بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 03-12-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض دستور پخت خوراک درست نویسی

دستور پخت خوراک درست نویسی


نکته هایی درباره درست نویسی در فارسی


بخش دوم :


3- درباره ی گفتی و گویی




گفتی صیغه ی ماضی و گویی صیغه ی مضارع از فعل گفتن می باشد و هر دو برای بیان شباهت به کار برده می شود.
-گفتی برای فرض انجام شدن فعلی ( فعل تابع ) در زمان گذشته می باشد.
که فعل تابع می تواند هم به صورت مضارع باشد، مانند : تو گفتی آسمان دریاست ( آسمان شبیه به دریا بود ).
و هم به صورت ماضی، مانند : تو گفتی آن جا بهشت بود ( آن جا شبیه به بهشت بود ).
-گویی برای فرض انجام شدن فعلی ( فعل تابع ) می باشد که :

- اگر فعل تابع آن به صیغه ی مضارع باشد، این فرض برای زمان حال یا آینده است، مانند:
گویی شب است ( انگار شب است ).
گویی به سفر رود ( انگار به سفر خواهد رفت ).
- اگر فعل تابع به صیغه ی ماضی باشد، فرض انجام آن در گذشته است. مانند :
گویی خواب بود ( انگار خواب بود ).
گویی دیوانه شده است ( انگار دیوانه شده است ).
یعنی گفتی همیشه برای فرضی در گذشته می باشد و گویی برای فرضی است که می تواند هم برای حال و آینده و هم برای گذشته باشد.

4– درباره ی صفت ساده و صفت مفعولی

در جمله ی دیوار بلند است، واژه ی بلند صفت ساده است.
در جمله ی او رویی گشاده دارد، واژه ی گشاده صفت ساده است.
در جمله ی او سر و وضعی آراسته دارد. واژه ی آراسته صفت ساده است.
در جمله ی او روی صندلی نشسته است، واژه ی نشسته صفت مفعولی از فعل لازم نشستن با صیغه ی ماضی نقلی است.
اما:
از جمله ی " در گشاده است " دو معنی برداشت می شود :
الف) اگر گشاده را صفت ساده بدانیم، یعنی : " در باز است ".
ب) اگر " گشاده است " را روی هم صیغه ی ماضی نقلی از فعل متعدی گشادن بدانیم، گشاده، صفت مفعولی و جمله یعنی : " در را باز کرده است ".
و یا از جمله ی " پنجره آراسته بود " دو معنی برداشت می شود :
الف ) اگر آراسته را صفت ساده بدانیم ، یعنی پنجره مزین و مرتب بود.
ب) اگر " آراسته بود " را روی هم صیغه ی ماضی بعید از فعل متعدی آراستن بدانیم ، آراسته ، صفت مفعولی و جمله یعنی : پنجره را تزیین کرده بود.
امروزه برای پرهیز از برداشت نادرست از معنی جمله، معمول شده است که در آن جا که مراد صفت مفعولی در یکی از
صیغه های ماضی نقلی یا ماضی بعید باشد، کلمه ی" شده " را به دنبال آن می آورند. یعنی می نویسند :
در گشاده شده است.
یا : پنجره آراسته شده بود.
که این کاربرد در ادبیات فارسی وجود ندارد و همیشه از متن جمله در می یافته اند که مراد کدام وجه است. یعنی فصیح تر آن است که از افزودن شده پرهیز شود.
در این زمینه به چند مثال توجه کنید :
سعدی می گوید :
جهان بر آب نهاده است و آدمی بر باد/غلام همت آنم که دل برو ننهاد
(یعنی نهاده شده است)
حافظ می گوید :
رسم عاشق کشی و شیوه ی شهرآشوبی/جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود
(یعنی دوخته شده بود)
خواجوی کرمانی می گوید :
ای که گفتی سر ِ ببریده سخن کی گوید/بنگر این کلک سخنگو که سرش ببریده است
(یعنی بریده شده است)

5 – درباره ی دراز نویسی



در همه ی زبان های دنیا کلام فصیح کلامی است که با کم ترین الفاظ ، صریح ترین و روشن ترین معانی را بیان کند. بسیاری از نویسندگان ما خلاف این روش را در پیش گرفته و به جای مثلا افعال بسیط عبارات دراز و پر طمطراق به کار می برند. در این جا به نمونه هایی از این افعال دقت کنید :
به جای کردن یا دست کم انجام دادن می نویسند : به مورد اجرا گذاشتن یا اقدام مقتضی به عمل آوردن
به جای دریافتن می نویسند : اطلاع حاصل کردن


به جای خریدن می نویسند : خریداری کردن
به جای دنبال کردن می نویسند : مورد تعقیب قرار دادن
به جای حاضر شدن یا دیدار کردن می نویسند : حضور به هم رسانیدن
به جای یافتن می نویسند : پیدا کردن
به جای خروج می نویسند : خارج شدن
به جای نوشتن می نویسند: بر کاغذ آوردن
به جای مردن می نویسند: از قید حیات رها شدن
و نمونه های بی شمار دیگر.

6- درباره ی " بر علیه "

علیه در زبان عربی به معنی بر او می باشد و بسیاری از نویسندگان بدون دانستن این معنی، مثلا می نویسند : بر علیه . . . . مبارزه کنید ! یعنی بر بر او . . . . . مبارزه کنید.
نخست آن که در ادبیات فارسی همیشه به ضد و به خلاف گفته اند که امروز نیز می توان گفت.
دوم آن که در فارسی نه بر علیه چیزی یا کسی مبارزه می کنند و نه به ضد آن. بلکه با چیزی یا کسی می جنگند و پیکار می کنند.

7 - درباره ی نشانه های نگارشی


مهم ترین نشانه‌های نگارشی که برای پیوند یا جدایی واژه ها و عبارات به کار برده می شود عبارت است از:
نقطه (.)، نشانه ی پرسش (؟)، نشانه ی تعجب (!)، ویرگول (،)، نقطه ویرگول (؛)، دو نقطه (، نشانه ی تعلیق (...)، نشانه ی نقل قول (« ») و خط تیره (-).
افزون بر این نشانه‌های اصلی ، نشانه های دیگری نیز در نوشته‌ها به کار می‌رود که دارای معانی معینی است. از جمله: پرانتز ( ) و قلاب [ ]. (و چند تای دیگر که در فرصت دیگری به آن ها می پردازیم.)
ما در آغاز ، با کارکرد و موارد کاربرد این نشانه ها و سپس با چگونگی به کارگیری و نوشتن درست آن ها آشنا می شویم.

نقطه (.)
نقطه در موارد زیر به کار می‌رود:
- در پایان جمله ی خبری. مانند: کار امروز را به فردا میفکن.
- در کوتاه نویسی نام ها و عناوین، مانند: ع. اقبال آشتیانی (عباس اقبال آشتیانی)
توجه : در موارد زیر به افزودن نقطه نیازی نیست:
- پس از ص (صفحه)، قس (قیاس کنید)، نگ (نگاه کنید)، رک (رجوع کنید)؛
- پس از پانوشت‌هایی که به صورت جمله نیست.

نشانه ی پرسشی (؟)
نشانه ی پرسشی در موارد زیر به کار می رود:
-پس از جمله ی پرسشی. مانند: از معده ی خالی چه قوت آید و از دست تهی چه مروت؟
توجه: در نقل قول مستقیم ، نشانه ی پرسش نوشته می شود.
گفت: « ای برادران، چه توان کرد؟ مرا روزی نبود و ماهی را هم چنان روزی مانده بود».
اما، در نقل قول غیر مستقیم، در پایان جمله ی پرسشی به جای نشانه ی پرسش، نقطه گذاشته می‌شود.
ریشی درون جامه داشتم و شیخ هر روز بپرسیدی که چون است و نپرسیدی کجاست.
-برای نشان دادن گمان و تردید (درون پرانتز)
تلفات این زلزله 3500 نفر (؟) گزارش شده است.

نشانه ی تعجب (!)



نشانه ی تعجب در موارد زیر به کار می‌رود:
- پس از اصوات. مانند: حاشا! ، آفرین! ، زهی! .
- در پایان جمله ی تعجبی. همچنین برای نشان دادن تحسین، تحقیر، استهزا و عواطفی نظیر آن‌ها. مانند:
به‌به از آفتاب عالم تاب! ، چه هوای خوشی! .
- برای برحذرداشتن یا تاکید، مانند: به هوش باش! ، زود باش! .

ویرگول یا کاما (،)
برای کاربرد ویرگول قواعد بسیاری نهاده شده است، لیکن در یک قاعده ی کلی می توان


گفت که هر آن جا که گوینده یا نویسنده در گفتار یا نوشتار خود (با هر نیتی که دارد) مکث می کند و بدین سان جزئی از اجزای جمله را از اجزای دیگر آن جدا می سازد، ویرگول نهاده می شود.
پس از این قاعده ی کلی می توان گفت که ویرگول در موارد زیر به کار می‌رود:
- پس از منادا، مانند: گفت: « ای پسر، خیال محال از سر به در کن».
- برای جدا کردن و در عین حال ایجاد ارتباط میان اجزای هم‌پایه در یک جمله، مانند:
اجزای اسمی: سرداران ، برادران ، خواهران ، به شهر ما خوش آمدید.
اجزای وصفی : مردی آزموده ، جهان دیده ، تلخ و شیرین ِ روزگار چشیده.
اجزای قیدی: شب و روز ، تنها یا در جمع ، آشکارا و نهانی ، یاد خدا می‌کرد.
-پس از قید (در آغاز جمله) و پیش و پس از آن (در میان جمله).
پس از وقوع زلزله، سازمان‌های امدادی دست به کار شدند.
-برای جدا کردن بدل و جملات معترضه. مانند:
سعدی ، شاعر شیرین سخن شیراز، در نظامیه ی بغداد درس خواند.
-برای جدا کردن عبارت توضیحی . مانند:
در این ناحیه، انواع غلات، به ویژه گندم، کشت می‌شود.
معلمی، که شغلی شریف است.
دکتر هوشمند، که همسایه ی ماست، دیروز به عیادت من آمد.
-به جای حرف عطف، میان جمله‌های هم پایه. مانند:
می‌آیند، می‌‌روند، حوایجی دارند، با ما کاری ندارند.
بد مکن که بد افتی، چَه مَکَن که خود افتی.
-برای جدا کردن اجزای جملات شرطی :
هرکه سخن ناصحان، اگر چه درشت و بی‌محابا گویند، استماع ننماید، عواقب کارهای او از پشیمانی خالی نماند.
اگر شب‌ها همه قدر بودی، شب قدر بی‌قدر بودی.
اگر از مه‌رویان به سلامت بماند، از بدگویان نماند.
-به جانشینی بخش های حذف شده در جمله. مانند:
سرداران بهرام چوبین رفتند تا کار دشمن بسازند، سرداران خسرو، تا به باده گساری پردازند.
(ویرگول به جای «رفتند» در جمله ی دوم نشسته است)
-برای جدا کردن اجزای تاریخ یا نشانی. مانند:
پنجشنبه، 14مهر. نشانی: شماره ی 15، خیابان انقلاب، تهران (ایران)

ادامه دارد ...

آریا ادیب
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 03-12-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض آخرین لقمه را هم قورت بدهید!

آخرین لقمه را هم قورت بدهید!

نکته هایی درباره ی درست نویسی


بخش چهارم(پایانی) :





اکنون پس از آشنایی با کارکرد و موارد کاربرد نشانه های نگارشی ، به چگونگی بکارگیری و نوشتن درست آن ها می پردازیم.
نشانه های نگارشی را می توان به دو گروه بخش نمود:
1- تکی مانند نقطه (.) یا ویرگول (،)
2- دوتایی مانند نشانه ی نقل قول « » یا پرانتز ( )
به کارگیری و نوشتن درست نشانه های تکی:
الف ) نشانه ی تکی بدون فاصله با آخرین حرف کلمه ی پیش از خود نوشته می شود.
ب) میان نشانه ی تکی با نخستین حرف کلمه

ی پس از آن یک فاصله وجود دارد.
نادرست:
دارا انار دارد.سارا انار ندارد.
دارا انار دارد .سارا انار ندارد.
دارا انار دارد . سارا انار ندارد.
درست:
دارا انار دارد، سارا انار ندارد.
به کارگیری و نوشتن درست نشانه های دوتایی
جزء نخست نشانه ی دوتایی را باز و جزء دوم آن را بسته می نامند.
نشانه ی تکی بدون فاصله با آخرین حرف کلمه ی پیش از خود نوشته می شود.

الف) جزء باز با یک فاصله از آخرین حرف کلمه ی پیش از خود نوشته می شود و نخستین حرف کلمه ی پس از آن بدون فاصله می باشد.
ب) جزء بسته بدون فاصله با آخرین حرف کلمه ی پیش از خود نوشته می شود و نخستین حرف کلمه ی پس از آن یک فاصله دارد.
نادرست:
«دارا(برادر سارا) انار دارد.»
«دارا ( برادر سارا) انار دارد.»
«دارا (برادر سارا)انار دارد.»
«دارا (برادر سارا )انار دارد.»
«دارا ( برادر سارا ) انار دارد.»
« دارا (برادر سارا) انار دارد.»
و موارد ممکن دیگر
درست:
«دارا (برادر سارا) انار دارد.»

8- درباره ی گرایش به حذف حروف اضافه




یکی از شیوه هایی که در دوران نزدیک گذشته در نگارش فارسی معمول شد، آن بود که به دنبال بسیاری از حروف اضافه و برای تقویت آن، کلمه دیگری را نیز که خود دارای استقلال معنایی است، آوردند. مثلا نوشتند: به وسیله ی، بر طبق، در ظرف، به اتفاق، به انضمام، به واسطه ی ، به مانند به همراه، و به مانند این ها.
پس از آن مرحله ی دیگری آغاز گردید و کلمه ای که برای تقویت حرف اضافه آمده بود و خود معنی مستقلی داشت، در آن مورد معنی مستقل خود را از دست داد و اندک اندک جای


حرف اضافه راگرفت و بدین ترتیب حرف اضافه ظاهرا زائد و اضافی به نظر رسید و امروزه چون این شده است که در گفتار و نوشتار فارسی ،تمایلی به حذف حرف اضافه دیده می شود و تا آن جا که در معنی جمله تغییری پدید نیاید، از گفتن حرف اضافه خودداری می شود. مثلا می گویند :
کسی خونه نیست. ( یعنی کسی در خانه نیست)
رفتم تهران. ( یعنی رفتم به تهران)
طبق دستور عمل کنید. ( یعنی بر طبق دستور عمل کنید)
ظرف یک هفته اطلاع دهید. ( یعنی در ظرف یک هفته اطلاع دهید)
لیکن ما در نوشته ای که به درستی و فصاحت آن علاقه داریم باید از به کارگیری این گونه جملات، یعنی از حذف حرف اضافه خودداری کنیم.
ما در نوشته ای که به درستی و فصاحت آن علاقه داریم باید از به کارگیری این گونه جملات، یعنی از حذف حرف اضافه خودداری کنیم.


9- درباره ی اضافه کردن «ی» در حالت اضافه


درحالت اضافه، هر حرفی باید حرکت کسره بگیرد.
در کلماتی که حرف پایانی آن ها دارای حرکتی نیست و در اصطلاح «سیرشده» و بی صدا نامیده می شود، گذاشتن حرف « ی» در جلو آن ها لازم است. این واژه ها بیش تر به الف، واو و های خوانده نشده پایان می یابد، مانند:
گلوی، سبوی، ابروی، جای ِ، پای ِ، کوچه ی، خانه ی
لیکن در واژه هایی که حرف پایانی آن ها «سیرنشده » وصدادار است، مانند جلو، پرتو، پلو، نو و مانند این ها، افزودن «ی» نادرست است و هیچ پیشینه ای در زبان فارسی ندارد. یعنی نوشتن ِ :
جلوی من، کفش نوی برادرم و پلوی چرب نادرست است
و باید جلو من، کفش نو برادرم و پلو چرب نوشته شود.

10- درباره ی گذاشتن و گزاردن:




یکی از غلط های بسـیار رایج املایی، در کار برد درسـت و به جای این دو واژه قرار دارد. به ویژه در نوشـتن ترکیبات آن ها، مانند: قانون گذار، بنیادگذار، نماز گزار، خدمت گزار و غیره . نخست باید دانست که نوشتن این دو فعل به صورت گزاشـتن و گذاردن نادرست اسـت و درسـت آن ها همان گذاشـتن و گزاردن اسـت.
گذاشـتن به معنی قرار دادن چیزی به طور

عینی و مشـهود در جایی اسـت. مثلا « او کتاب را در قـفـسـه گذاشـت .» و مجازاً نیز به معنی پی انداختن، وضع کردن و بنیاد نهادن چیزی است، مانند قانون گذار که کسی اسـت کـــه قانون را وضع می کند یا بنیاد گذار که چیزی را تاسیس می کند، یا نام گذاری که وضع کردن نام برای چیزی است.
گزاردن را نیز می توان در دو معنی کلی به شـرح زیر خلاصه کرد:
1- به معنای « به جا آوردن » ، « ادا کردن» ، « انجام دادن» . مثلاً نماز گزاردن یعنی « ادا کردن نماز» ، یا وام گزاردن یعنی « ادا کردن وام »، بنا برین وام گزاردرسـت اسـت نه وام گذار. به همین ترتیب باید نوشـت: حج گزار، خراج گزار، سپاس گزار، شکرگزار، خدمت گزار، حق گزار، پاسخ گزار، مدح گزار، پیغام گزار، گله گزاری، خبرگزاری، کارگزار( اجرا کننده وانجام دهـنده ی کار )، پیغام گزار( کسی که پیغام را باز گو می کند یا پیغام را می آورد) و...
2- به معنای « برگرداندن از زبانی به زبان دیگر یا از بیانی به بیان دیگر، یا از نظامی به نظام دیگر اسـت» بنا براین برابر اسـت با ترجمه کردن و گزارنده وگزارش به معنای مترجم و ترجمه.می باشد. خواب گزاری نیز یعنی « تعبیر خواب» و خواب گزار یعـنی تعبیرکننده خواب ( معّبر) و اصطلاحات دیگری همچون گزارشـگر .

آریا ادیب
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:15 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها