بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 12-29-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چقدر خسته ام از ماندن کنار خودم
و ایستاده ام اکنون کنار دارِ خودم


دویـدم و نـرسـیـدم بـه آن پیـشـیـنم
کنـار راه نشـستم بـه انتظار خودم


هوای رود شدن داشت قطره ام امـا
نـشد و قـرق شدم میان سیل خودم


خلاصه ساده بگویم پرستوها رفـتند
و مانده ام چه عبث میان تار خودم


مرا بـبخش که این شعرهای تکراری
فقط رواست بخوانم سر ِ مزار خودم
__________________
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از SonBol به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #2  
قدیمی 12-29-2009
sheida.m آواتار ها
sheida.m sheida.m آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: TeHrAn
نوشته ها: 1,485
سپاسها: : 1

54 سپاس در 24 نوشته ایشان در یکماه اخیر
sheida.m به Yahoo ارسال پیام فرستادن پیام با Skype به sheida.m
پیش فرض

من در آیینه رخ خود دیدم
و به تو حق دادم
آه میبینم ، میبینم
تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی
من به اندازه ی زیبایی تو غمگینم
چه امید عبثی
من چه دارم که تو را درخور ؟ _ هیچ !
من چه دارم که سزاوار تو ؟ _ هیچ !

تو همه هستی من ، هستی من !
تو همه زندگی من هستی !
تو چه داری ؟ _ همه چیز !
تو چه کم داری ؟ _ هیچ

بی تو در میابم ،
چون چناران کهن
از درون تلخی واریزم را
کاهش جان من این شعر من است
آرزو میکردم ، که تو خواننده ی شعرم باشی ؟
_ راستی شعر مرا میخوانی ؟
نه دریغا ، هرگز ! باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی !
_ کاشکی شعر مرا میخواندی !
بی تو من چیستم ؟ ابر اندوه
بی تو سر گردانتر ، از پژواکم ، در کوه
گردبادم در دشت ، برگ پاییزم در پنجه ی باد
بی تو، سرگردانتر، از نسیم سحرم !
از نسیم سحر سرگردان ، بی سر وسامان
بی تو اشکم، دردم ، آهم !
آشیان برده ز یاد ،
مرغ درمانده به شب گمراهم ، بی تو خاکستر سردم ، خاموش !
نتپد دیگر در سینه ی من ، دل با شوق !
نه مرا بر لب ، بانگ شادی !
نه خروش ،
بی تو دیو وحشت ، هر زمان میدردم ،
بی تو احساس من از زندگی بی بنیاد ،
واندر این دوره ی بیداد گریها هر دم
کاستن ، کاهیدن ، کاهش جان ،کم کم
چه کسی خواهد دید ؟
مردنم را بی تو ؟ بی تو مردم ، مردم !
گاه می اندیشم ،خبر مرگ مرا با تو چه کسی گوید ؟
آن زمان که خبر مرگ مرا ، از کسی میشنوی ،
روی تو را ، کاشکی میدیدم !
شانه بالا زدنت را ، بی قید ،
و تکان دادن دستت که ، مهم نیست زیاد ،
و تکان دادن سر را که ، عجیب !عاقبت مرد؟
افسوس ،
کاشکی میدیدم !
من به خود میگویم : چه کسی باور کرد ،
جنگل جان مرا ، آتش عشق تو خاکسترکرد؟
__________________

♥SheidA♥


تو همان مهربانی هستی؟! یا مهربانی همان توست؟!
نمی دانم … می دانم بی شک با هم نسبت نزدیکی دارید
!! آسمونـــ ــ منـــ ــ همیشهـــ ــ !! ابریـــ ــ !! چترتو با خودتــ ــ آوردیـــ ــ !!

پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از sheida.m به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:37 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها