گلی از گلهای سایت پژمرده شد . پیام تسلیت بابت از دست رفتن یکی از کاربران شایسته سایت

[SonBol]

نوشته اصلی توسط امیر عباس انصاری

سلام
سپاس بابت تصاویر مرحوم عبدالرضا کلانتری عزیز معروف به کوروش کلانتر
تصاویر مدفنش رو که دیدم آروم شدم
عکسی از خودش هم اگر از طریق برادر محترمشون تو فروم درج بشه خیلی خوبه
هرگز ندیدمش ولی همیشه برام یه حس تازه داشت
راجع به شعر و خیلی چیزها تو چت گپ زدیم
حتی راجع به icq و...
اولین دعوتنامه پرشین گیگ رو کوروش بهم هدیه داد
تو پرشین وب و ایرانبلاگ خیای فعالتر بود
و به واسطه حضور میناخانوم اینجا هم می اومد
دقیقا مثل بهنام اهوازی عزیزم و چند دوست فعال دیگه
زیر نام کاربری کوروش چه خوش نوشته که:

وطن من به وسعت دلهاییست که در آنها جایی دارم

امیر جان عکسشو بچه ها واسم میل زدن
اما خانوادش راضی نبودن توی فروم ها بذاریم

[SonBol]

"سرود برای مرد روشن که به سایه رفت"

قناعت وار
تکیده بود
باریک و بلند
چون پیامی دشوار
در لغتی
با چشمانی از سؤال و عسل
و رخساری بر تافته از حقیقت و باد
مردی با گردش آب
مردی مختصر
که خلاصه خود بود
خر خاکی های در جنازه ات به سوء ظن می نگرند

***

بیش از آن که خشم صاعقه خاکسترش کند
تسمه از گرده گاو توفان کشیده بود
آزمون ایمان های کهن را
بر قفل معجرهای عقیق
دندان فرسوده بود
بر پرت افتاده ترین راه ها
پو زار کشیده بود
رهگذری نا منتظر
که هر بیشه و هر پل آوازش را می شناخت

***

جاده ها با خاطره ی قدم های تو بیدار می مانند
که روز را پیشباز می رفتی
هر چند سپیده تو را
از آن پیشتر دمید
که خروسان بانگ سحر کنند
مرغی در بال هایش شکفت
باغی درد رختش
ماد رعتاب تو می شکوفیم
در شتابت
مادر کتاب تو می شکوفیم
در دفاع از لبخند تو
که یقین است و باور است
دریا به جرعه ای که تو از چاه خورده ای حسادت می کند

[SonBol]

چرا مردم قفس را آفریدند؟
چرا پروانه را از شاخه چیدند؟
چرا پروازها را پر شکستند؟
چرا آوازها را سر بریدند؟

.................................................. .................................................. ................................
لبخند تو خلاصه خوبیهاست
لختی بخند خنده گل زیباست

پیشانیت تنفس یک صبح است
صبحی که انتهای شب یلداست

در چشمت از حضور کبوترها
هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست

رنگین کمان عشق اهورایی
از پشت شیشه دل تو پیداست

فریاد تو تلاطم یک طوفان
آرامشت تلاوت یک دریاست

با ما بدون فاصله صحبت کن
ای آن که ارتفاع تو دور از ماست

[SonBol]

روز پاییزی میلاد تو در یادم هست
روز خاکستری سرد سفر یادت نیست

ناله ناخوش از شاخه جدا ماندن من
درشب اخر پرواز خطر یادت نیست

تلخی فا صله ها نیز به یادت ماندن
نیزه پر پا نشسته است و سپر یادت نیست


یادم هست ...................... یادت نیست

عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید
کوزه ای دادمت ای تشنه مگر یادت نیست

تو که خود سوزی هر شب پره را میفهمی
با ورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست

تو به دل ریختگان چشم نداری بیدل
انچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست

یادم هست ...................... یادت نیست


خواب روزانه اگر در خور تعبیر نبود
پس چرا گشت شبانه در بدر یادت نیست

من به خط و خبری از تو قناعت کردم
قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست


یادم هست ...................... یادم نیست