ن سه د ئاهو رو
تا به هه شتش په ر جه وه شتی تالیه ن هه شت یانه ش ئایره ن زوخالیه ن

آنجا که سخن ازشمشال به میان می آید زیباییها ونواهای اهورایی این ساز اصیل آنگونه که شایسته آن است مورد توجه قرار
نمیگیرد واین ساز همیشه مورد کم لطفی وبی مهری قرار گرفته ومی گویند ساز چوپان است ، بله ساز چوپان است چون یادگیری
آن احتیاج به تمرین ودقت زیادی دارد . شمشال دراورامان جدای از فرهنگ آن نیست، اورامانی باغنای فرهنگی ، آنچنانکه دوست
ودشمن هم به آن اذعان دارند واز جنبه های مختلف مورد تحقیق و توجه مستشرقان و محققان داخلی وخارجی بوده است ، حفظ
اصالتهای فرهنگی از جمله زبان ، لباس آواها ، موسیقی وسنتهای نیک گذشته دلیل روشنی بر این مدعاست . اگرچه موسیقی
کردی شامل تمام دستگاها می باشد ولی موسیقی محلی اورامان که جزئی از موسیقی کردی است بیشتر با شمشال نواخته می شود هرچند تجربیات جدیدی توسط هنرمندان مختلف در جهت آمیختگی با سازهای دیگر به عمل آمده اما هیچگاه رنگ وبوی اصلی و جذابیت آواهایی که بصورت اصیل اجرا شده اند را نداشته است . صدای شمشال به لحاظ طبیعی بودن وهماهنگی با صداهای آن منحصر به فرد است .
طریقه ی ساختن : شمشال سازی است بادی که از نی ساخته می شود در جاهایی که به نی دسترسی نباشد آن را از آلیاژ برنج وسایر فلزات می سازند ، در گذشته از استخوان بال عقاب نیز ساخته می شده است واما طرز ساختن آن از نی بدین صورت است که ابتدا چهل الی پنجاه سانتیمتر نی تر را بریده داخل آن شیر ریخته اند ، بعدازجذب شدن شیر داخل نی ، نی را روی لانه مورچه ای گذاشته تا محتویات داخل آن راکاملا می خوردند پوسته ی بسیار سبک و نا زکی از آن باقی می ماند . برای زیبایی واستحکام نی تکه چوب تری ازجنس آلبالوی وحشی را به ضخامت شمشال تهیه میکردند ، پوست آنرا بصورت حلقه هایی به اندازه های مساوی در می آوردند وحلقه ها را به تناسب سلیقه ی خویش به فاصله های مورد نظر بر نی سوار می کردند ، به
اینصورت شمشال را ظاهری زیبا می دادند و استحکام آن چند برابر می شد .البته ناگفته نماند چون هوا بصورت حلقه هایی داخل نی میرود تاثیر بسزایی در صدای شمشال می گذارد . سپس ازچهار سانتیمتر مانده به انتهای نی به قطر نیم سانتیمترتعداد شش الی هفت سوراخ به فاصله های سه سانتیمتر تعبیه می شود . اگرچه امروز سازهایی چون تار ، سه تار ، ویلن ، کمانچه ، سنتور را باید در کارگاههای اختصاصی با زحمات بسیار ساخت به عبارت دیگرلزومابهترین نوازنده های این سازهای موسیقی بهترین سازنده های آنها نیستند ولی عالیترین ومرغوبترین نوع شمشال را نوازنده ی آن می سازد . طریقه ی نواختن شمشال : شمشال رابطور مورب روی لب گذاشته بادمیدن نفس درداخل آن صدای صاف ودلنوازی ایجاد می شود . دمیدن در داخل دهانه ی استوانه ای این ساز برای تغییر یاعوض کردن ملودیها هیچ تاثیری ندارد ،بلکه بطور کامل توسط تکان دادن انگشتها با مهارتی خاص مقام یاملودیهاعوض میشوند . نوازنده طوری آنرامینوازد که بیننده یا شنونده متوجه نفس کشیدن او نمی شوند . نفس را درداخل دهان حبس کرده بوسیله ی فشار ماهیچه های دهان هوارا درون ساز می دمند ، دراین هنگام بوسیله ی بینی نفس را تازه میکنند بدین ترتیب صدای آن بطور مداوم ادامه دارد وهنگام نواختن هیچگاه قطع نمی شود دراصطلاح به این عمل ( بین وارده ی ) می گویند .

هرچه قطرساز بیشتر باشد صدا بم وهرچه کمتر صدای زیردارد . نوع دمیدن به داخل شمشال درصدای زیروبم تاثیر دارد .
موسیقی کردی درتمام دستگاههاوآوازها قابل اجرا است ولی موسیقی محلی اورامان بیشتر باشمشال نواخته میشود . موسیقی محلی هرمنطقه ای مانند موسیقی اصیل یاکلاسیک همان منطقه ی وسیع نمی باشد . ساز شمشال بیشتردردستگاه شور وگاهی شور عربی هم نواخته می شود و حالتهایی از مویه را اجرا می کند . در سازهای مضرابی و کششی برای هر دستگاهی کوک مناسبی در نظر گرفته می شود ولی در شمشال بهتر است نوع آن عوض شود چون فواصل نتها و سوراخها در هر سازشمشال فرق می کند . البته این زمانی است که بخواهیم موسیقی اصیل یا علمی بنوازیم برای اجرای موسیقی محلی از یک ساز شمشال میتوان استفاده کرد.

مقامهای شمشال :
طبق تحقیقاتیکه به عمل آمده فعلا تعدادی از مقامهای آن شناخته شده اند که در اورامان هنوز به صورت علمی به آن پرداخته نشده است . لذا در مورد مقامها ، دستگاهها و آوازها نمی توان نظر قاطعی بیان کرد ، در عین حال این موسیقی دارای دستگاهها ومقامها و آوازهای منحصر به فرد و شناخته شده است . هر مقام و ملودی در شمشال معنی ومفهوم خاصی دارد .
مقامها را در سه بعد در نظرمی گیریم.( حزنی ، عرفانی ، شاد ) مقامهای حزنی خود شامل مقامهای سحری ، ده ره ای ، هه را له زه رده ، مه ی گه لی ، چه مه ری و حصبه می باشند.


سحری : این مقام به صورت ملودی های مختلف که هر کدام معنی و مفهوم خاصی دارند نواخته می شود . همانطور یکه از نامش پیداست صبح سحر زمانی که هوا گرگ و میش است نواخته می شود و در گذشته رابط افراد اجتماع بوده و اطلاعات وسیعی از این طریق به دیگران منتقل شده است و گاهی همچون جرس کاروان ، حرکت را اعلام کرده است .

مقامهای عرفانی : این مقامها خودبه چندین دسته تقسیم میشوند ودر تکایا ومولودخوانیها همراه دف وطاس و آواز نواخته میشوند . معمولا دراویش هفته ای یک یادوبار شبهای سه شنبه و اغلب جمعه ، جمع شده بطور دسته جمعی به ذکر وسماع میپردازند . دراویش هنگام ذکر کردن ، که یک نوع رقص موزون است ودرآن ازحرکات دست وسر استفاده میشود ، ازمقامهای عرفانی شمشال که هماهنگی خاصی با حرکات آنها دارد استفاده میکنند .

چه مه ری : دارای دو مقام بوده که هر کدام دارای سه ملودی می باشند . مقام اول همراه دف با (ضرب آهنگ )یا هارمونی خاصی مخصوص جنازه ای است که آن را سر خاک می برند . هنگامیکه جنازه را همراهی می کنند راه رفتن افراد طبق نظم خاصی است که با صدای دف و شمشال هماهنگ است مثل دسته ی نظامی که با صدای موزیک رژه می روند ، در این حالت مقام اول ، و زمانی که جنازه را به خاک می سپارند مقام دوم نواخته می شود.

ده ره ای : دارای چندین مقام و ملودی است که بیشتر برای کسانی نواخته می شود که سنی از آنها گذشته ، در حین نواختن این مقام فرد به گذشته ی خود می اندیشد و قوت قلبی تازه به او می بخشد البته مخصوص هر شخصی که سنی از او گذشته نیست بلکه برای کسانی است که در سن پیری خودشان را باخته اند و به اصطلاح ، خود را برای مرگ آماده کرده اند.

حصبه : ( موسیقی درمانی ) ، این مقام دارای چهار ملودی است و در موسیقی درمانی کاربرد بسزایی دارد . نواختن این مقام مخصوص بیمار مبتلا به حصبه است. مصداق این مقام ، ضرب المثل معروف ( اگر نی زنی چرا بابات از حصبه مرد؟ ) می باشد تاثیر علمی نوای ساز شمشال بربدن انسان بویژه بدن بیمار حصبه ای که کاهی درایام گذشته ازسوی طبیبان وقت جواب رد ولاعلاج داده میشد میتوان به تاثیرنت های این سازبادی وصوتی اشاره نمود .که هنگام نواختن این نت ها (مثلا تاثیر نت فاکرون ولاکرون ودیگر کرونها ) که درسایر سازها یاوجود ندارند و یا بسیاراندک درلابلای شیرین کاریهای آهنگسازان گاهی شنیده می شود ، موجب حرکت گلوبولهای سفید ازسایر نواحی بدن به سمت دستگاههای داخلی بویژه گوارش ازجمله روده وکبد و ریه و کلیه میگردد
به تجربه اثبات شده است که تب ناشی ازحصبه مخصوصا زمانیکه کاملا دربدن مزمن شده (په تا ، سیاپه تا ) واحتمال مشرف به موت بودن بیمارمی رود ، تاثیر مثبت ایجاد نموده وتب را ازبین برده وبیمار احتمالا شفا می یابد . برای بیمار مبتلا به حصبه به مدت دو روز و در هرروز سه بار نواخته می شود . البته امکان دارد در جلسه ی اول بیمار شفا یابد . زمانی که برروی بیمار اثر می گذارد مقداری خون ازبینی بیمار خارج میشود و بیمار تا80 درصد شفا می یابد .

هه راله زه رده : دارای یک مقام و سه ملودی و مخصوص گل و گیاه است . هه راله یعنی شکوفه همانطوری که میدانیم سمپاشی درختان بیشتر زمانی انجام میگیرد که درخت، شکوفه می دهد و در رابطه با این مقام نشان داده شده که زمانی این مقام نواخته می شود درخت از خود مقاومتی نسبت به آ سیب پذیری در مقابل شته ها و آفت ها نشان میدهد.

مه ی گه لی : دارای یک مقام وسه ملودی می باشد ، معمولا چوپانها آن را برای گله ی خود می نوازند وخاص حیواناتی چون میش وبز است . نواختن این مقام تاثیر قابل توجهی روی حیوانات دارد . گاها ثابت شده چوپانی که نوازنده شمشال باشد با چوپانی که نوازنده نیست ، گله ی آنها چه از لحاظ شیردهی وچه ازلحاظ گوشتی باهم فرق دارند .

مقامهای شاد : این دسته از مقامها که دارای شور وشعف خاصی هستند عده ای آن رابه اشتباه تفسیر کرده ومقامهای شاد رامردود میشمارند ولی همانطوریکه میدانیم ازهرشیئی به هرنحوی میتوان استفاده نمود . آهنگهای شاد دراورامان برای رقص که یک ورزش ملی است بکار گرفته میشوند . چنانچه بصورت علمی وصحیح ازآن استفاده شود همان ورزش و تمرینات رزمی است که درسرتاسر دنیا وجود دارند . وشامل بیش ازصدها مقام وآهنگ میباشند .

برای مثال :

مقامهای گه ریان : ( گیلای ) موسیقی ریتمیک برای ایجاد تحرک بیشتر استفاده می گردد و بیشتربر روی حرکات فیزیکی بدن تاثیر می گذارد ولی در نواختن این ساز اصیل ، روح وروان شخص در نظر گرفته میشود . از آنجایکه حرکات نرمش وورزش ورقص درافراد مسن وجوان باهم فرق دارد به تبع موسیقی آنهم باهم فرق دارد . بعداز نواختن آهنگهای گه ریان زمانیکه بدن گرم وآماده میشود آهنگهای شاد که بیشتر از سه ملودی تشکیل شده اند نواخته می شوند . هر ملودی درشمشال مخصوص حرکت قسمتی از بدن است .

ازنرمش عضلات پا گرفته تادست وشکم وگردن ، آ ن دسته ازمقامهایی که دارای سه ملودی هستند بیشتر برای رقص فتاح پاشای نواخته میشوند ومعنی ومفهوم آن بجای مانده اززمان زردشت است که در هر شرایطی پایبند به سه اصل مهم دین زردشت یعنی کردار نیک پندار نیک گفتار نیک باشیم .
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 02-10-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
جدید هورامان و ديـــــــــــن در گستره تاريخ

بسم الله الرحمن الرحيم
هورامان و ديـــــــــــن در گستره تاريخ / ابراهیم شمس



پيوند دين و انسان، پيوندی ديرين و پايدار بوده بر اساس نظريه پژوهشگران دين پس از ملييت، دومين عامل احساس هويت در جهان به شمار می‌رود. تاريخ نشان ميدهد که تمدن درهورامان ريشه دراعماق قرون واعصاردارد. يعنی قبل از ورود آريائيها به ايران اين منطقه داراي تمدن وزندگی اجتماعی بشري بوده است.وبا حضور انسان در اين منطقه ، دين هم وجود داشته است.

با توجه به غنای تاريخی ودينی وفرهنگی هورامان ، مي توان تاريخ دين درهورامان را به مراحل مختلفی تقسيم کرد.

1-اديان باستانی قبل از ورود آريائيها

2- آئين ميترائيسم وزردشتی ومانوی دردوران مادها وهخامنشيان

3- تفکرات وانديشه های يونانی وتاثير هلنيزم پس از حمله اسکندر

4- نفوذ مسيحيت در دوره اشکانيان

5-دين زردشتی وزند اوستای پير شهريار

6- اسلام

۱-اديان باستانی قبل از ورود آريائيها

همانگونه که در منابع تاريخی مسطور است، قبل از ورود آريائيها به ايران، چهار تمدن دراين سرزمين وجود داشته اندکه عمدتاً در نواحی کوههاي زاکرس زندگی کرده اند : عيلاميها درنواحی جنوب غربي(خوزستان) ، کاسيها درنواحي لرستان وکرمانشاه ، لولوبيها در کرمانشاهان وايلام، وبالاخره گوتيها در کردستان. اين تمدنها تاثير گرفته از تمدنهای بين النهرين داراي غنای سياسی وفرهنگی بودند. هورامان در مقاطع تاريخی به يکی از اين تمدنها تعلق داشته وگاهی نيز آشوريان که از تمدنهای بين النهرينی بشمار مي روند، تاخت وتازهايي به اين منطقه داشته اند. طبيعتاً انديشه وتفکرات دينی اين ملل در هورامان تاثير گذار بوده است. امير امينی در کتابش بنام فرهنگ آرام درباره دين هوراميها دراين دوران می نويسد:« کاسی ها که در کوه های زاگرس و بويژه اورامان می زيستند خدايان متعددی روی قله ی کوه ها به صورت بت طلا يا سنگ داشتند که می پرستيدند مثل خدای سورياش که در نزديکی پاوه محلی به نام سرياس(۱) شايد بازمانده از نام اين خدای کاسی ها باشد و خدای ديگر آن ها کاژو نام داشت که در شمال پاوه کوهی به نام کاژه(۲) که احتمالا بنام همان خدای کاسی است که هنوز سينه به سينه نامش آمده و به له بزان(۳) در اوستا به معنی مکان ستايش ايزد مقدس آمده و پروفسور مينورسکی نام Naisana نيسانه(۴)را آشوری دانسته و می گويد : خدای نيسان که امروزه به لفظ رومی و يهودی هم نيسان گفته می شود، در دوره ی آشوريان به همراه خدای شمش يهود پرستش می شده اند و در شمال نوسود(۵) و نودشه (۶)هنوز نام خدای شمش قوم يهود و آشوری و بابلی بنام که لو شه مشی(۷) پابرجا بوده چون اين اقوام بت خدايان خود را روی نوک کوه های بلند گذاشته و مراسم ساليانه ی شکرگذاری بر پای می داشتند.»

۲- آئين ميترائيسم وزردشتی دردوران مادها وهخامنشيان

آثار فراوان به جامانده حاکی از زردشتی بودن مردم هورامان است مردم هورامان به نور وروشنايی اعتقاد داشتند وآن را مقدس می شمردند ومظهر قدرت اهورامزدا می دانستند. در اکثر روستاهای هورامان آثار بجا مانده از آتشکده ويا معبد زردشتی ديده می شود. کوه آتشگاه در پاوه نمادی از تقيد مردم هورامان به آيين زردشتی وآتش پرستی بوده است. درکوه آتشگاه آتشکده ای قرار داشته که حدود هزار سال آتش مقدس فروزان بوده که با آمدن اسلام درهمان قرون اوليه اسلامی بوسيله مسلمان تخريب شده است. با اين حال هنوز بقايای آتشکده موجود است.

مردم هورامان به سه عنصر آب وخاک وآتش اعتقاد داشتند. مرده را نمی سوزاندند وآن را در خاک دفن نمی کردند ودر آب نمی انداختند تا مبادا سه عنصر مقدس آتش وخاک وآب را آلوده کنند.بلکه مرده را به بالای کوهی می بردند تا پرندگان وحشی وکرکسها ولاشخورها گوشت اورا بخورند وپس از از بين رفتن گوشت، استخوانها را دفن می کردند. معمولاً کوه « دالانی »(۸)جايگاه خوبی برای اين کار بود. دالانی به معنای مکان دالها يا کرکسهاست و در نزديکی دالانی محلی ديگر هست که به آن « کله به ره ودالا »(۹) يا گذرگاه کرکسها می گويند وگمان می رود اين مکان نيز محلی برای گذاشتن لاشه مردگان بوده است.

امير امينی نظريه های جالبی دارد اگر چه خالی از ايراد نيست اما با مقايسه گفته های او درباره گذشته وآنچه که امروز وجود دارد ومتداول است، پی به تاريخ کهن روستاهای هورامان ووجه تسميه آنها خواهيم برد:

"اوستا کتاب دينی زرتشت در اورامان و پاوه به ويژه (Roware- رووه ری)در شمال پاوه و اورامان تخت و که مالاو(۱۰)- وه يسيا (اوستای دوم زردشت) هنوز سراييده می شود و نوشتن کتاب اوستا بار اول در مشکين شهر فعلی آذربايجان که نام اوليه اش اورامی بوده و بار دوم در ئاويسه ر(۱۱) Awesar) در شمال شهر اورامی (ته ويله (Tawele در غرب پاوه که روی پوست آهوی زرد حکاکی و نوشته شده و در آتشکده ی فروزان پاوه به همراه 300 جلد کتاب پوست نوشته پزشکی و نجوم نگهداری می شده، ليکن در حمله ی اعراب در سال23 هجری به پاوه و کشته شدن سکنه ی بومی، تخريب و همه ی کتابها به آتش کشيده شدند و حتی مانی پيامبر کرد اورامانی در سال265ميلادی کتاب «باينگام» را که امروز باينگان (۱۲)گفته می شود و به معنی شعله ی نور می باشد به آتشکده ی پاوه هديه کرده و خود در هيروی(۱۳ ) که به معنی هيربد است به پرورش مغان و موبدان و هيربدان می پرداخته و در محل نه يسانه و به له بزان معابد زردشتی برای ستايش اهورامزدا و خدای نوريا به قول مانويان نروی(۱۴) وجود داشته اند که يکی از اين معابد آثار آن با همان نام زردشتی در روستای نه روی در شمال غرب پاوه هنوز به چشم می خورد.چون مردم اورامان به خورشيد اعتقاد داشتند به آن جايگاه خورشيد پرستان يا هورامان مي گفتند. اوريعنی ئاهير يا آتشين ومان يعنی خانه . ووقتی کسي مي مرد مردم با گريه وزاری به اطرافيان می گفتند باوکه رو يعنی پدرم به خورشيد يا نور يا اشعه خورشيدکه مقدس بود ملحق شد.ويا برا رو يعنی برادرم به رو(ray ) يا اشعه پيوست اين کلمه درزبان اورامانی وانگليسي وارمنی به يک معنی همان اشعه يا پرتو معنی مي دهد.ومردم مي گويند روچن يعنی سوراخی درپشت بام دراورامان که نور را به داخل خانه هدايت می کرد تابتوانند درخانه تاريک وبدون پنجره بهتر ببينند. رو يعنی اشعه وچن(chn) يعنی جذب کننده وگيرنده نور پس رو همان (ray ) به معنی پرتو است ومردم هنوز درهورامان می گويند برا رو يعنی برادرم به جانب اهورامزدا يا خورشيد شتافت واين زردشتی بودن مردم اين سامان را درقديم واکنون که زوال يافته نشان می دهد.

۳- تفکرات وانديشه های يونانی وتاثير هلنيزم پس از حمله اسکندر

سپاه اسکندر مقدونی وسپس سلوکيان سلوکی بعد از تسخير ايران وتسلط برمنطقه درصدد محوکردن آثار تمدن ايران وجايگزينی فرهنگ يونانی برآمدند .تمام آتشکده ها را ويران ساختند ومردم را به پرستش الهه ها واصنام مجبور کردند.اگر چه هيچ نشانه ای از پرستش بت در اين منطقه موجود نمی باشد اما گويا بل(۱۵) (الهه بل خدای آبها ) يکی از الهه های يونانی بوده که مورد پرستش قرار می گرفته است. وامروزه هنوز آثاری از آن باقی مانده ويکی از بزرگترين چمشه های آب معدنی دنيا درهورامان به نام چشمه بل نمودی از اعتقاد به اين الهه دربين هوراميان است. البته انديشه هلنيزم آنچنان که درغرب برجامعه تسلط پيدا کرد،نه تنها درهورامان بلکه درهيچ جای ايران تاثيرآنچنانی از خود برجاي نگذاشت. وخيلی زود با انقراض سلوکيان تفکر يونانی وانديشه يونانی از اين سرزمين رخت بربست.

۴- نفوذ مسيحيت در دوره اشکانيان

تاريخ مکتوب هورامان به دوران اشکانيان باز مي گردد.قباله هاي هورامان يا سه سند چرم نوشته که درهورامان کشف شده اند قسمتی از تاريخ مجهول اشکانی را برای ما آشکار مي سازد. اين اسناد اجاره نامه هايی بوده که يکی از آنها به زبان پهلوی وخط سريانی نوشته شده(88ق.م) . دونسخه ديگر با خط وزبان يونانی نگاشته شده اند ومضمون هردويکی است. اين دونسخه درزمان فرهاد چهارم از پادشاهان اشکانی نوشته شده اند.(22 و 21 ق.م) . اين قباله ها درواقع خريد وفروش تاکستان می باشد .همچنين اين اسناد دلالت براين دارند که درآن ايام منطقه هورامان تحت حکومت ارمنستان بوده است. با انتشار مسيحيت درهمان قرون آغازين آن درارمنستان ، هورامان نيز که جزئي از ارمنستان بود، به آئين مسيحيت گرويد.(البته ارمنستان نيز جزئي از ايران وتابع پادشاهان اشکانی بود ) .

يادداشتهاي آقاي امينی در کتاب فرهنگ لغت آرام خالی از لطف نيست:

در عهد فرهاد چهارم اشکانی اسقف مطران از ارمنستان همراه فرمانداری ارمنی به نام پاونی برای ترويج کيش مسيح به پاوه واورامانات مهاجرت کردند ونام طايفه ميتران يا متران هنوز درپاوه شنيده مي شود که بازماندگان آن اسقف مسيحی اندودرمحل فعلی مسجدجامع پاوه کليسای مرکزي را ساختند ودراطراف اين کليسا سردابه هاي زيادي براي غسل تعميد ايجاد کردند که دراين سردابه هاي مقدس با آب خود را غسل مي دادند ونام يک محله پاوه به نام محله سردابه ها هنوز برسر زبانهاست وسه ردی(sarde)می گويند يعنی محل سردابه هاي مقدس مسيح ودو کليسای ديگر درهمين زمان که حدود سال 50 ميلادي مي شد،درپاوه درمحله شيشو(shishow) و پشته(pshta) ساخته شدند که به ترتيب نام يکی از حواريون مسيح وکليسای محکم گفته مي شد.ومردم اورامان برای محکم کردن در خانه می گويند: پشکولش بنيه يعنی چوب پشت در را بگذار.که پشته ازهمين محکمی درعظيم آن گرفته شده وکليساها برای جمع آوری اعانه وکمک ازمردم که درباغهايشان گردو ی زيادی داشتند تقاضا کردند که برای درآمد کليساها کمک کنند وهرکس کمی گردو به کليسا کمک مي کرد وحتی درزمستان نان خاصی به نام نيمه فيس (Nimafis) درکليسا بين مردم تقسيم مي شد وهرکس برای جمع کردن گردو به باغ می رفت به ته کيسه خود يک گردو مي بست ومي گفت ئينه بنه پيته نهIna bna pitana واين کلمه هنوز دربين مردم آريايي انگلستان وارمنستان واورامان يک ريشه داشته وبه کار می رود ومعادل انگليسي وارمنی برای اين کلمه Benefice مي باشد يعنی درآمد کليسايي که کلمه نيمه فيس از همين کلمه ريشه دارد وکلمه بنه پيته از کلمه benefit ريشه دارد که به معنی سود واحسان کردن مي باشد .

۵-دين زردشتی وزند اوستای پير شهريار

با مقايسه اين نظريه امير امينی مبنی بر انتشار مسيحيت درقرن اول ميلادی با کتاب تاريخ کردستان ماموسا مردوخ وسيرالاکراد عبدالقادر بگ بابان اينگونه برمي آيد که هورامان قسمت پاوه در طول تاريخ ساسانيان به دين مسيحيت بوده اند البته اين به آن معنا نيست که به يک باره همه اهالی مسيحی شده باشند بلکه قسمت اعظم مردم به آئين آباو اجدادی خود يعنی زردشتی باقی مانده اند.

مغ ها:

دراواخر عهد ساسانی يکی از سپهسالاران ايرانی به نام پاو برای جمع آوری لشکر به منطقه هورامان وشهرزور می آيد ومدت چند ماهی در پاوه مي ماند ودگر بارمردم را به آئين زردشتی باز مي گرداند وکليساها را خراب وبه جای آنها معبد وآتشکده مي سازد وآتشگاه مشهور پاوه را بعد سالها خاموشی بارديگر روشن مي کند.البته بعداً به اين بحث پرداخته خواهد شد.

مُغان (مفرد آن مُغ) بنا به روايتی در اصل طايفه‌ای از مادها بودند که اجرای امورات مذهبی را بر عهده داشتند. در ايران باستان متوليان رسمى اديان و مذاهب قبل از زرتشت را مغ مى گفتند. هرودت مى گويد: مغ ‌ها طايفه اى از طوايف ششگانه قوم ماد بوده اند. پادشاهان ماد در اقتدار مغ ‌ها و سلطه آنان كوشيدند. نفوذ و پايگاه اجتماعى مغ ‌ها به حدى بود كه پس از انقراض ‍ سلسله مادها، باز هم اين صنف روحانى همچنان مقتدر بود با روی کار آمدن هخامنشيان مغان همچنان توليت امور مذهبی را حفظ کردند و عرصهٔ فعاليت آنها ديگر منحصر به ماد نبود. در دوران ساسانيان مغ در سلسله مراتب روحانيت زرتشتی جايگاه مخصوص خود راداشت. همانگونه که می دانيم کردها از طوايف ماد هستند وهوراميها ازخالصترين اقوام کرد محسوب مي شوند وبا گذشت قرنها از اضمحلال حکومت ماد ، اين منطقه همچنان ماد باقی ماند منطقه هورامان مکان مناسبی بود برای زندگی مغها.

پيرشاليار:

يکی از مغهای مشهور پير شاليار يا پير شهريار زردشتي است كه در دوران ساسانيان (احتمالاَ دراواخر اين سلسله) درمنطقه هورامان مي زيسته است. كتابي دارد به نام (ماريفه تو پير شالياري ) يا معرفت پير شاليار كه نوعي زند اوستا بوده وبه زبان هورامي نگاشته شده است.اين كتاب شامل پند واندرز وجملات حكمت آميز درقالب شعربوده وپيشگوييهايي نيز در آن يافت مي شود. مردم هورامان قرنها اشعار پيرشاليار را حفظ بوده اندوبه كتابش احترام فوق العاده اي گذاشته اند .

اين احترام به پير وکتابش قرون بعد وحتی قرنها بعد از اسلام همچنان پابرجا بوده بطوری که نقل است مردم هورامان تخت (موطن پيرشاليار)برخلاف پاوه خيلی دير به اسلام گرويدند .زيرا موقعيت جغرافيايي باعث شده بود که سپاه غازی اسلام از آن منطقه عبور نکند وقرنها همچنان برآئين زردشتی باقی بمانند. وکتاب ماريفت برای آنان درس زندگی وبرنامه زندگی وشريعت بوده است. نقل است مولانا گشايش( از اجداد ماموسا مردوخ)که يکی از مبلغين اسلام بوده ، درقرن هجری به هورامان می آيد ومردم را بسوی قرآن می خواند. مردم ساده وبدور از هرآلايشی چنان به ماريفت معتقد وپايبند بوده اند وچنان نسبت به آن تعصب داشته اند، هنگاميکه يکی از جوانان از ريش سفيدی می پرسد : ((قوئان قه ديما يا ماريفه توو پيرشالياري؟)) فرآن قديمی تر است يا معرفت پيرشايار.پير جواب می دهد : (( ماريفه توو پيرشالياري قه ديما قوئان هيزگه گوشايشه کوري ئارده نش))معرفت قديمی تر است، قرآن به تازگی توسط (گوشايش کور) آورده شده است.( گويا مولانا گشايش يکی از چشمانش نابينا بوده است).

کتاب معرفت بصورت منظوم بوده وبعد از هردوبيت اين بيت تکرار شده است

گوشت جه‌ واته‌ی پيرشاليار بو هوشت جه كياسته‌ی زانای سيميار بو
(‌به گفتا پيرشهريار گوش فرا ده ، و ذهن وهوشت را برای درک تعاليم زردشت به کار ببر)


از نوشته های حکمت آميز پير شاليار:

داران گيان‌داران ، جه‌رگ و دل به‌رگه‌ن

گاهی پر به‌رگه‌ن گاهی بی به‌رگه‌ن


كه ره‌گه جه ‌هيله ، هيله جه كه‌رگه‌ن


رواس جه رواس ورگه‌ن جه ورگه‌ن

درختان جان دارند ،‌ جگر و دلشان برگ است (عمل فتوسنتز دربرگ گياه همانند کار کرد جگر وقلب است)

(درختان)گاهی پر برگ و گاهی بی برگ هستند(فصول سال وتغييرات آن) .

مرغ از تخم مرغ است ، و تخم مرغ از مرغ (يکی از حکمتهای آفرينش)

روباه از روباه است و گرگ از گرگ(سرشت وطبيعت هرچيزی به اصل خودش برميگردد.)

* * * *
از پيشگوئيهای مشهور


وه‌رويوه‌وارو ، وه‌روه‌وه‌رينه

وريسه ، بريو چوارسه رينه

كه‌رگی سياوه هيليه چه‌رمينه

گوشلی مه ميريو دوي درينه

( برفی می باره كه برف خوره است ، و رسن كه پاره شود چهارسر پیدا می‌كند ، ماكيان سياه ، تخمش سفيد است ،‌ديگچه كه سوراخ شد ، دودر پيدا می كند )

نکته هايی از کتاب معرفت پير شاليار

+محل زندگی و خانه بايد تميز باشد و گرنه فرشته نور به آن خانه وارد نمی شود.(اعتقاد به نور وروشنايي)

+هنگام خميازه با پشت دست جلو دهان را بگيريد.(منطبق با آموزه های اسلامی)

+در ظرف بسته و شکسته چيزی نخوريد

+برای کفش و لباس هرگز از رنگ سياه استفاده نکنيد، رنگ سفيد و سبز آبی بهترين رنگها هستند

+در هر شرايطی هرگز آب را کثيف نکنيد.(اعتقاد به عنصر آب)

+سعی کنيد برای تهيه لباس و زير انداز از پشم حيوانات استفاده کنيد، نه از پوست شان

+سعی کنيد هر جا که هستيد محل زندگی تان را روشن نگه داريد.(اعتقاد به روشنايي)

سعی کنيد در شبانه روز يا در هفته حداقل يک بار با سر دادن ترانه يا سرود مذهبی آنچه در درون داريد بيرون دهيد..(رقص وسماع)

+سعی کنيد موقع ازدواج، برگشتن مسافر از سفر، تولد فرزند، باران به موقع، محصول خوب، شفایمريض و به هر بهانه ای جشن بگيريد و در هر جشن و سرور پايکوبی (هور پرای) را فراموش نکنيد.

مطالب فوق درمورد پيرشاليار اول بود اما يك پيرشاليار ديگر نيز وجود داشته كه به پيرشاليار دوم مشهور است. ايشان درقرن پنجم هجري مي زيسته وهم عصر شيخ عبدالقادر گيلاني موسس طريقت قادريه بوده است.گفته مي شود كه از نسل پيرشاليار اول بوده وداراي دين زردشتي كه بعداَمسلمان مي شود ونام خود را به مصطفي تغيير مي دهد وكتاب معرفت رانيز دستكاري كرده وهر آنچه با دين اسلام سازگارنبوده را برداشته است.

مراسم جشن عروسي پير شاليار مربوط مربوط به پير شاليار دوم است كه ماجراي ازدواجش با حكاياتي جالب وعجيب وغريب همراه است.اما آنچه قابل توجه است اينست كه اين جشن باگذشت حدود نه قرن همچنان هرساله در اواسط بهمن ماه در روستاي هورامان تخت از توابع مريوان ودرخانه اش كه همچنان باگذشت قرنها دست نخورده باقي مانده است برگذار مي گردد وهزاران نفر از سراسر ايران دراين جشن شركت مي كنند. اين جشن سه روز به طول مي انجامد ومردم روستا به قدر توانايي خود در فراهم كردن خورد وخوراك جشن وپذيرايي از ميهمانان سهيم هستند.

درآخراين مقاله نظر يکی از نويسندگان مشهور کرد را در مورد پير شاليار مي آورم:بابا مروحانی درکتاب تاريخ مشاهير کرد می نويسد: برخی دانشمندان کرد معتقدند که پير شاليار دراواخر زندگی دين اسلام را قبول کرده وکوشيده است مردم اين سامان را با اين آيين مبين آشنا سازد اما توفيقی حاصل نکرده ودراواخرقرن پنجم رودرنقاب خاک کشيده است. اما ازقرائن اين پيرشاليار دراواخر قرن اول می زيسته وبرهمان عقيده وآيين کهن تا واپسين دم حيات باقی مانده است. زيرا اولاً در قرن پنجم وپنجم وحتی قرن سوم دين اسلام درسراسر منطقه اورامان گسترش پيدا کرده وهمه اهالی اين ديار گرويده دين مقدس اسلام شده اند. من (نويسنده وبلاگ) نيز براين عقيده هستم که داستان مولانا گشايش شايد ساختگی باشد وشايد آنگونه نباشد که نقل شده است

۶- اسلام

انشاالله درمورد دين مبين اسلام درهورامان درآينده به تفصيل خواهم نوشت

پی نوشتها:

۱-سرياس: محلي ييلاقی وبسيار باصفا دردامنه کوه عظيم شاهو درده کيلومتری پاوه کنار جاده پاوه - کرمانشاه که اکنون روستايي به همين نام درآن محل واقع شده است.

۲-کاژه: کوهی در شمال شهر پاوه از سلسله کوههای شاهو

۳- به له بزان: روستايي در جنوب غربی پاوه . سر راه دوآب به مرخيل .در دامنه جنوبی کوه آتشگاه (کله قندی )واقع شده است واز توابع نوسود بشمار می رود.

۴-نيسانه: روستايي در 5 کيلومتري شهر نوسود برسر جاده نوسود به پاوه

5-نوسود: يکی از بخشهای شهرستان پاوه که درمجاورت مرزعراق واقع شده است

۶-نودشه: يکی از شهرهای شهرستان پاوه که دارای طبيعتی بسيار بکر وزيبايي مثال زدنيست.

۷- شه مشی: کوهيست در شمال نودشه ودرمجاورت مرز هورامان عراق

۸- دالانی:تفريحگاهی بسيار باصفا که درارتفاعات کوه بلند تخت ودرسر راه جاده پاوه به مريوان قرار گرفته وهرساله درفصل بهار صدها نفر برای تفريح وحتی برگزاری مجالس شادی وسرور در اينجا گردهم مي آيند.

۹-کله به ره ودالا : گردنه اي است در نزديکی دالاني مشرف بر روستاهای کيمنه وهانی گرمله ودشت شهرزور

۱۰-که مالا: از روستاهای هورامی زبان شهرستان مريوان

۱۱-ئاويسه ر: محلی ييلاقي وخوش آب وهوا در شمال شهر اورامی ته ويله (خاک عراق)در غرب پاوه

۱۲-باينگان : يکی از بخشهای شهرستان پاوه که دارای طبيعتی زيباست.

۱۳-هيروی: روستايي در 20 کيلومتری غرب پاوه درکنار رود سيروان

۱۴-نروی : روستايي در 7 کيلومتری شرق نوسود واز توابع اين بخش

۱۵-بل: چمشه بزرگ آب معدنی در کنار رود سيروان درنزديکی روستای هجيج. قبلاً اين چمشه دارای آسياب بود وبه آسياب بل اشتهار داشت. اما بعد از آزمايشهايي که روی آب قرارگرفته مشخص شده است که يکی از بزرگترين وخالصترين آب معدنی های دنياست واکنون کارخانه آب معدنی درکنارچشمه به بسته بندی آب می پردازد.



منابع:

۱- تاريخ کردستان : ماموسا مردوخ

۲- سير الاکراد :عبدالقادر بن رستم بابان

۳- فرهنگ آرام: امير امينی

۴- تاريخ مشاهيرکرد :بابا مردوخ روحانی

۵- يادداشتهای خودم
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 02-10-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
جدید اورامی لهجه است یا زبان؟


اورامی لهجه است یا زبان؟ / احمد شريفي





شاید حدود چهل پنجاه سال پیش، بعضی از خیرخواهان كُرد كه چشم دیدن زبان و فرهنگ، ادبیات و موجودیت، كردایتی و هویت كُردی را نداشتند، طی - به اصطلاح - كُردشناسی خود این موضوع توطئه و تفرقه برانگیز را علم كردند كه اورامی ها در ایران و عراق و زازاكی ها در استان پرجمعیت، كوهستانی و جنگلی استان‌ «درسیم» در كردستان تركیه كُرد نیستند. سال ها از این ترهات گذشت و دانشمندان كُرد و كُرد شناسان دولت كُرد كم و بیش به این ذهنیت غیر علمی پاسخ ها دادند و چنان مدعیانی نیز خاموش گشتند.
ولی متاسفانه در این اواخر و چندسال گذشته، این تز نامیمون این بار گریبانگیر بعضی از به اصطلاح نویسندگان كُرد به ویژه در اورامان ایران شده است و بدون كنكاش و پژوهش در زبان و لهجه های كُردی، به دنبال هویت غیركُردی برای اورامانی ها و لهجه ی همیشگی كردی اورامی برآمدند كه شاید آخرین نمونه آن نوشتار «زبان هورامی به دنبال هویت دیرین» از كورش امینی در سیروان شماره ۳۹۰ شنبه ۲۴ تیر ۸۵ باشد.اگر چه من در این نوشتار در صدد پاسخگویی به كاك كورش نیستم، اما در سراسر مقاله وی سندی دال بر هویت مستقل لهجه اورامی نیافتم. گذشته از این اشاره و استناد به منابع و كسانی چون دهخدا و محمدرضا باطنی«كُردی ندان» چه دردی را دوا می كند و چه نا انگاره‌ای‌ را انكارخواهد كرد؟ چنان كسانی كه حاضر به پذیرش و پذیرفتن هویت و موجودیت كرد و كردها نبوده و نیستند، به نوشتارشان هرگز نمی توان اطمینان و بسنده كرد. چنان كسانی را باید جزو نژادپرستان مردودی دانست كه حتی چند قدمی خود را نمی بینند و ندیده اند،‌بلكه از هویت و موجودیت ملی خود نیز بی خبر بوده اند و بر بی خبران نیز كشكك صلوات.
شیخ ورجاوند آیت الله «مردوخ» اورامی را جزو لهجه ی كردی به حق معرفی كرده اند (۱)، و زبان شناس نامور روس «ای.م. ارانسكی» نیز اورامانی را لهجه ای از گورانی كردی میدانند و پای را فراتر نهاده و همه‌ی لهجه های مركزی ایران (سمنانی) و سرزمین فارس و سیوندی و هم چنین كرانه های خزر را در همین دایره ارزیابی می كنند (۲) و عالمانه لهجه های لری و بختیاری را در سیطره زبان كردی می دانند و بسیاری دیگر از زبان شناسان اروپایی نیز اورامی را لهجه محض كُردی دانسته اند.
واقعیت این است كه به دنبال گسترش آیین ها و باورداشت های كردی یاری و یارسان، كاكه ای و اهل حق و برگزیده شدن لهجه ی اورامی به عنوان زبان متون مقدس و به ویژه در دوران حضرت «سلطان سهاك» (سلطان اسحق برزنجی) در قرن هشتم، دوران شكوفایی این لهجه فرا رسیده بود و اكنون ده ها و صدها متون مقدس آن آیین ها به لهجه ی اورامی در دسترس است. در عصر فرایندتری با شكل گیری امارت مستقل و نیمه مستقل اردلان، لهجه ی اورامی در سراسر جنوب كردستان ایران و كرمانشاه و لرستان فرا گسترتر گردید، بر همه ی لهجه های دیگر جنوبی تسلط یافت و صدها تن از شعرای لك و لر، اورامی و جاف، بختیاری و خوزیانی شاهكارهایی به این لهجه ی كردی سروده و خق كردند و هیچ كدام از آن شعرا نیز، اورامی را لهجه ی مستقل و غیر كردی ندانستند. در همین راستا باید به سروده معروف «خانای قبادی» اشاره كرد كه در حدود سال ۱۱۵۳ هـ.ق مثنوی شیرین و خسرو را به لهجه‌ی اورامی سروده و با افتخار بر كرد بودن اشاره كرده و می فرمایند:
راسته ن مواچان فارسی شه كه ره ن
كوردی جه فارسی بل شیرین ته ره ن
په ی چیش، نه ده وران ته ی دنیای به ركێش
مه خفوره ن هه ر كه س به زبان وێش (۳)
جه لای عاقلان ساحب عه قل و دین
دانا بزورگان كوردستان زه مین
به له فز كوردی كوردستان ته مام
پیش بووان مه حفوز باقی وه سه لام (۵-۴)
گذشته از این، اندیشمند بزرگ كُرد دكتر «سعید خان كردستانی»‌كه خود اهل اورامان بوده و كتاب وزینی به نام‌»نزانی مزگانی« به لهجه ی اورامی سروده و از خود باقی گذاشته اند و در مقدمه ی كتاب به زبان فارسی به جستاری زبان شناختی كردی پرداخته و به نكات بسیار جالبی درباره سنندج سال ۱۳۰۰، اشاراتی دارند و می نویسند:
«سنندج دارالعلوم به دار الجهل مبدل گشته، دیدن این اوضاع مرا بسیار پریشان نمود، خلاصه چون دیدم خانقه معمور درویشان خراب و .... لهجه نرم و شیرین اورامی از میان رفته، شاید چند نفر پیرزن در گوشه و كنار هنوز به آن متكلم باشند ... اشعار آبدار شاعران قدیم را فراموش كرده اند، نه »صیدی قدیمی«‌معروف صحبتی و نه از »صیدی ثانی« حرفی در میان است و«بیسارانی» را به طاق نیسان گذارده اند، شفیع و شهاب، اشعار«امان الله خان ثانی» و «حسین قولی خان» و »مولوی معنوی« خبر ندارند و از «خانای قبادی» كه در آزادی خیال و تنفیذاتش بر خیام رجحان دارند اطلاعاتی در بین نیست، حتی از اشعار «مصطفی دلی دلی»‌كه مقداری كثیری از شاهنامه را به كردی درآورده بی اطلاعند واز شعرای شمال حتی اسمی هم نشنیده اند و اشعار ملا پریشان و ملا حق علی به گوششان نخورده است». (۶)
دكتر «كردستانی» ساكنان دامنه های دماوند، سمنان، دامغان و غیره را كردانی می دانند كه پراكنده شده اند، به این وصف نیز لغات كردی خود را حفظ كرده اند. (۷) اشعار «باباطاهر» و «سلطان سهاك» و یارانش یعنی «پیر بنیامین» و «داوود ورزوار» را كردی می خوانند (۸)، و قدیمی ترین شكل الفبای كردی قدیم را ارائه می دهند كه «احمد نبطی» در سال ۱۰۶۰ سال قبل آن را انتشار داده (۹) و سپس می نویسند:
مخفی نماناد اورامان به ملاحظه سختی و صعوبت عبور از جنگل ها، اسكندر كبیر آنجا را زندان قرار داده بودند،‌مقصرین بزرگ را به آنجا تبعید می نمود و فردوسی می گوید:
سكندر بهر كس غضب در گشود
اشاره به زندان اورامن نمود (۱۰)
دكتر سعید خان كردستانی درباره دیوانش كه به لهجه ی اورامی است، می نویسد: در اوقات مسترقه و تعطیل از كار مطالبی به شعری كردی نوشتم، اولا باید عرض كرد و عذر خواست كه شاعر نیستم و ادعایی هم ندارم ... و اشعار مرا اگر در ردیف اشعار آبدار شعرای كرد بگذارند. (۱۱)
دكتر سرانجام می نویسد: اگر این نمونه جزیی اسباب تشویق اذهان جوانان با ذوق اكراد بشود به كمال برسانند تشجیعیات بنده ضایع و بی ثمر نشده است. (۱۲)
دكتر سعید خان كردستانی در دیوان اشعار ۵۱۵ صفحه ای و ۵۷۰۵ بیتی كه به لهجه اورامی سروده اند و نیز در مقدمه ی ۲۰ صفحه ای به زبان فارسی، بارها و كرارا اورامی را لهجه ای از زبان كردی دانسته و معرفی كرده است. این را نیز باید خاطرنشان كنم كه دكتر سعید خان كردستانی در دانشگاه های سوئد و انگلستان تحصیل كرده و با كرد شناسان عصر خود رابطه ی نزدیكی داشته است و در انتقال و خواندن قواله و قباله های اورامان نقش اساسی داشته است و هرگز هم فراموش نكرده اند كه ایشان یك كرد اورامی لهجه می باشند و در دیوانش به كرات به این مسئله اشاره ورزیده اند.
گذشته از این، صدها تن از پیران و رهبران آیین یاری و یارسان، رهبران و شاعران اورامی گوی آنان، در شعر و سروده های خود، خود را از كردان جدا ندانسته و به كرد بودن خود نیز افتخار كرده اند.
بهلول ماهی در سال ۲۱۹ هـ.ق به لهجه ی اورامی می فرمایند:
چه نی ئیرمانان، مه گه لێم هه وردان
مه كۆشم پری، ئایین گردان (۱۳)
«شاه ویس قولی»‌ متولد ۸۱۰ هـ.ق در كوهستان شاهوی اورامان خود را چنین معرفی می كنند:

ئه سلمه ن جه كورد، ئه سلمه ن جه كورد
بابۆم كوردنانه ن، ئه سلمه ن جه كورد (۱۴)
اگر در این راستا به نامه ی سرانجام و دیكر كتب و متون مقدس یارسان نگریسته شود، مشاهده خواهد شد كه صدها تن از شاعران و رهبران كرد یاری كه اغلب اورامی تبار و به لهجه ی اورامی شعر سروده اند،‌ همگی خود را كرد معرفی كرده و زبان خود را كردی دانسته و اورامی را جدا از كردی ندانسته اند كه یكی از معروف ترین آنان «مصطفی بن محمود گورانی» است، هم چنان كه دكتر سعید خان نیز اشاره كرده اند، بخش اعظمی از شاهنامه را به كردی و لهجه اورامی سروده اند كه برادر ارجمندم دكتر «ایرج بهرامی» كه خود نیز از پیروان آیین یاری هستند آن را به نام شاهنامه كردی به چاپ رسانیده اند. (۱۶-۱۵)
حال این سئوال پیش می آید كه جناب كورش امینی و اگر هم اندیشانی داشته باشند چرا و چگونه اورامی را جدا از زبان كُردی می دانند؟ و در صدد تراشیدن هویت مستقلی برای آن هستند؟ از دگر سوی منطقه اورامان تخت و لهون و دربند در قلب كردستان جای دارند و اورامان را نمی توان جدا از كردستان دانست. در همین راستا ضروری است كه اشاره شود اكنون در كردستان تركیه به دو لهجه ی رسای و اصلی كرمانجی و زازاكی تكلم می شود. متكلمین بی سواد و روستایی به این دو لهجه گاهی مجبورند و ناچار برای بیان مطالب خود با همدیگر به تركی سخن بگویند، چون این دو لهجه از نظر ساختار و واژگان با همدیگر تفاوت های گویشی و تلفظی دارند، با این وصف نیز آنها خود را كرد می دانند و تفاوت لهجه مانع از آن نخواهد بود كه خود را جدا از یكدیگر قلمداد كنند. اگرچه كلام حضرت پیرولات (سید رضای درسیمی علوی) و «پیر سلطان ابدال» و «پیر سلطان بگتاش» كه به لهجه درسیمی هستند در بسیاری از موارد برای ساكنان آمید، وان، موش، شمزینان، چولیك، جولمرگ و بدلیس و ... تا حدودی غیرقابل فهم و درك است، ولی هرگز گویشوران این دو لهجه خود را جدا از هم نمی دانند و خواست خیر نخواهان كرد اهمیت نمی دهند و این لهجه ها را جدا از زبان كٌردی تلقی نمی كنند.
بگذارید در همین راستا به خاطره ای اشاره كنم. من حدود ۱۸ سال در كرماشان زندگی كرده ام و تقریبا به همه ی روستاهای اورامان،‌ گوران و كرند،‌ هرسین و صحنه،‌ كنگاور و نهاوند و ملایر و بروجرد و ... رفت و آمد داشته ام و هرگز در هیچ شهر و روستای آن سامان دیار مرا از خود جدا ندانسته و من نیز خود را از آنان جدا نپنداشته ام. در بهار سال ۱۳۶۴ مرحوم استاد «هیمن» به كرمانشاه آمده بودند و كاك «هادی ضیاءالدینی» نیز شاهد هستند. عصر یكی از روزها كه می خواستیم به طاق بستان برویم، جلو پارك شهرك مسكن، پیر مرد لكی خیار چنبر می فروخت و داد می زد: «خیار شینگ سه گله میدوم یه تومن». استاد هیمن رحمتی كه از این جمله سر در نیاوردند ودرك نكردند خطاب به مرد لك گفت: «چه هرا هرایه كته ده لێ چی؟» مرد لك نیز چیزی از جملات سورانی مامه هیمن نفهمیدند، من دخالت كردم و جمله ی مام هیمن را برای مرد لك بیان كردم، مرد لك عصبــــــانی شدند و با صدای بلند داد زدند: بچــه و بچـــه و خالــــو كوردی نه‌مزانی.
جملات مرد لك را هم به سورانی به مام هیمن گفتم. مام هیمن رحمتی پیر مرد لك را در آغوش گرفت و بوسید و فرمودند راست می گویی موقعی كه من لهجه ی شما را نمی دانم معلوم است كه كردی نمی دانم و حق با توست.
آری مردمی كه هویتش در كتمان است، اجازه نمی دهند به زبان خود تحصیل و تدریس نمایند، زبان متحده ای ایجاد نمی شود و لهجه ها به دلایل دوری مسافت و رفت و آمد كمتر، برای گویشوران ناآشنا می نمایند و اگر سورانی و كرمانجی لهجه ای به درستی لهجات اورامی، لكی و لری و بختیاری را درك نكنند و نفهمند دلیل بر استقلال و مستقل بودن هیچ یك از این لهجه ها نیست. لهجه ی اورامی نیز جدا از این رویكرد نیست و نباید آن را زبان تلقی كرد. بلكه این لهجه مدت های مدیدی زبان سرایندگان اغلب شاعران كرد اعم از لك و لر، جاف وسوران، اورامی و گوران، كلهر و فیلی بوده است و سرایندگان به این لهجه اورامی نیز هیچ یك خود را از كردها جدا ندانسته اند و نخواسته اند هویت غیركردی برای لهجه اورامی بتراشند.


-------------
منابع و پای نوشته ها:
۱- آیت الله مردوخ كردستانی - تاریخ كرد و كردستان ج ۱ ص ۴۱ چاپ سنندج ۱۳۵۱
۲- ای . م. ارانسكی، مقدمه فقه اللغه ایرانی، ترجمه كریم كشاورز، ص ۳۱۱ چاپ تهران ۱۴۵۸
۳- شیرین و خسرو،‌خانا قبادی، چاپ مه حمه دمه لا كه ریم لاپه ره ۱۰ به غدا ۱۹۷۵
۴- شیرین و خسرو، خانا قبادی، م. اورنگ با همكاری صدیق بوره كه ی ص ۲۰ چاپ تهران ۱۳۴۸
۵- شیرین و خسرو،‌ خانا قبادی، دكتر صدیق بوره كه ای (صفی زاده) ص ۲۰ چاپ تهران ۱۳۶۹
شماره های ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱ و ۱۲ دكتر سعیدخان كردستانی مقدمه ی كتاب نزانی مزگانی چاپ لندن ۱۳۰۹ هه تاوی ۱۹۳۵ زایینی
۱۳- دكتر ایرج بهرامی، اسطوره ی اهل حق، ص ۸۹ چاپ تهران ۱۳۷۸
۱۴- دكتر صدیق بوره كه ی، دانشنامه نام آوران یارسان ص ۳۰۲ چاپ تهران ۱۳۷۶
۱۵- شاهنامه ی كردی سروده مصطفی بن محمود گورانی به اهتمام ایرج بهرامی چاپ تهران ۱۳۸۳
۱۶- چندین نسخه خطی از شاهنامه كردی به لهجه اورامی سروده ی مصطفی بن محمود گورانی و سرهنگ الماس خان كنوله ای در آرشیو این جانب وجود دارد و سرایندگان آنها نیز خود را كُرد دانسته و در صدد هویت جعلی زبان و ملت اورامی درنیامده اند. نگارنده در این راستا در كنگره ی جهانی فردوسی به معرفی چندین نسخه خطی شاهنامه به لهجه اورامی پرداخته است.


__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:16 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها