بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #11  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

Whoever was intimate with his heart, his love defined
And he who was not, in his doubt was left behind.
If my heart went through the veil, then fault me not
I thank God that it did not remain within the veil of mind.
The Sufis took back their gown from the wine
It was our gown, forever to the tavern was assigned.
Drunken Dervishes passed by, and it passed by
Our drunken tales the hands of time defied.
Each cup that was filled by that lovely hand
Transmuted into tears, our jealous eyes mystified.
My heart from the first, unto this last, is in love
I know of none, who in this love, forever remained blind.
I was lovesick. Though your eyes bloomed as flowers,
Your loveliness remains veiled, this is unkind.
Found nothing more joyful than the sound of words of love
In this turning Merry-Go-Round that You rewind.
My robe covered at least hundred faults that I could find
I pawned my robe to wine, and what remained, my bare hind.
Master painter was helpless in awe of your beauty
Everywhere upon the walls is what in awe he had designed.
To view His face, Hafiz, his heart refined
For this to come to pass, always will remain in bind.






هر کـه شد محرم دل در حرم یار بـماند
وان کـه این کار ندانست در انکار بـماند
اگر از پرده برون شد دل من عیب مکـن
شـکر ایزد کـه نه در پرده پندار بـماند
صوفیان واستدند از گرو می همه رخـت
دلـق ما بود که در خانه خـمار بـماند
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصـه ماسـت که در هر سر بازار بماند
هر می لعل کز آن دست بلورین سـتدیم
آب حسرت شد و در چشم گهربار بـماند
جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفـت
جاودان کـس نشنیدیم که در کار بـماند
گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس
شیوه تو نشدش حاصـل و بیمار بـماند
از صدای سخن عشـق ندیدم خوشـتر
یادگاری کـه در این گنـبد دوار بـماند
داشتـم دلقی و صد عیب مرا می‌پوشید
خرقـه رهن می و مطرب شد و زنار بماند
بر جمال تو چـنان صورت چین حیران شد
کـه حدیثش همه جا در در و دیوار بماند
بـه تماشاگـه زلفـش دل حافظ روزی
شد کـه بازآید و جاوید گرفـتار بـماند
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:11 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها