بار گردن کسی شدن:
وبال کسی شدن،خود را به اجبار به کسی تحمیل کردن.
بازار گرمی کردن:
در داد و ستد و انجام معامله چرب زبانی کردن.
بازی بازی با ریش بابا هم بازی:
از روی شوخی کسی را دست انداختن،احترام کسی را پایین آوردن.
به اسب شاه یابو گفتن:
حرف برخورندهای به کسی زدن،آدم مغروری را رنجاندن.
باشیراندرون شد و با جان بدر شود:
خویی که در کسی نشست هرگز ترک نمیشود.
با طناب پوسیده کسی به چاه رفتن:
با حرف این و آن و یا آدم دروغگویی خودرا به خطر انداختن،اعتماد بیجا به کسی کردن.
بالاتو دیدیم و پایینتم دیدیم:
هیچوقت خیر وخاصیتی از جانب تو نخواهیم دید.
بالا بالا ها جا نیست پیین هم نمی نشیند:
گرفتار خود پسندی و تکبر است و به حدود خود آشنا نیست.
بامبول سوار کردن:
دوز و کلک جور کردن حقه برای کسی سوار کردن،پشت و هم اندازی.
با مردم زمانه سلامی و والسلام:
برای پرهیز از زحمات و دردسرهای مردم تا جایی که ممکن است
از معاشرت با آنها خوداری نمایید.
همانند: تاگفته ای غلام توهم میفروشند.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )