بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 02-16-2010
saeman آواتار ها
saeman saeman آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
نوشته ها: 101
سپاسها: : 3

16 سپاس در 15 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سلام علیکم
در مورد معنی شعر که دوستان از جمله سرکار خانم سادات دست ما را از پشت بستند
واما در مورد صنایع لفظی ومعنوی به کار رفته در این سه بیت:
1-بین گلشن ،باد و سروصنوبرآرایه مراعات نظیر وجود دارد
2-شاعر گذشتن خود را از میان گلشن به باد بهاری تشبیه کرده است ووجه شبه اش این است که چون باد صبح به سرعت از میان گل ها می گذرد حافظ هم همانطور که اذعان کرده به علت اینکه علاقه ای به گل وگلشن وهر آنچه که او را از یار غافل می کند(اغیار) علاقه ای ندارد مثل باد با سرعت هرچه تمام از میان آنها می گذرد
3-در ییت دوم آرایه حسامیزی وجود دارد چرا که حافظ گفته بوی تو را می شنیدم
در صورتی که بو را نمی شنوند بلکه حس می کنند
4- واما حروف ص وس وش واج آرایی را پدید آورده اند که اگر فی المثل به جای سرو گفته می شد گل دیگر این صنعت وجود نداشت

یکی از دلایلی که باعث می شود تا اشعار حافظ وکلا اشعاری از این دست معانی متفاوتی داشته باشد این است که واژه هایی از دوره سنایی به بعد در شعر متداول شد که یک معنی لغوی داشتند ویک معنای اصطلاحی که معنای اصطلاحی را عرفا وصوفیان برای یک کلمه در نظر گرفته بودند مثلا مراد از خراباتی در معنای عرفانی، مردی کامل است که از او معارف الهیه صادر شود وهیچ صفتی را از خود نداند بلکه افعال وصفات جمیع اشیا را محو افعال وصفات الهی داند وحال آنکه همین خرابات در معنای لغوی به معنای میخانه وقمارخانه وامثال ذلک آمده است
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 12-20-2009
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ممنون از نظرت ساقي عزيز...............
در گفته ي شما شكي نيست...........................مقصود اوست......
..............................اين يه نظر سنجي بود..............................نتيجه اش بماند
اما بهانه هاي اين مستان اون هم در قرن هاي متفاوت چرا يكسان است؟................من پرسشم يا نظر خواهيم از دوستان اين است....
توصيفات چرا اكثرا به يك صورت است............
چرا شاعري نيامده بگه ......براي مثال ... راه بردم به خرابات و ديدم آن گل ياس و اقاقي ......
وگرنه اصل مطلب هموني است كه شما و مينا عزيز و سادات عزيز و كوروش عزيز و ساير دوستان گفتن...........................................

__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 12-20-2009
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خب...بقيه هم كه ترسيدند نظر بدن
كوروش قربون دستت پرتش كن توي تاپيك پاتوق ادبي ....Thanks
از دوستاني كه نظر دادند هم ممنونم
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 12-21-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آريانا ما از نظر و حدس خودت با خبر نشديم ،
خودت چي فکر ميکني در اين مورد؟!!
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 12-21-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اونايي که « مي » نوشيدند و در مقام والاي « مستي » آن
قرار گرفتند ميتونن اون حال و اون واژه ها رو تعبير کنن ،
آريانا شما ميتوني خورشيد رو برام تعريف کني !!
آتش رو چطور ؟
....
ساقي هم نميتونه ...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 12-21-2009
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط ساقي نمایش پست ها
اونايي که « مي » نوشيدند و در مقام والاي « مستي » آن

قرار گرفتند ميتونن اون حال و اون واژه ها رو تعبير کنن ،
آريانا شما ميتوني خورشيد رو برام تعريف کني !!
آتش رو چطور ؟
....

ساقي هم نميتونه ...
خورشيد ......از زبان كدوم شاعر؟ و در چه حال و هوايي؟
اما خورشيد نيست ..بين ستاره و خورشيد ..................بيشتر از نور اون توصيف شده تا منبع اون رو ذكر كنن شعرا..................

آتش .................................فكر ميكنم براي وصف حالت دروني به كار برده شده باشه......البته به غير از موسي (ع) و آتش طور.............
اينم با مغز ناقصم گفتم...


نقل قول:
نوشته اصلی توسط ساقي نمایش پست ها
آريانا ما از نظر و حدس خودت با خبر نشديم ،
خودت چي فکر ميکني در اين مورد؟!!
ساقي عزيز ...............منم مثله خودتونم ...از روي حدس و گمانم ميگم
از نظر من به صورت كلي اينه كه همه اين واژه ها بيهوده نيومده حقيقت محض است..واقعيت نيست ..حقيقت است...هم خرابات وجود دارد ..هم آن سرو ...هم آن صنوبر .........و هم باد صبح و ووووووووو............
يك تاپيك شما زديد به نام واژه سرو در تصوير آفريني حافظ و من همونجا گفتم سرو خلق خالق است ..نه آفريده ذهن حافظ و نه خيال و نه تشبيه .......يعني به طور كل من در اشعار مولانا و حافظ تصوير آفريني نميبينم همه حقيقت محض است و هر كدام از اينها اونقدر مستي آور است كه ميل كني بهش........اما حافظ اومد و گفت نه براي سرو اومدم و نه صنوبر ....بوي تو مي شنيدم.....با وجود اينكه همه اون زيبايي ها جذب ميكنه اما قصد او كرد.........اين نظر من حقيره.
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 12-21-2009
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط ساقي نمایش پست ها
اونايي که « مي » نوشيدند و در مقام والاي « مستي » آن


قرار گرفتند ميتونن اون حال و اون واژه ها رو تعبير کنن ،
آريانا شما ميتوني خورشيد رو برام تعريف کني !!
آتش رو چطور ؟
....

ساقي هم نميتونه ...
اينم بگم ساقي عزيز ...من كه هيچي نيستم....فقط يه هجوياتي ميگم اينجائو ميرم...واسه اينكه نامي برده باشم يا يادي كرده باشم و صحبت مفيدي كرده باشم با دوستان اين نظر خواهيو كردم....بهتر از اين بود كه صحبت از مباحث بي مورد ديگه كنم........انسان هميشه فكر ميكنه راه عاشقان رفتن كار دشواريه .......چرا فكر ميكنيد اونايي كه مي نوشيدند و در مقام والاي مستي آن قرار گرفتند تنها راه ميبرندو ديگر تمام شد اين جهان و ديگر مستي پديد نمي آيد...هنوز خدا جاري است ...هنوز او آماده اين است كه يك انسان ..تنها بگويد تو و ديگر هيچ ..تا هم به او مي نوشاند و هم به مقام والاي مستي رساند....اگر غير اين بود كه ديگر بايد جهان پايان مي يافت ...هنوز خداوند گمشده دارد.............هنوز مرغاني در پي سيمرغند .....................شايد ديگرحافظي نباشد...شايد ديگر مولانايي نباشد شايد سنايي و عراقي و عطاري غيره و غيره نباشد ...شايد ديگر نبي نيايد......................اما تاكتب آسماني هست....همين براي دو عالم يك بشر كافي است تا محمدي ديگر شود عيسي ديگر شود ....كليم الله ديگر پديد آيد......مستي ديگر به جمع مستان بپيوندد.............................................. .........................
من نگفتم من ميدونم ....من فقط نظر و خيالمو گفتم ..حالا يا درست يا غلط .....از اين نظر خواهيم نتيجه اي براي خودم گرفتم....نه براي اثبات يا نفي كسي يا چيزي
شما به من بگوييد اين همه استاد ادبيات و به قول خودشون آشناي با عرفان و يكي ميگه من سعدي شناسم ..من حافظ شناسم .. من مولانا شناسم ....كه روز و شب تفسير ميكنند و نظر ميدهند...همه مي خوردن و در مقام مستي اند؟ و هر روز يه تعبير جديدم ميكنند.... حالا منه بدون علم و غير مست... از سر ذوقم از دوستان سوالي كردم... و خواستم كمي دوستان در اين مباحث شركت كنند.....همين و بس....
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 12-21-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اين خيلي زيبا بود آريانا عزيز من واقعا لذت بردم ،
به عرفان و اشعار عرفاني علافه دارم ،
باور کن ديشب بصورت مهمان به پي سي اومدم
اين سوال تو رو واسه همه خوندم ببينم بقيه چه نظري
دارن ، اونجا که گفتم آتش و خورشيد رو تعريف کن
نظر بزرگي بود که بخود من گفت، او گفت تا دستت رو
نسوزوني در اصل هيچ نطري در مورد سوختن نميتوني بدي
.....
در اينکه هميشه در دنيا خوباني چون مولانا و حافظ هست
شکي نيست ولي ...
در مورد مي باهات موافق نيستم ، داشتن حالت خلصه عرفا
چيزي نيست که هرکسي بتونه بهش برسه .. کو .. چه کسي...
من نميشناسم !!
بازم ممنون براي من عالي بود ، گرچه آخرش کوبنده
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 12-21-2009
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط ساقي نمایش پست ها
اين خيلي زيبا بود آريانا عزيز من واقعا لذت بردم ،
به عرفان و اشعار عرفاني علافه دارم ،
باور کن ديشب بصورت مهمان به پي سي اومدم
اين سوال تو رو واسه همه خوندم ببينم بقيه چه نظري
دارن ، اونجا که گفتم آتش و خورشيد رو تعريف کن
نظر بزرگي بود که بخود من گفت، او گفت تا دستت رو
نسوزوني در اصل هيچ نطري در مورد سوختن نميتوني بدي
.....
در اينکه هميشه در دنيا خوباني چون مولانا و حافظ هست
شکي نيست ولي ...
در مورد مي باهات موافق نيستم ، داشتن حالت خلصه عرفا
چيزي نيست که هرکسي بتونه بهش برسه .. کو .. چه کسي...
من نميشناسم !!
بازم ممنون براي من عالي بود ، گرچه آخرش کوبنده
نه ساقي جان من نكوبيدم.....................من توي سايت يكم شوخي ميكنم....بچه ها فكركردن اين تاپيك رو هم من براي شوخي باز كردم كه ديگرانو سر كار بزارم..............اما وجدانن اين نبود ......... نوشتتون يكمي حقيقتا فكرمو مشغول كرد يه برداشتايي كردم كه مثكه اشتباه كردم ...ببخشيد... اما توي نوشته ي من قصد كوبيدن نبود ...يه توضيحي دادم كه مقصود منو از اين كار بدونين ..يه وقت فكر نكنين من اومدم اينجا بگم من استاد و شما شاگرد و از اين صحبتا ..من رشتم الكترونيك ...از ادبيات هم هيچي نميدونم....از صنايع هيچ نميدونم....از شعر و شاعري هم بدم ميومد .. دين و ايمون هم نداشتم .. اما بر اثر اتفاقاتي راه زندگيم عوض شد..............يعني 180 درجه ناخدا گاه چرخيدم ....
اومدم اين بحثو راه انداختم كه ببينم طرز تفكر ساير انسان ها چيه ...همين سوال رو از پسر عمو خاله دايي عمو پدر و مادر وغيره خودم هم كردم..............
ساقي جان من بحث در اين موارد و دوست دارم تا ياد بگيرم ...نظر ديگرانو ببينم ....
شما از من آتش و خورشيد رو پرسيديد ..اما منظورتونو نگفتيد؟
آتش و خورشيد دركدام بيت ؟از زبان كدام شاعر؟ ما ايرج ميرزا داريم ...حافظم داريم هر دو از كلام آتش و خورشيد هم استفاده كردن.... من اگر حرف سرو و باد و خرابات و مي و ساقي و طرب و دير وووو رو كردم.................چون اين واژه ها ...واژه هايي بود كه از زبان شاعران زيادي بيرون اومده بود در قرون مختلف ...و بوي حقيقت محض ميداد نه خيال...........................
اما من منظور شما رو از آتش و خورشيد دقيق متوجه نشدم ...نظرمو گفتم بر اساس اونچه كه در اكثر اشعار شعرا استفاده شده.......اما واژه خورشيد رو در ميان اشعار عرفاني زياد نديدم...اما نور رو به وفور ديدم.........
در مورد حالت خلصه عرفا.......اول بايد خلصرو از نظر شما ببينيم چيه؟ خلصه مثل خلصه دراويش ؟ به نظر من خلصه عاشقان و مستان اينطور نيست......................فكر ميكنم شما هم موافقي
من اينجاشو ترمز ميكنم ..چون چيزي نميدونم..........فقط ميدونم براي آنكس كه تاب ديدن ندارد ...در رويا پديد مياره........اونچه كه بايد ببينرو..........
ما بايد ببينيم تا مست شويم..........اگر نبينيم و از زبان بگوييم مستيم دروغ بزرگي گفتيم..مثل يك عاشق كه عشق زمينيشو ميبينه و هر روز عاشق تر ميشه ...حالا يكي بياد به من بگه عاشق زري خانوم شو ..من ميگم آخه زري خانوم كيه؟ چه شكليه ؟ اخلاقش چيه؟ تا نبينم كه نميتونم عاشقش بشم...........................
پس اگر تنها نام او صبح و شام در ذهن بچرخد .. بي شك ..آنچه كه ديوانه و حيران و مست ميكنرو نشون ميده....يقين دارم به اين گفتم......هر كه باشد و هر جا كه باشد ميبيند و ديوانه ميشود ..هر كسي به نحوي............
وقتي هم آن چه كه بايد ديد ديده شود......خلصه خود به خود ميآيد ...هيچ دست ما نيست.......شما خودت در شعر استادي
اول و آخر تويي، ما در ميان
هيچ هيچي كه نيايد در بيان

مولانا
.........................................
اينم خودتون زديد ..واقعا لذت بخش هست


گفتم : دل و جان در سر کارت کردم
هرچیز که داشتم نثارت کردم
گفتا : تو که باشی که کنی یا نکنی ؟
آن من بودم که بی قرارت کردم ...
مولانا
بازم عذر ميخوام اگه يكم توي پست قبليم تند رفتم
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 12-21-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من بحث کردن براي يادگيري بهتر رو دوست دارم مثل همه
ولي گاهي لحن حرفا و نحوي بيان آدما اون خوشحالي و ذوق
ادامه رو ازم ميگيره ، خوشحالم که متوجه شدي
منظورم از آتش و وصف خورشيد در شعر شاعر نبود ،
ببين آريانا جان تو بمن مثلا ميگي ساقي آتش چيه؟
من بايد دستم رو بسوزونم تا بتو اثر واقعي سوختن رو نشون
بدم ، تا اينجا با من موافقي؟
حالا در سطحي کاملا بالاتر حالات عرفاني و متشابه مولانا و عطار و حافظ رو در نظر ميگيريم ، من هم در حد حدس و گمان
ميگم تا مانند او و در جاي او نباشم نميدونم واقعا يعني چه؟
و تو هر چقدر من از سوختن دستم بگم در نهايت تا دستت نسوزه نميدوني من به چه ميگم سوختن ...


برو عطار کو خود می‌شناسد
که سرور کیست سرگردان کدام است

__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:46 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها