فرهنگ و تاریخ تاریخ و فرهنگ - مطالبی در زمینه فرهنگ و تاریخ ایران و جهان اخبار فرهنگی و ... در این تالار قرار میگیرد |

03-17-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مرجعیت و سیاست
زمان و مكان در سیاست دینی
در مسأله مرجعيت و سياست, اين نكته را بايد در نظر داشت كه هر زمانى و مكانى وضعيّت و ظرفيّت ويژه خود را دارد و به تناسب همان شرايط و اوضاع است كه شيوه ها و روشهاى مختلفى اتخاذ مى شود. ترديدى نيست كه زمان و مكان در فهم مسايل سياسى و اجتماعى و مشى عملى فقها و مراجع تقليد نيز, دخالت اساسى داشته است.
ارزيابى مواضع سياسى و اجتماعى علماى بزرگ, بدون شناخت مقتضيات و شرايطى كه در آن مى زيسته اند, عجولانه و ناصواب خواهد بود.
همان گونه كه در سيره پيامبر(ص) و پيشوايان معصوم(ع), در نظر گرفتن اوضاع و احوال سياسى اجتماعى, كمى و زيادى رهرروان, نتيجه گيرى مثبت و ناكام ماندن حركت,اهرمهاى اصلى در قيام و سكوت آنان بوده است, همين شيوه نيز در موضع گيرى فقها ومراجع در طول تاريخ انعكاس يافته است. درست است كه امامان شيعه, در اصول وخطوط كلى, از قبيل: لزوم مبارزه با طاغوت, استقامت و صلابت, واقع بينى, بهره گيرى از امكانات, حفظ اهداف و اصول ارزشها, مراعات اولويتها و رعايت الأهم فالأهم و... با يكديگر اختلاف و تفاوتى نداشته اند, اما در شيوه برخورد با قدرتها و اتخاذ سياست و روش مبارزه, همواره, از اصل زمان و مكان سود مى جسته اند و بدان پايبند بوده اند:
(وقتى اوضاع زمانه آن گونه است كه شناخت حق از باطل دشوار و صعب مى گردد,اصلى ترين وظيفه رهبر دينى نشان دادن صراط مستقيم ومبارزه با انحرافها و تحريفهاست . اگر امام حسين(ع), در زمان امام صادق(ع) و يا امام رضا(ع) مى بود, بى ترديد همان گونه عمل مى كرد كه آن دو بزرگوار عمل مى كردند...).1
شايد, سخن و فرمايش رسول اكرم(ص كه فرمود:
(انباى هذان امامان قاما او قعدا).2
دو فرزند من: [امام حسن و امام حسين(ع)] هر دو پيشوا و امام مردمان هستند, چه قيام كنند و چه نكنند.
اشاره اى باشد به همين اصل اساسى كه بدان اشارت كرديم.
مرجعيّت, استمرار همان خط رسالت و امامت است.
نقش زمان و مكان و شرايط و اوضاع سياسى و اجتماعى در شيوه برخورد و مراجع تقليد با حاكمان زمان و دولتهاى حاكم بر ملتها, تأثير سرنوشت ساز و اساسى داشته است.
از اين روى, مى بينيم عالمان ربانى و مراجع بزرگوار تشيّع, در بستر تاريخ, مواضع متفاوت و مختلفى در رابطه با مسائل سياسى و اجتماعى عصر خويش, در پيش گرفته اند.
برخى از آنان, ورود مستقيم در مبارزات انقلابى را صلاح و مصلحت ندانسته و بر اين باور بوده اند كه اگر اقدام كنند, از حمايت مردم برخوردار نخواهند شد و در نتيجه حركت و مبارزه آنان ناكام وناتمام خواهد ماند.
به همين جهت, تلاشهاى سياسى اجتماعى خود را در حفظ حوزه هاى علميه و پرورش شاگردان و گسترش فرهنگ و معارف شيعه, متمركز ساخته اند.
برخى ديگر, با توجه به بينش سياسى و اجتماعى و شناختى كه از مسائل زندگى و مردم زمان خويش داشته اند, بر اين باور بوده اند كه مرجعيت محور و اساس حركتهاى سياسى و مردمى است و اگر در اين ميدان پيش قدم گردند, مردم به يارى او خواهند شتافت. به همين دليل,اينان, همواره به اقدامات بنيادى و زير بناى انديشيده و آن را پى مى گرفته اند.
اين دو بينش, كه برخاسته از اختلاف در درك و فهم شرايط اجتماعى است, از آغاز تا كنون, در ميان فقهاى بزرگ و مراجع عاليقدر تشيع, وجود داشته و همين اختلاف در بينش و برداشت, موجب اختلاف در موضع گيرى آنان شده است. گفتگوى امام خمينى با آية اللّه العظمى حكيم3, در ابتداى ورود ايشان به حوزه علميه نجف اشرف, گوياى دو نوع طرز تفكر از دو مرجع تقليد در مسائل سياسى, اجتماعى است. آية اللّه حكيم, شرايط حاكم و ظرفيتهاى اجتماعى و پذيرش مردمى را مانند زمان امام حسن(ع) مى بيند و از حمايت مردم نامطمئن و نااميد است.
امّا امام خمينى, اقدام و قيام عليه طاغوت زمان را يك وظيفه و تكليف اجتماعى براى مقام مرجعيّت مى داند و به حمايت و مساعدت مردم نيز,اميد دارد. از اين روى, اين وظيفه را در هر شرايطى گوشزد نموده و سمت و سوى در س و بحث حوزوى را نيز به آن هدف نزديك مى سازد و پس از مدتى, مبحث ولايت فقيه) و حكومت اسلامى را در سطح عالى طرح و آن را مستدل مى نمايد.
گذشته از اختلاف بينش اين واقعيت را نيز نبايد ناديده انگاشت كه شيعه همواره يك اقليت مبارز و درگير بوده و از سوى حاكمان جور و عالمان و نويسندگان كينه ورز و متعصب, مورد حمله و هجوم ناجوانمردانه قرار گرفته است.
نسبتهاى نارواى شهرستانى در كتاب ملل و نحل و برخى نويسندگان قبل و بعد از او, نمونه هاى بارز اين تلاش ظالمانه نسبت به پيروان مكتب اهل بيت است. از همان آغاز, خلفاى بنى اميه و بنى عباس دروغ پراكنى درباره شيعه را شيوه خود كرده بودند و از هر وسيله اى براى سركوبى شيعه و طرفداران اهل بيت دريغ نداشتند.
زندانها, شكنجه ها فشارهاى جسمى و روحى كه شيعه در طول تاريخ حيات خود ديده و كشيده, نشان دهنده عناد و خصومت دشمنان اوست. عالمان دين و فقيهان راستين, بيشترين آزار و اذيتها را به تن تحمل كرده اند, زيرا در خط مقدم بوده اند
آنان, با توجه به شرايط هر عصر و مصرى به دفاع از كيان تشيع و حيات شيعه پرداخته اند. گاهى بذل جان و مال كرده و زمانى از حيثيت و آبروى اجتماعى خود مايه گذاشته اند. زمانى تعليم و تعلّم كتاب (جهاد النفس) را وظيفه مى شمرده اند و زمانى,علاوه بر آن, آموزش كتاب (جهاد العدو) و عمل به آن را تكليف مى دانسته اند. آن زمانى كه شيعه در حاشيه قدرت مى زيست و در معادلات سياسى و اجتماعى به حساب نمى آمد و از مناصب و موقعيت اجتماعى نيز محروم بود,با زمانى كه دسترسى به قدرت پيدا كرد و مذهب رسمى شد و مورد توجه قدرتها قرار گرفت متفاوت بود. فقهاء و مراجع مى بايست مطابق با مصلحت شيعه و تشيع و با توجه به زمان و مكان, در پهنه سياسى و اجتماعى حضور يابند و همين نكته موجب مى گشت كه مواضع متفاوت و مختلفى را در پيش گيرند.
بنابراين, در كيفيت و كميت دخالت مرجعيت در امور سياسى و اجتماع از اين اصل اساسى نبايد غفلت كرد.
با توجه به محورهاى ياد شده و روشن شدن اين حقيقت, كه دين و سياست پيوندى ناگسستنى دارند و شرايط زمان و مكان و اوضاع و احوال اجتماعى و سياسى, نقش تعيين كننده اى در اتخاذ موضع ايفا مى كنند و بالآخره اذعان به اين كه تشيع از آغاز,مورد حمله نا بخردان و ناآگاهان و قلم به مزدهاى كينه توز بوده است, به خوبى مى توان سير تاريخى دخالت فقها و مراجع را در امور سياسى و اجتماعى, ارزيابى كرد. البته ما در اين نوشتار در صدد تحليل موضع گيريهاى آنان نيستم, بلكه برآنيم كه گذرى و نگاهى داشته باشيم بر اين واقعيت تاريخى كه مرجعيت, با توجه به شرايط سياسى,اجتماعى كه در آن مى زيسته و با رعايت اصل: (لا هم فالأهم), همواره, از حريم دين و ديانت و فرهنگ شيعه و شريعت پاسدارى نموده است. از اين روى, اين موضوع را بر طبق مراحل تاريخى بررسى خواهيم كرد.
فصلنامه حوزه -شماره 56و57
تنظیم:امید واضحی آشتیانی.حوزه علمیه تبیان
پی نوشتها:
1 . (نهضتهاى صد ساله اخير), شهيد مطهرى, 183/, نشر عصر, قم.
2 . (بحار الأنوار), علامه مجلسى, ج278/43, مؤسسة الوفاء, بيروت.
3 . (نهضت امام خمينى), حميد روحانى, ج151/2 ـ 152, واحد فرهنگى بنياد شهيد.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
ویرایش توسط رزیتا : 03-17-2010 در ساعت 02:28 PM
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
ابزارهای موضوع |
|
نحوه نمایش |
حالت رشته ای
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 09:03 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|