بیا تو روی شیشه بخار گرفته چیزی بنویس

[HARLI]

پسر فلسطینی غم دارد .او دلش گرفته است .
آخر امروز 341 روز از کشته شدن دختر فلسطینی الهدا السلمانی در روز روشن و به دست
نیروهای صهیونیستی می گذرد و هنوز قاتل او پیدا نشده و در اسرائیل راست راست برای خودش می گردد .
دختر فلسطینی الهدا السلمانی معصوم و بی گناه در کنار خیابان ایستاده بود و نگاه می کرد که
گلوله قاتل به گلوی بی گناهش اصابت کرد .نگاه آخر او به دنیا پر از تعجب بود پر از پرسش بود دو چشمانش انگار نمی خواست این دنیا را رها کند،و تا جایی که توان داشت به آدمهای اطرافش نگریست و آنها را با چراها ؟؟ تنها گذاشت .
غم گلوی پسر فلسطینی ( عبدالله ) را فشار می دهد . او دارد خفه می شود . او که تا دیروز تنها دغدغه اش بازیهای تیم ملی فوتبال فلسطین بود ، امروز با دیدن عکس الهدا السلمانی گریه می کند و از این می ترسد مبادا دنیا می پندارد که او بی غیرت است. ولی کاری از دستش برنمی آید او خاکستری از آتش درون سوخته است .