بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #11  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

For years, to the red wine, my heart was bound
The Tavern became alive with my prayer and my sound.
See the Old Magi's goodness, with us, the drunks,
Saw whatever we did, in everyone beauty had found.
Wash away all our knowledge with red wine,
Firmaments, themselves, the knowing minds hound.
Seek that from idols, O knowing heart,
Said the one whose insights, his knowledge crowned.
My heart, like a compass, goes round and round,
I'm lost in that circle, with foot firmly on the ground.
Minstrel did what he did from pain of Love,
Lashes of wise-of-the-world in their bloody tears have drowned.
With joy my heart bloomed, like that flower by the stream
Under the shade of that tall spruce, myself, I found.
My colorful wise Master, in my dealings with the black robes,
My meanness checked and bound, else my stories would astound.
Hafiz's cloudy heart in this trade was not spent,
This merchant saw and heard every hidden sight and sound.






سال‌ها دفـتر ما در گرو صـهـبا بود
رونـق میکده از درس و دعای ما بود
نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمـسـتان
هر چـه کردیم به چشم کرمـش زیبا بود
دفـتر دانـش ما جملـه بشویید بـه می
کـه فـلـک دیدم و در قـصد دل دانا بود
از بتان آن طلب ار حسن شـناسی ای دل
کاین کـسی گفت که در علم نـظر بینا بود
دل چو پرگار بـه هر سو دورانی می‌کرد
و اندر آن دایره سرگـشـتـه پابرجا بود
مـطرب از درد محبت عملی می‌پرداخـت
کـه حـکیمان جـهان را مژه خون پالا بود
می‌شکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی
بر سرم سایه آن سرو سـهی بالا بود
پیر گـلرنـگ مـن اندر حـق ازرق پوشان
رخصـت خـبـث نداد ار نه حکایت‌ها بود
قـلـب اندوده حافـظ بر او خرج نـشد
کاین معامـل به همه عیب نـهان بینا بود
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:15 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها