شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
Took away my serenity, patience and sense
My heavy hearted, fair faced, divine essence.
How lovely, nimble, handsome and majestic
Delicate, beautiful, and gowned with elegance.
From the heat of the fire of that love
Like a boiling pot, express my effervescence.
Like a shirt in comfort, hanging loose
If worn by beloved, and embraced tight and dense.
Even when my bones decompose and rot
My soul will hold that love in reverence.
My heart and soul put my heart and soul in suspense
Your beauty, your beauty, my only reference.
Your cure is your cure, Hafiz, your defense
Those sweet lips, those sweet lips, my sentence.
بـبرد از من قرار و طاقت و هوش
بـت سنگین دل سیمین بناگوش
نـگاری چابـکی شنگی کلهدار
ظریفی مه وشی ترکی قـباپوش
ز تاب آتـش سودای عشـقـش
بـه سان دیگ دایم میزنم جوش
چو پیراهـن شوم آسوده خاطر
گرش همچون قـبا گیرم در آغوش
اگر پوسیده گردد اسـتـخوانـم
نـگردد مـهرت از جانم فراموش
دل و دینم دل و دینم ببردهسـت
بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش
دوای تو دوای توسـت حافـظ
لـب نوشش لب نوشش لب نوش
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
In the morn from the privacy of the Palace of Creation
The Eastern Candle emanates in every direction;
Produces a clear mirror from the horizon’s pocket
In a thousand ways showing the world its own reflection.
In the corners of the grand cosmic music hall
The organ plays a tune, and Venus listens with elation.
The exalted harp cries, now where is the doubter?
The laughing cup cries, what happened to prohibition?
Look closely at the world, and choose gaiety and joy
Whichever way you look, this is the world’s situation.
The locks of the sweetheart and Master lock up and deceive
The mystics over this chain seek no confrontation.
Ask for a majestic life, if this world is what you seek
For He is benevolent and bountiful with compassion.
Light of the hopeful eye, eternal symbol of adoration;
Omniscient, Omnipotent, Soul of the World, King of the Nation.
بامدادان کـه ز خـلوتـگـه کاخ ابداع
شمـع خاور فکند بر همه اطراف شعاع
برکـشد آینـه از جیب افق چرخ و در آن
بـنـماید رخ گیتی بـه هزاران انواع
در زوایای طربخانـه جمـشید فـلـک
ارغـنون ساز کند زهره به آهنگ سماع
چـنـگ در غلغله آید که کجا شد منکر
جام در قهقهه آید که کـجا شد مـناع
وضـع دوران بنگر ساغر عـشرت برگیر
کـه به هر حالتی این است بهین اوضاع
طره شاهد دنیی همه بند است و فریب
عارفان بر سر این رشتـه نـجویند نزاع
عمر خسرو طلب ار نفع جهان میخواهی
کـه وجودیسـت عطابخش کریم نفاع
مظـهر لطـف ازل روشنی چشم امل
جامع علم و عمل جان جهان شاه شجاع
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
Faithful in your love, my fame has spread, candle-like
At the home of the homeless, I make my bed, candle-like.
Day and night, from sorrows, sleep escapes from my eyes
Sick of being apart, my eyes are teary, red, candle-like.
Scissors of sorrows have cut my patience' string
Flame of your love burns upon my weary head, candle-like.
If my bloody tears fail to bring color to my cheeks
How else can my secret tales ever be said, candle-like?
Amidst water & fire, my head is busy with your thoughts
While my heart flooded with tears it needs to shed, candle-like.
In the night of separation, send butterfly of union
Else from your pain the world I'll burn & shred, candle-like.
Without your beautiful vision, my day is night
With the love I have bred, my flaws I dread, candle-like.
My patience is eroding, like a mountain from sorrows' rains
In the ocean of your love, path of fire I tread, candle-like.
Like dawn, I blow one breath to see your face
Show yourself O Beloved, else I'll be dead, candle-like.
Honor me one night with your union, my friend
Let your light, light up my house & spread, candle-like.
Fire of your love caught on Hafiz's head
When will my heart's fire, my tears wed, candle-like?
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمـع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بـس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشتـه صـبرم به مقراض غمت ببریده شد
همـچـنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
گر کـمیت اشـک گلگونم نـبودی گرم رو
کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توسـت
این دل زار نزار اشـک بارانـم چو شـمـع
در شـب هجران مرا پروانه وصلی فرسـت
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمـع
بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است
با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمـع
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمـت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شـمـع
همـچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو
چـهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
سرفرازم کن شبی از وصـل خود ای نازنین
تا مـنور گردد از دیدارت ایوانم چو شـمـع
آتـش مـهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتـش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
At dawn, to the garden, to inhale the perfume of the rose
Like the nightingale loudly exhale the cure of my head and nose.
I was watching the beautiful unfolding of the rose
Like a light, the secrets of the night disclose.
Proudly its own youth and beauty would transpose
Its songs, the nightingale to the peaceful rose owes.
Jealous tear of the narcissus ceaselessly flows
The tulip submits itself to the heart’s throws.
The lily’s sharp and reproachful tongue grows,
The rebellious poppy would loudly oppose.
One, in worship of the wine, to the jug, goes on tip-toes
One, the drunk bearer, cup in hand, knows with repose.
The one who knows joy, youthfully glows
Hafiz’s is the message the prophets propose.
سـحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
کـه تا چو بلبل بیدل کنم عـلاج دماغ
بـه جـلوه گـل سوری نگاه میکردم
کـه بود در شب تیره به روشنی چو چراغ
چـنان به حسن و جوانی خویشتن مغرور
کـه داشـت از دل بلبل هزار گونه فراغ
گشاده نرگس رعنا ز حسرت آب از چشم
نـهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغ
زبان کشیده چو تیغی به سرزنش سوسن
دهان گـشاده شـقایق چو مردم ایغاغ
یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست
یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ
نشاط و عیش و جوانی چو گل غنیمت دان
کـه حافـظا نـبود بر رسول غیر بـلاغ
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
Secure place and sweet wine and tender friend
If only we could keep these three until the end.
The world and its affairs are all nothing for naught
A thousand times I have inquired of this trend.
Alas that until now I was so unaware
That alchemy of life is to befriend a friend.
Find a refuge and make the best of times
From the thieves of life, that our time waste and spend.
Repenting from the lips of the friend and the smiling cup
Is but a fantasy, a notion reason can’t defend.
Though I cannot ever touch your beautiful hair
On this vivid hope I can gladly depend.
The sweet dimple that adorns your chin, in depth,
A million deep thoughts can’t possibly transcend.
If my tears turn ruby color, say naught
For the seal of your lips, with ruby blend.
Mockingly said, Hafiz, to your every whim I tend
To what depths of mockery must I stoop and descend?
مـقام امن و می بیغش و رفیق شفیق
گرت مدام میسر شود زهی توفیق
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
هزار بار مـن این نکته کردهام تـحـقیق
دریغ و درد که تا این زمان ندانـسـتـم
کـه کیمیای سـعادت رفیق بود رفیق
بـه مؤمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت
کـه در کمینگـه عمرند قاطـعان طریق
بیا کـه توبـه ز لعل نـگار و خـنده جام
حکایتیسـت که عقلش نمیکند تصدیق
اگر چه موی میانت به چون مـنی نرسد
خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق
حـلاوتی کـه تو را در چه زنخدان است
بـه کـنـه آن نرسد صد هزار فکر عمیق
اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب
کـه مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق
بـه خـنده گفت که حافظ غلام طبع توام
بـبین که تا به چه حدم همیکند تحمیق
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
If you drink wine, let a drop or two spill
A sin that helps another, courageously fulfill.
Worry not, drink to the music of the harp
Fate worries not when it is time to kill.
It is for your sake, my darling beloved
That on my last day I take the bitter pill.
Whether heading for heaven or hell, angel or man,
Self-denial, in any creed, is ill.
Designer of the world designed our path
With no way out of the grave, save being still.
Daughter of the vine makes the mind creative, divine
May the vine forever adorn every hill and rill.
Towards the tavern, Hafiz went forth with thrill
Prayers of the godly heart, may your heart fill.
اگر شراب خوری جرعهای فشان بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غیر چـه باک
برو بـه هر چه تو داری بخور دریغ مـخور
کـه بیدریغ زند روزگار تیغ هـلاک
بـه خاک پای تو ای سرو نازپرور مـن
کـه روز واقعـه پا وامـگیرم از سر خاک
چه دوزخی چه بهشتی چه آدمی چه پری
به مذهب همه کفر طریقت است امساک
مهـندس فـلـکی راه دیر شش جهتی
چـنان ببست که ره نیست زیر دیر مغاک
فریب دخـتر رز طرفه میزند ره عـقـل
مـباد تا بـه قیامـت خراب طارم تاک
بـه راه میکده حافظ خوش از جهان رفتی
دعای اهـل دلـت باد مونـس دل پاک
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
If a thousand enemies are intent on my demise
With you as my friend, fear won't arise.
I'm alive with the hope of union with thee
Every moment I fear death, otherwise.
Breath by breath, your scented breeze I must inhale
Moment by moment, from sorrows exhale my cries.
Only dreaming of you, go to sleep my two eyes
Patiently longing for thee, my heart to itself lies.
Don't pull away your rein when you cut me with your sword
My head is my shield, while my hand your saddle-strap ties.
Where can we see your face just as you are, true and pure?
Each based on his own grasp can realize.
Indigent Hafiz is the apple of people's eyes
At your door, prostrated, your vision espies.
هزار دشمنـم ار میکنند قصد هـلاک
گرم تو دوستی از دشمـنان ندارم باک
مرا امید وصال تو زنده میدارد
و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک
نفـس نفـس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک
رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات
بود صـبور دل اندر فراق تو حاشاک
اگر تو زخم زنی به کـه دیگری مرهـم
و گر تو زهر دهی به کـه دیگری تریاک
بـضرب سیفـک قتـلی حیاتـنا ابدا
لان روحی قد طاب ان یکون فداک
عنان مپیچ که گر میزنی به شمشیرم
سـپر کنم سر و دستت ندارم از فتراک
تو را چنان که تویی هر نـظر کـجا بیند
به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک
بـه چشم خلق عزیز جهان شود حافظ
کـه بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
All my knowledge and piety I detest
What have I gained from your love in my breast?
Though the wind of separation blew away my zest
I kept my vows to Thee, sincere, honest.
As a spec of dust, I may be small at best
But through love, the sun itself is my nest.
Bring forth the wine, let me joyously ingest
For safety and security, in joy I didn’t invest.
If you are sober, save your advice and protest
Waste not your words on me, the drunken pest.
From shame, can’t keep my head above my chest
I was not of worthy service, in my quest.
Beloved didn’t say, though life Hafiz molest
Let me send him a cure to put him to rest.
به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم
بیا بـگو که ز عشقت چه طرف بربستـم
اگر چـه خرمن عمرم غم تو داد بـه باد
بـه خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
چو ذره گر چه حقیرم ببین به دولت عشق
کـه در هوای رخت چون به مهر پیوستم
بیار باده که عمریست تا من از سر امـن
بـه کنـج عافیت از بهر عیش ننشستم
اگر ز مردم هـشیاری ای نـصیحـتـگو
سخن به خاک میفکن چرا که من مستم
چـگونـه سر ز خجالت برآورم بر دوست
کـه خدمـتی به سزا برنیامد از دستم
بـسوخـت حافـظ و آن یار دلنواز نگفت
که مرهمی بفرستم که خاطرش خستم
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
Don’t let your hair with the wind blow,
Else to the wind, caution I’ll throw.
Don’t let foundations elegantly grow,
Else my foundation will dissolve and go.
Choose where you bestow thy grace,
Else I’ll wallow in disgrace.
When you are present in every place,
Every place, my protests will face.
The locks of your hair are curled like a chain,
Enslaved to those locks, in chain I remain.
When with your curls you entertain,
Your curls will only drive me insane.
Strangers do not befriend,
Else I might be lost in the trend.
Let not my rivals on you depend,
This makes me sad, and will offend.
Let your face color, your cheeks blush,
Your beauty, the rose bud, aside brush;
Let your stature rise up tall and lush,
And the tallest cedars simply crush.
Don’t become every room’s candle flame,
Else my flames of jealousy can’t tame.
Don’t treat every people the same,
So that you may not forget my name.
Don’t become known to all in this town,
Else I’ll find the ocean, myself drown.
Don’t keep me distant with your frown,
Else I’ll tear to threads my shirt and gown.
Have mercy upon me and compassion,
Else hear the infamy of my passion.
Hafiz will embrace your oppression,
Was freed since enslaved in this fashion.
زلـف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بـنیاد مـکـن تا نکـنی بـنیادم
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلـک فریادم
زلـف را حلقـه مکن تا نکنی دربـندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم
یار بیگانـه مـشو تا نبری از خویشـم
غـم اغیار مـخور تا نـکـنی ناشادم
رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گـلـم
قد برافراز کـه از سرو کـنی آزادم
شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را
یاد هر قوم مـکـن تا نروی از یادم
شـهره شـهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منـما تا نـکـنی فرهادم
رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس
تا بـه خاک در آصـف نرسد فریادم
حافـظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
مـن از آن روز کـه دربـند توام آزادم
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|

02-08-2010
|
 |
کاربر فعال 
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
Openly I admit, with much joy and such glee;
Enslaved to your love, from both worlds I am free.
As a bird of Paradise, to parting I did agree
Fell in the trap of life and worldly tragedy.
I was an angel, I resided in the heavens;
Renovation of the world - the mission given to me.
The nymphs of paradise, the cool ponds and the tree
In the hope of union, swiftly left my memory.
On the tablet of my heart, inscribed from a to z
It is all about you, I can’t see other than thee.
No soothsayer foretold of my exit or entry
O Lord, this journey, why did you for me decree?
I am but a slave of the Tavern of Love
Each moment, a new pain becomes my new remedy.
If my bleeding heart pours out of my tearful eyes
It’s just, I deserve; why to others I make my plea?
Wipe away Hafiz’s tears with your hands so he can see
Or else, this flood, brings all of us to our knee.
فاش میگویم و از گفته خود دلـشادم
بـنده عشقـم و از هر دو جهان آزادم
طایر گلشن قدسم چه دهـم شرح فراق
کـه در این دامگه حادثه چون افـتادم
مـن ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
سایه طوبی و دلجویی حور و لـب حوض
بـه هوای سر کوی تو برفـت از یادم
نیسـت بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چـه کـنـم حرف دگر یاد نداد استادم
کوکـب بخـت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چـه طالـع زادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو بـه مـبارک بادم
می خورد خون دلم مردمک دیده سزاست
کـه چرا دل به جگرگوشـه مردم دادم
پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشـک
ور نـه این سیل دمادم بـبرد بـنیادم
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 06:04 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|