بازگشت   پی سی سیتی > تالار علمی - آموزشی و دانشکده سایت > پزشکی بهداشتی و درمان > روانشناسی

روانشناسی زیر تالار روانشناسی برای مباحث مربوط به این رشته

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 04-04-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض به آرزوی ازدواج فکر نکنید!

به آرزوی ازدواج فکر نکنید!






تحقیقات اخیر حاکی از این امر هستند که می توان طلاق را پیش بینی کرد و دربرخی موارد با شناسایی فاکتورهای مهم در ایجاد جدایی از وقوع آن جلوگیری بعمل آورد. به شما هم چنین گفته اند آیا تاکنون برای شما اتفاق افتاده که با تمام وجود به یکی از دوستانتان که تصور می کنید در آستانه جدایی قرار دارد کـمک کنیـد؟ حتـی خیـلی قبل تر از اینکه حرفی از جدایی زده شود، و آنها هنوز با هم زندگی می کردند برایتان مثل روز روشن بوده که آنها بالاخره از هم جدا می شوند. پژوهشگران بر این باورند که وقتی علائم جدایی را مشاهده می کنید برای انتقال آن به طرف مقابل تعلل نکنید و او را در جریان امور قرار دهید تا از پیوندی که نهایتاً منجر به جدایی است خودداری شود. بر اساس مطالعات جدید موفقیت خانوادگی – و یا عدم وجود آن- خیلی پیش از اینکه خانواده ها تصمیم به متارکه بگیرند، قابل پیش بینی است. البته باید توجه داشت که تنها با مشاهده این عوامل نمی توان اظهار داشت که آنها محکوم به جدایی هستند بلکه بر خلاف آن می توان گفت که دلیل کامیابی و موفقیت بسیاری از زندگی های زناشویی همین توانایی زوجین در تغییر نگرش های منفی و تعدیل آداب برقراری ارتباط نادرست است. تشخیص به موقع مشکلات، اساسی ترین عامل در حفظ رابطه به شمار می رود.
افراد زمانی می توانند احساسات خود را با همسر در میان بگذارند که توان پذیرایی آن را در همسر بیابند و در او هم احساسی را درک کنند.

دکتر "ماری کلمنتز" استادیار مؤسسه روانشناسی بالینی معتقد است: "اغلب خانواده ها معمولاً خودشان را درگیر مشکلات نکرده و هیچ گونه تلاشی برای حل مشکلات نمی کنند تا زمانیکه مسائل به حادترین نقطه خود برسند، تازه در این شرایط یادشان می افتد که با هم مشکل دارند؛ اما برای اینکه بتوانیم مشکلات را حل کنیم باید آنها را به موقع تشخیص داده و از همان ابتدا جلوی پیشرفت آنها را بگیریم." بر اساس این تحقیق و مطالعات دیگری که بر روی روابط خانوادگی انجام شده، یک سری فاکتورهای اولیه هستند که به خوبی می توانند نشان دهند که زندگی مشترک در حال فروپاشی است. به طور کلی همه -و یا قسمت اعظمی از- مشکلات به دلیل عدم وجود ارتباط کلامی مناسب پدید می آیند. تنها این جر و بحث ها و تفاوت های میان شما دو نفر نیستند که سبب بروز مشاجره می شوند بلکه دلیل اصلی درگیری ها در مورد چگونگی کنترل این گرایشات است. دکتر کلمنتز می گوید: "بهتر است به رابطه خود به مثابه یک حساب پس انداز نگاه کنید، یکی دو جمله آزار دهنده مثل این است که ما از حساب زندگی خود پول برداشت می کنیم،




به مرور زمان اگر این تعداد برداشت ها زیاد شود به جایی می رسید که حسابتان صفر خواهد شد."
یکی دیگر از مشکلاتی که ممکن است در هر خانواده ای پیش بیاید این است که یکی از طرفین کاری انجام می دهد که به عقیده خودش مورد تایید دیگری است و ارزش تشکر و


قدردانی را دارد اما در حقیقت طرف مقابل هیچ گونه ارزشی برای کار او قائل نمی شود. زمانیکه ازدواج کردیم، من در مقابل همسرم چیزهای قشنگی نسبت به خودم می گفتم. با این کار سعی داشتم تا به او یاد بدهم که چطور می تواند مرا تایید کرده و از من قدردانی کند".
یکی دیگر از مشکلاتی که زوجین با آن روبرو هستند این است که افراد چیزهایی را که لازم است بگویند، نمی گویند. افراد زمانی می توانند احساسات خود را با همسر در میان بگذارند که توان پذیرایی آن را در همسر بیابند و در او هم احساسی را درک کنند. اگر گوش شنوایی برای احساس فرد نباشد و یا در هنگام بیان احساسات با سرزنش، و یا انتقاد روبرو شوند انگیزه ای برای ادامه صحبت نخواهند داشت.
برای اینکه بتوانیم زندگی خود را ارتقا بخشیم، باید از همان ابتدا تمام جوانب کار را در نظر بگیریم. در این میان مهمترین مرحله "انتخاب" است. اگر به دنبال ظاهر، درآمد و موارد جانبی باشیم، باید دقت داشته باشیم که نکات مهمتری هم هستند که باید رعایت شوند. فقط کافی است نگاهی به فرزندان طلاق داشته باشیم، آنوقت در می یابیم که پیش از اینکه خودمان بخواهیم وارد زندگی مشترک شویم، بهتر است که نگاه دقیق تری به خصوصیات فردی خود و شریک زندگیمان داشته باشیم. همچنین می توانیم از افراد متخصص نیز در این زمینه کمک بگیریم تا نقاط ضعف و قوت فردی ما و شریکمان را به ما گوشزد نمایند.
پیش از اینکه به آرزوی ازدواج فکر کنید، بهتر است به حرف دلتان گوش کنید. نباید به هشدارها و علائم خطری که در دلتان می گذرد بی توجه باشید.

مرحله اول تعیین نقاط قوت است؛ ابتدا باید از خود بپرسید که بارز ترین مشخصه فرد مقابل چیست؟ با شما و دیگران چگونه برخورد می کند؟ محققان به این نتیجه دست پیدا کرده اند که طرز برخورد شما با دیگران می تواند چیزهای زیادی در مورد شخصیتتان به دیگران بگوید. به هر حال همه افراد دوست دارند تا دیگران رفتار مناسبی از خود نسبت به آنها نشان دهند و این امر کاملاً طبیعی است. اما گاهی اوقات آنقدر به یک نفر علاقمند می شویم که واقعیت ها را فراموش کرده و بیشتر بر روی ایده آلهای ذهنی خود تمرکز می کنیم.و یا به دلیل گرایش به او تعهداتی را مبنی بر برآوردن خواست ذهنی او می دهیم. ممکن است بسیاری از افرادی که با این دید با هم آشنا می شوند، رابطه را به خوبی شروع کرده و حتی به قصد ازدواج هم پیش روند اما نهایتاً کارشان به طلاق می کشد.
بنابراین پیش از اینکه به آرزوی ازدواج فکر کنید، بهتر است به حرف دلتان گوش کنید. نباید به هشدارها و علائم خطری که در دلتان می گذرد بی توجه باشید. اگر مسئله ای در زندگی برای شما اهمیت دارد باید آن را به میز مذاکره بکشانید ودر مورد آن به بحث و گفتگو بنشینید. مشاوران خانواده معتقدند که یک یا دو جلسه مشاوره ی پیش از ازدواج، تاثیر بسزایی بر روی سلامت ازدواج دارد. بهتر است دورنمای روشنی از خواست ها و نیازهای خود داشته باشید و پیش از ازدواج کلیه نیازهایتان را با طرف مقابل در میان بگذارید. می توانید از شریک زندگی خود انتظار داشته باشید که خود را با برخی شرایط مطابقت دهد، اما نمی توانید توقع داشته باشید که او به طور کامل عوض شود. جوهر وجودی انسان ها تغییر ناپذیر است و حتی اگر خودشان هم بخواهند باز هم نمی توانند تغییر کنند و یک مرتبه تبدیل به انسان دیگری شوند.
برای اینکه بتوانید با یک نفر ازدواج کنید و با او زندگی خوبی داشته باشید، باید وجود او را همانگونه که هست بپذیرید، به مرور زمان برخی آداب اکتسابی را می توانید تغییر دهید، اما تصور تغییرات بنیادین را باید به کلی فراموش کنید. ازدواج مانند معامله بر سر یک بسته تجاری است و شما این قدرت را ندارید که هر یک از خصوصیات اخلاقی همسرتان را که نمی پسندید، دور بریزید.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 04-04-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض سن جادويي براي ازدواج !؟

سن جادويي براي ازدواج !؟




ازدواج مانند تولد و مرگ، يكي از اتفاقات مهم زندگي هر فردي به حساب مي‌آيد و از اين‌رو سوالات مختلفي درباره اين دوره از زندگي و بويژه آغاز آن وجود دارد كه بايد توجه ويژه‌اي به آنها داشت.
سوالاتي مانند چه زماني مناسب‌ترين سن ازدواج است؟ اختلاف سني مناسب در ازدواج چقدر است؟ و... اين سوال‌ها به همراه هزاران سوال ديگر در ذهن همه افراد وجود دارند. البته عوامل بسياري از جمله مسائل اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و... در تعيين جواب هريك از اين سوال‌ها نقش دارند. از اين‌رو مروري بر سن ازدواج در ساير كشورها و فرهنگ‌ها و همچنين آداب و رسوم آنها مي‌تواند براي ما جالب باشد.
ازدواج كردن فقط به اين دليل كه فكر كنيم زمانش رسيده، ايده كاملا اشتباهي است. هركس بايد زماني ازدواج كند كه از نظر عقلي و احساسي آمادگي پذيرش زندگي جديد را داشته باشد.

در هيچ كشوري و با هيچ فرهنگي، يك سن مناسب جادويي و خاص براي ازدواج وجود ندارد. در بيشتر فرهنگ‌ها، متوسط سن ازدواج بين 18 تا 23 سال براي دختران و 19 تا 25 سال براي پسران است؛ اما به عنوان مثال در اروپاي غربي افراد ترجيح مي‌دهند تا اواخر دهه دوم زندگي (اوايل 30 سالگي) مجرد بمانند؛ اما در اروپاي شرقي مردم اغلب در اواسط دهه دوم عمر يعني حدود 25 سالگي ازدواج مي‌كنند و در آسيا نيز سن ازدواج به شرايط گوناگوني چون زندگي در شهر يا روستا، سطح تحصيلات، سطح فرهنگي خانواده‌ها و... بستگي دارد؛ اما در بيشتر كشورهاي آسيايي جوانان بين سنين 18 تا 25 سال ازدواج مي‌كنند.
در سال‌هاي اخير در تمام كشورها با فرهنگ‌هاي مختلف، متوسط سن ازدواج نسبت به ساليان گذشته تفاوت كرده و افزايش نشان مي‌دهد. افزايش ميانگين سن ازدواج در بيشتر جوامع، پديده‌اي است كه در دهه‌‌هاي اخير همه آن‌را پذيرفته‌اند.
متوسط سن ازدواج در بيشتر كشورهاي صنعتي افزايش‌ يافته است، اما اين مساله مختص به كشورهاي صنعتي نيست؛ كشورهاي در حال توسعه يا كمتر توسعه‌يافته نيز با اين موضوع مواجه هستند. البته افزايش سن ازدواج در خانم‌ها بيشتر ديده مي‌شود.
عواملي چون مسائل اقتصادي و فرهنگي، نقش مهمي در تعيين سن ازدواج در كشورهاي مختلف دارند. در بعضي كشورها، اعتقادات ديني هم از جمله عوامل بسيار مهم و تعيين‌كننده در اين موضوع است. به عنوان مثال در آمريكا، متوسط سن ازدواج با توجه به شرايط اجتماعي، آداب و رسوم خانوادگي و حتي موقعيت جغرافيايي و محل زندگي افراد تفاوت مي‌كند. در يك نگاه كلي، افرادي كه در شهرهاي بزرگ زندگي مي‌كنند، ترجيح مي‌دهند ديرتر ازدواج كنند و بچه‌دار شوند. آنها معمولا تا 30 سالگي مجرد باقي مي‌مانند؛ اما ساكنان مناطق روستايي معمولا زودتر و در اوايل دهه دوم زندگي ازدواج مي‌كنند.
در كشورهايي چون هند و پاكستان كه اين سنت وجود دارد كه والدين مراسم عروسي فرزندانشان را برگزار مي‌كنند و هزينه‌ها به‌عهده پدر و مادر عروس و داماد است، متوسط سن ازدواج 17 سال است و بيشتر دختران در 15 سالگي ازدواج مي‌كنند.
زندگي شهري، تحصيلات، آزادي و فعاليت بيشتر زنان در محيط‌هاي كاري، وجود رسانه‌ها و... همگي شيوه زندگي و الگوهاي فكري افراد را تغيير داده‌اند و اين بدان معناست كه افراد كنترل زندگي خود را بيشتر به دست گرفته‌اند و براي ادامه زندگي خود تصميم مي‌گيرند.
به عنوان مثال در كشورهايي چون هندوستان علي‌رغم حفظ احترام والدين، دختران و پسران ديگر حاضر به ازدواج‌هاي كوركورانه و بدون شناخت نمي‌شوند.
بكوشيد خودتان را بشناسيد. بدانيد كه در زندگي چه چيزي مي‌خواهيد؟ چه چيزي مي‌خواهيد به ديگران ارائه كنيد و چگونه؟ پس با هدف زندگي كنيد و آنگاه شما مي‌توانيد ديد مناسبي نسبت به زندگي داشته باشيد.


چند توصيه
*‌ كارشناسان مي‌گويند پيش از ازدواج، فرد بايد از لحاظ عقلي و عاطفي به بلوغ رسيده باشد تا بتواند متوجه موارد زير بشود و آنها را تجزيه و تحليل كند.
*‌ عشق براي ادامه يك زندگي موفق كافي نيست. نگراني‌ زوج‌ها در زندگي، واقعي است و كوشش آنها براي داشتن شغل، خانه، بيمه و... اموري واقعي و جدي هستند. پيگيري اين موضوعات و عدم دستيابي به آنها، زوج‌هاي جوان را واقعا خسته مي‌كند. پس چرا بعضي افراد در سنين خيلي كم خود را درگير اين مسائل مي‌كنند؟
*‌ اهداف، انتظارات و شرايط خود را براي ازدواج در نظر بگيريد و مطمئن شويد كه آيا شريك شما مي‌تواند اين نيازها را برآورده سازد؟ به يقين براي جوانان سخت خواهد بود تا با تجربه اندك خود بتوانند متوجه اين موضوع و همچنين نيازهاي طرف مقابل شوند.
*‌ شما بايد هنگام ازدواج كاملا از نظر احساسي و فيزيكي مستقل باشيد و وابسته به خانواده خود نباشيد. يك ازدواج موفق به دو فرد مستقل نياز دارد تا يك مجموعه كامل تشكيل دهد. بسياري از جوانان معمولا به دليل اين‌كه مي‌خواهند از شرايط بد خانوادگي جدا شوند، ازدواج مي‌كنند كه اين به هيچ‌وجه راه‌حل مناسبي نيست.
*‌ بكوشيد خودتان را بشناسيد. بدانيد كه در زندگي چه چيزي مي‌خواهيد؟ چه چيزي مي‌خواهيد به ديگران ارائه كنيد و چگونه؟ پس با هدف زندگي كنيد و آنگاه شما مي‌توانيد ديد مناسبي نسبت به زندگي داشته باشيد.
اگر در سن ازدواج هستيد، اميدواريم با درك صحيح شرايط و با انتخابي معقول، آينده‌اي خوش و توام با تفاهم و موفقيت براي خود و همراه زندگي‌تان فراهم آوريد و ازدواج را به تاخير نياندازيد.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 04-04-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ازدواج‌هاي سنتي دستخوش موج مدرنيته

ازدواج به سبک بنگاهي!؟
ازدواج‌هاي سنتي دستخوش موج مدرنيته




وقتي عزيزجان تعريف مي‌كند كه خواستگارهايش را نشانش نمي‌دادند تا مبادا چشم و گوشش باز شود، وقتي از طلعت خانم همسايه مي‌گويد كه پسران و دختران دم بخت را به هم مي‌رساند و از اين راه امرار معاش مي‌كرد و شرح مي‌دهد آقا جان (شوهرش)‌ را تا لحظه عقد نديده بود و وقتي اولين بار در لباس سفيد عروسي كنار مرد تنومندي كه 15 سال از او بزرگ‌تر بود، نشست، نزديك بود از ترس زهره ترك شود.
نوه‌ها مي‌خندند، انگار همه اين خاطرات به افسانه‌اي تبديل شده كه با چاشني شوخي و طنز همراه مي‌شود، اما همين 50 سال پيش، خيلي‌ها با اين شيوه‌هاي سنتي سر و سامان گرفته‌اند.
براساس آمارهاي رسمي سالانه 2 ميليون نفر به‌جمعيت مجرد كشور اضافه مي‌شود. طبق اطلاعات و آمار شوراي فرهنگي اجتماعي زنان، بيش از 16 ميليون جوان مجرد در ايران در سن ازدواج قرار دارند.
در كنار اين افزايش جمعيت، تغيير شرايط اجتماعي و فرهنگي و استفاده از ابزارهاي مختلف ارتباطي نه‌تنها مفهوم ازدواج را تغيير داده، بلكه شيوه‌هاي گزينش همسر را نيز متحول كرده است.
ازدواج سنتي كه زماني بر پايه ارتباطات خانوادگي و دخالت واسطه‌ها در آشنايي بين دو خانواده صورت مي‌گرفت، بتدريج جايش را به‌آشنايي مستقيم پسران و دختران در محيط‌هايي خارج از خانواده داده است.

هرچه فضاي فرهنگي و اجتماعي جامعه‌اي با سرعت بيشتري متحول شود، شكل و شيوه ازدواج و روش‌هاي انتخاب همسر هم تغييرات بيشتري به خود مي‌بيند.


ازدواج جوانان ايراني، سنتي يا مدرن
سازمان ملي جوانان در نظرسنجي مفصلي از جوانان به اين نتيجه رسيده كه هر چند شيوه‌هاي انتخاب همسر از تنوع بيشتري نسبت به گذشته برخوردار است، اما جوانان هنوز طرفدار ازدواج‌هاي سنتي هستند.
در اين نظرسنجي آمده است بيش از 87 درصد جوانان معتقدند در انتخاب همسر بايد نظر بزرگ‌ترها را قبول كرد و حتي 40‌درصد گفته‌اند بهتر است تا جوانان همانند گذشتگان به روش سنتي ازدواج كنند اما در اين تحقيق بدرستي مفهوم سنتي يا مدرن بودن ازدواج تعريف نشده است، به طور طبيعي امروزه كمتر جواني حاضر است تا لحظه عقد همسرش را نديده، با او صحبت نكند يا نظر صرف واسطه‌ها و بزرگ‌ترها را به طور كامل در انتخاب همسر بپذيرد.
سازمان ملي جوانان در ادامه نظرسنجي‌ها اعلام كرده است كه 28.3 درصد جوانان بهترين محيط انتخاب همسر را دانشگاه و موسسات آموزشي مي‌دانند ، 22.7 درصد به جمع خانواده و خويشاوندان و البته بقيه هم به جمع دوستان خود اشاره كرده‌اند.




راه‌هاي متعدد انتخاب همسر
اما راه‌هاي همسريابي تنها به گزينه‌هاي سازمان ملي جوانان خلاصه نمي‌شود. در حال حاضر هر‌چند ازدواج‌ها از شكل سنتي خارج مي‌شود و نقش خانواده در گزينش همسر كاهش مي‌يابد، جمع دوستان، مراكز مشاوره، ارتباط با دنياي مجازي، سايت‌ها و چت‌روم‌ها، بنگاه‌هاي دوست‌يابي و... نقش پررنگ‌تري

مي‌يابند.


از هر 100 ازدواج در كلانشهرهايي مانند تهران 22 مورد آن به جدايي منجر مي‌شود و عده‌اي نيز رشد آمار طلاق را به شيوه‌هاي مدرن همسريابي نسبت مي‌دهند.
2 روز گذشته نيز محسن زنگنه رئيس سازمان ملي جوانان استان تهران از رشد 21 درصدي آمار طلاق در 6 ماه اول امسال در تهران خبر داد.
وي گفت: در اين مدت نرخ ازدواج 3.5 درصد رشد داشته و اين آمار نشان مي‌هد كارشناسان بايد چرايي اين موضوع را به طور دقيق بررسي كنند.
مرتضي صادق‌زاده، كارشناس ارشد مشاوره و امور فرهنگي با استناد به تحقيقات انجام شده معتقد است: در ازدواج مدرن خواستگاري يك تشريفات زايد است، توقعات زوجه از زوج بسيار بيشتر از گذشته است و بيشتر جنبه چشم و هم‌چشمي‌ دارد، افراد انعطاف كمتري نسبت به تغيير خواسته‌‌هاي خود دارند و در نهايت به همين دليل اصطكاك بين زوج‌ها بيشتر است.
وي در عين حال مردسالاري و يكسونگري ازدواج‌هاي سنتي چند ده سال قبل را نيز نقد مي‌كند و مي‌گويد: البته ازدواجي كه به طور صرف توسط خانواده‌ها تصميم‌گيري شود نه در عرف ريشه دارد و نه در شرع، و از سنت ما نيز بسيار فاصله دارد، بايد بپذيريم شرايط اجتماعي و فرهنگي تغيير كرده اما نبايد به صرف مدرن شدن زندگي خانوادگي، سادگي و انعطاف و صميميت ازدواج‌هاي خانواده‌مدار را فراموش كنيم.

ازدواج‌هاي اينترنتي ، ازدواج‌هاي بنگاهي
بيش از 39 سايت همسريابي به زبان فارسي در فضاي اينترنت فعال است و گفته مي‌شود با بالا رفتن سطح دسترسي جامعه به فضاي مجازي، همسريابي از طريق سايت‌هاي انتخاب همسر و چت‌روم افزايش يافته است.
از سوي ديگر، افزايش تعداد بنگاه‌ها و دفاتر همسريابي بخصوص در شهرهاي بزرگ به نوعي نقش واسطه‌هاي ديروز را بازي مي‌كنند كه گرايش برخي جوانان به استفاده از ظرفيت اين دفاتر در انتخاب همسر در حال افزايش است.
اما سال گذشته محمدجواد علي‌اكبري، رئيس وقت سازمان ملي جوانان نسبت به فعاليت غيرقانوني اين مراكز همسريابي ابراز نگراني كرد بنابراين در حال حاضر بخش عمده‌اي از اين مراكز غيرقانوني و بدون مجوز فعاليت از سازمان ملي جوانان هستند.
بخصوص اين كه عملكرد زيرزميني برخي از اين مراكز كه البته از تعداد نامشخص آنان نيز حكايت مي‌كند مراجعان را در معرض آسيب‌هاي روحي رواني قرار مي‌دهد.
اگر جوانان آموزش پيش از ازدواج را از دوران متوسطه ببينند، نه‌تنها انتخاب همسر تابو نمي شود بلکه جوانان در برگزيدن گزينه مناسب دقت بيشتري خواهند كرد.



كدام راه موفق‌تر است؟
قديمي‌ها ازدواج را هندوانه سربسته مي‌دانستند، اين روزها با پيچيده شدن روابط اجتماعي اين ابهام بيشتر شده است، هر چند صاحبان نگاه سنتي به ازدواج مي‌كوشند تا با ورود ريش‌سفيدان و اعضاي بزرگ‌تر خانواده بر روند انتخاب همسر جوانان، از ابهام و ريسك آن بكاهند، اما جوان‌ترها ترجيح مي‌دهند، فرآيند انتخاب با نظر‌قطعي و نهايي خود آنان خاتمه يابد.
«مهرداد-ج» از جمله اين افراد است كه با وجود به‌هم خوردن ازدواجش در دوران عقد، همچنان قصد داشت همسرش را خودش انتخاب كند. چون عقيده دارد، او قرار است يك عمر زندگي كند نه پدر يا عمو و...
براساس پژوهش‌هاي انجام شده نمي‌توان از بين ازدواج سنتي و مدرن يا شيوه‌هاي متعدد انتخاب همسر حكم داد كه كدام‌يك صددرصد به شكست و كدام يك به موفقيت مي‌انجامد.
«م- آراسته»، مشاور فرهنگي و ازدواج در يكي از مراكز مشاوره خصوصي، افراط و تفريط را باعث افزايش ريسك در ازدواج مي‌داند.
او مي‌گويد: در برخي خانواده‌هاي قديمي اين اعتقاد وجود دارد كه دختر بايد با لباس سفيد به خانه شوهر برود و با كفن خارج شود. اين نگاه در ازدواج و انتخاب همسر همانقدر آسيب‌زاست كه به اشاره‌اي جوانان حاضر شوند، طلاق بگيرند.
به عقيده اين مشاور ازدواج، اگر جوانان آموزش پيش از ازدواج را از دوران متوسطه ببينند، نه‌تنها نسبت به تابو شدن انتخاب همسر كه در برگزيدن گزينه مناسب دقت بيشتري خواهند كرد.
آراسته پيشنهاد مي‌كند، جوانان را براساس شرايط روز با مقوله ازدواج و ابزارهاي مدرن انتخاب همسر آشنا كنيم و اين روند بايد از طريق آموزش رسمي و غيررسمي انجام شود.

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 04-16-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض قصه خواستگار عاشق



قصه خواستگار عاشق

ازدواج با بیمار روانی؟! هر کدام از ما ممکن است دچار چنین اشتباهی بشویم چون منظور از بیمار روانی، آن چیزی که در ذهن شما نقش می‌بندد، نیست.... روان‌پزشکان می‌گویند که خیلی از ما ممکن است مجذوب‌ رفتارهای یک بیمار روانی شویم و با او ازدواج کنیم و خیال کنیم که او بی‌همتاست و از آسمان به زمین آمده تا ما را خوشبخت کند! "باورت نمی‌شه، آن‌قدر دوستم دارد که نگو و نپرس، با اون همه مشغله کاری، مرتب به من زنگ می‌زند و یادآوری می‌کند که مثلا قرص‌ام را بخورم یا صد بار پیامک می‌دهد که رسیدی؟ رفتی؟ اومدی؟ اصلا اهل رفیق‌بازی نیست؛ همه‌چیزش معلومه، حتی می‌دانم راس چه ساعتی مشغول چه کاری است. افتادم توی خوشبختی..." «...اون عاشق‌ام نبود... مریض بود؛ یک مریض روانی... چه کار کنم؟...»




کاش هنگامه، این دوست قدیمی من، به جای پشیمانی و به دست گرفتن کاسه چه کنم چه کنم بعد از ازدواج، قبل از عروسی با یک مشاور صحبت می‌کرد. قبل از ازدواج منطقی است که از طرف مقابل درخواست کنید با شما نزد مشاور بیاید تا او هر دوی شما را ویزیت کند. در مشاوره‌ها و تست‌هایی که انجام می‌شود، علایم خاص رفتاری که برای ما بی‌مفهوم هستند، کشف می‌شوند و مشکلات روانی پنهان تشخیص داده می‌شوند. شاید آگاهی از ویژگی رفتاری طرف مقابل به شما کمک کند در مقابل او رفتار و عکس‌العمل مناسب‌تری داشته


باشید و زندگی موفق‌تری را تجربه کنید. در همین بررسی‌هاست که امکان دارد بیماری خاصی مطرح شود و ارجاع به موقع شما نزد روان‌پزشک تکلیف را روشن کند.
قاعده کلی علم روان‌پزشکی به همه ما می‌گوید شرط ازدواج کردن برخورداری از سلامت روان است اما در کنار این مساله باید بحث سلامت بودن را بشکافیم. اگر این فردی که می‌خواهد ازدواج کند در سلامت کامل روان باشد، باید دید آیا قابلیت‌های لازم برای زندگی سالم را داراست یا نه؟ چون امکان دارد فردی سالم تلقی شود اما در ازدواج زندگی موفقی را نداشته باشد، در حالی که از سوی دیگر کسی بیمار باشد اما زندگی زناشویی‌اش موفق باشد.مساله ازدواج کردن بیماران دچار بیماری‌های روان‌پزشکی همیشه از موضوعات بحث‌برانگیز رشته ماست. نه تنها در ایران، بلکه در دنیا هم بین اساتید روان‌پزشکی اتفاق نظر وجود ندارد زیرا همه می‌دانیم این حق طبیعی هر فرد است که تشکیل خانواده بدهد و کسب لذت کند و همدمی داشته باشد اما از طرفی باید گفت این بیماری‌ها و پیامدهای آن در نوع مدیریت زندگی، تصمیم‌گیری در مشکلات و مسایل زندگی و بارداری و تربیت بچه‌ها دخیل است.قاعده کلی این است که بیماران روان‌پزشکی در مرحله حاد ازدواج نکنند. فردی که حمله افسردگی شدید یا مانیای شدید پیدا کرده است تا موقعی که علایم‌اش کنترل شود و ساختار ذهنی‌اش منظم شود، نباید اقدام به ازدواج کند.
قاعده کلی این است که بیماران روان‌پزشکی در مرحله حاد ازدواج نکنند. فردی که حمله افسردگی شدید یا مانیای شدید پیدا کرده است تا موقعی که علایم‌اش کنترل شود و ساختار ذهنی‌اش منظم شود، نباید اقدام به ازدواج کند.

در مورد هر یک از انواع بیماری‌های روان‌پزشکی نیز صحبت‌های فراوانی وجود دارد. در بین مردم بحث بیماری خفیف و یا شدید روانی مطرح است، اما آنها نمی‌دانند که امکان دارد یک بیماری خفیف مانند اشکالات اضطرابی و یا رگه‌هایی از اختلال شخصیت، گرفتاری‌های فراوانی در زندگی ایجاد کند و در عوض یک بیماری سنگین روان‌پزشکی مانند اختلال خلق و... فقط یک حمله داشته باشد و بعدها دیگر هیچ‌وقت تکرار نشود. این موضوع را با ذکر مثالی در بیماری‌های جسمی مطرح می‌کنم که خوب متوجه آن شوید. یک مریض با فشار خون بالا را به اورژانس می‌آورند و به سرعت مشکل جدی او را کنترل و رسیدگی می‌کنند و دیگر تکرار نمی‌شود. حالا شخص دیگری با حال خوب برای چکاپ می‌رود و می‌بینند به فشار خون مبتلاست و این موضوع نه تنها تا آخر عمر با اوست، بلکه به نارسایی کلیه‌هایش هم منجر شده است.





به چند نکته مهم توجه کنید:
قاعده کلی این است که بیماران روان‌پزشکی در مرحله حاد ازدواج نکنند. فردی که حمله افسردگی شدید یا مانیای شدید پیدا کرده است تا موقعی که علایم‌اش کنترل شود و ساختار ذهنی‌اش منظم شود، نباید اقدام به ازدواج کند. تازه بعد از کنترل هم تا مدت طولانی باید تحت نظر پزشک باشد و درمان را قطع نکند. گاهی اوقات به بیمارانم می‌گویم می‌دانم نیاز دارید با جنس مخالف‌تان رابطه داشته باشید اما آن فرد هم حق و حقوقی دارد. او باید پیامدها، درصد امکان عود و احتمال انتقال ژنتیکی به بچه‌ها را بداند و این حق اوست. برای مثال، در اسکیزوفرنی، در جمعیت عمومی یک تا یک و نیم درصد احتمال بروز دارد اما اگر پدر یا مادری مبتلا باشد، این عدد به 12 درصد می‌رسد و اگر هر دو مبتلا باشند 40 تا 50 درصد احتمال ابتلای فرزند آنها وجود دارد. به همه بیماران روان‌پزشکی می‌گوییم که باید این حق را برای طرف مقابل خود قائل باشند و به او واقعیت را بگویند. او باید با پزشک صحبت کند که آیا این بیماری تاثیر جدی روی زندگی آنها می‌گذارد یا نه و چه‌قدر احتمال دارد بچه‌هایشان این بیماری را به ارث ببرند. کسی که یک بیماری خلقی مانند مانیا دارد، باید همسرش را نزد پزشک ببرد و توجیه شود که این بیماری چه‌قدر ممکن است طول بکشد و یا موقع بروز آن چه کمک‌هایی از دست همسر برمی‌آید. این درست مانند کسی است که حق خود می‌داند در مورد دیابت طرف مقابل‌اش مطلع باشد و بداند چگونه باید با این بیماری مواجه شود و یا آیا نوع دیابت او طوری است که به ارث برسد یا نه و بسیاری سوالات دیگر.
امکان دارد یک بیماری خفیف مانند اشکالات اضطرابی و یا رگه‌هایی از اختلال شخصیت، گرفتاری‌های فراوانی در زندگی ایجاد کند و در عوض یک بیماری سنگین روان‌پزشکی مانند اختلال خلق و... فقط یک حمله داشته باشد


معمولا در بیماری‌های سنگین وقتی فرد بهبود پیدا می‌کند، اجازه ازدواج می‌دهند اما این به معنی پیشنهاد آن نیست. از همه مهم‌تر اینکه بعضی بیماری‌های خفیف مانند وسواس چه در زندگی مشترک و چه در رفتار با همسر و تربیت بچه‌ها واقعا دردسرساز خواهد بود. پس بهتر است برای لذت خود بیمار از زندگی در درجه اول توصیه کنیم درمان شود و سپس ازدواج کند. مطرح کردن این بیماری با همسر آینده قبل از ازدواج واقعا ضروری و اخلاقی است. این مساله مانند ابتلا به یک اضطراب ساده نیست که بگوییم لزومی ندارد گفته شود. (اضطراب تقریبا شبیه سرماخوردگی روتین است. یقین دارم آمار ابتلا به سرماخوردگی‌هایتان برای همسر شما ضرورتی ندارد!)




بعضی از بیماری‌های خفیف نیز هستند که در رگه‌های خفیف تا شدید اختلال شخصیت دسته‌بندی می‌شوند. انجام رفتارهای عجیب و غیرمعمول، انجام برخی رفتارهای نمایشی و بسیاری ویژگی‌های دیگر جزو خصوصیات مبتلایان به اختلال شخصیت است. متاسفانه بعضی از انواع آنها چنان جذابیت ایجاد می‌کنند که توسط شخص مقابل به محبت و علاقه تعبیر و تفسیر می‌شود. مثلا به پسری که به خاطر شما در خیابان کسی را می‌زند برچسب و تعبیر غیرتی می‌زنید و این موردپسند شماست. این گروه‌ها چون به پزشک مراجعه نمی‌کنند و همه


مردم این رفتارهایشان را به حساب عادات و خصوصیات آنها می‌گذارند، قطعا هیچ سابقه پزشکی و درمانی هم ندارند. این گروه‌ها با اینکه بسیار دردسرساز هستند و زندگی با آنها رنج و گرفتاری‌های زیادی دارد اما چون ظاهرا مشکل واضح روان‌پزشکی ندارند، همواره ویژگی‌های شخصیتی بیمارگونه و پاتولوژیک آنها مخفی می‌ماند و ازدواج‌هایشان به سهولت انجام می‌گیرد. چه بسیارند دخترها و پسرهایی که شیفته این شخصیت‌های بیمار می‌شوند و خود را گرفتار می‌کنند و با آنها پیمان ازدواج می‌بندند. این افراد عنوانی از بیماری‌ روان‌پزشکی ندارند لذا طرف مقابل آنها نمی‌تواند به جایی مراجعه کند و متوجه شود این فرد بیمار است. اغلب زندگی‌های این افراد به شکست منجر می‌شود لذا به لزوم و ضرورت مشاوره ازدواج تاکید می‌شود. در گروه بیماران سنگین و خفیف روانی اگر با دید باز به زندگی بنگرند و جزییات لازم بیماری را بدانند، می‌توانند زندگی خوب داشته باشند. بنابراین حتما باید قبل از ازدواج مشاوره بگیرند تا یک کارشناس و متخصص سلامت فرد مورد نظر را تایید کند.

دکتر صدر و دکتر بهرامی- سلامت

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 09:37 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها