بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 07-19-2010
مهدی آواتار ها
مهدی مهدی آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد - مدیر تالار موبایل و دوربین دیجیتال

 
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: هر کجا هستم باشم،آسمان مال من است!
نوشته ها: 7,439
سپاسها: : 4,552

4,939 سپاس در 1,683 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Smile دو پنجره

توی یک دیوار ِ سنگی دو تا پنجره اسیرن
دو تا خسته دو تا تنها یکیشون تو یکیشون من
دیوارازسنگِ سیاه ِسنگِ سرد وسنگِ خارا
زَده قفل ِ بی صدایی به لبهای خسته ی ما
نمی تونی که بجنبی زیر ِ سنگینی ِ دیوار
تنگی ِ عشق ِ من و تو مثل ِ هر تکه ی دیوار
همیشه فاصله بوده بین ِدستهای من و تو
با همین تلخی گذشته شب و روزهای من و تو
راهِ دوری بین ِ ما نیست امّا بازاینم زیاده
تنها پیوندِ من و تو دست ِ مهربون ِ بادِ
ما باید اسیر بمونیم زنده هستیم تا اسیریم
واسه ما رهایی مرگ ِ تا رها بشیم می میریم
کاشکی این دیوار خراب شه من و تو با هم بمیریم
توی یک دنیای دیگه دستهای هَمو بگیریم
شاید اونجا توی دلها دردِ بیداری نباشه
میون ِ پنجره هاشون دیگه دیواری نباشه
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 07-19-2010
مهدی آواتار ها
مهدی مهدی آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد - مدیر تالار موبایل و دوربین دیجیتال

 
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: هر کجا هستم باشم،آسمان مال من است!
نوشته ها: 7,439
سپاسها: : 4,552

4,939 سپاس در 1,683 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Unhappy برو مسافر ِ من

برو مسافر ِ من برو سفر سلامت
نگو که روز ِ دیدار بمونه تا قیامت
تا وقتی زنده هستم منتظرت می مونم
برو خدا به همرات درد و بلات به جونم
این لحظه های ِ آخر بگو می مونی پیشم
از فکر ِ رفتن ِ تو دارم دیوونه می شم
برو مسافر ِ من برو سفر سلامت
نگو که روز ِ دیدار بمونه تا قیامت
می خوام به دورت امشب پروانه وار بگردم
به این امید که شاید بگی که بر می گردم
آرزو دارم امشب با تو هرگز نمیره
سپیده ای نباشه تو رو ازم بگیره
برو مسافر ِ من.................
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 07-19-2010
مهدی آواتار ها
مهدی مهدی آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد - مدیر تالار موبایل و دوربین دیجیتال

 
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: هر کجا هستم باشم،آسمان مال من است!
نوشته ها: 7,439
سپاسها: : 4,552

4,939 سپاس در 1,683 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Lightbulb دليجان عشق

مي گم مسافرم دليجان عشقم رو ساختم
مي گي تنها نرو دل رو به دلواپسي باختم
مي گي همسفرهام از جنس پاك عشق و نوراند
اميد و آرزوهاي من اند سنگ صبوراند
تو كه درد جدايي از وطن رو خوب مي دوني
دلم مي خواد كه با من اين لالايي رو بخوني
كه دليجان سفرت خوش برو روز و شبت خوش
تپش هاي دلم پشت و پناهت برو عاقبتت خوش
نگو تنها نرو تنها كه نيستم دلم روهم اميدوآرزوهام همه هستند
همان احساس هاي شكننده كه دردست زمانه نشكستند
تو رو قسم مي دم من رو دعا كن
واسه رسيدنم خدا خدا كن
مي رم دريا كنارم رو ببينم واست يه موج ازدريا مي چينم
ميارم روح تشنه ي تورو سيراب ببينم
مي خوام برم نمي خوام وطن رو تو خواب ببينم .
__________________
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !

پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 07-19-2010
مهدی آواتار ها
مهدی مهدی آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد - مدیر تالار موبایل و دوربین دیجیتال

 
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: هر کجا هستم باشم،آسمان مال من است!
نوشته ها: 7,439
سپاسها: : 4,552

4,939 سپاس در 1,683 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Lightbulb شعری از حافظ

نفس بر آمد و كام از تو بر نميآيد
فغان كه بخت من از خواب در نمي آيد
درين خيال بسر شد زمان عمر و هنوز
بلاي زلف سياهت به سر نمي آيد
بسم حكايت دل هست با نسيم سحر
ولي به بخت من امشب سحر نمي آيد
قد بلندترا تا به بر نمي گيرم
درخت كام و مرادم ببر نمي آيد
ز شست صدق گشادم هزار تير دعا
ولي چه سود يكي كارگر نمي آيد
مگر بروي دلاراي يار ما ور ني
بهيچ وجه دگر كار بر نميآيد
صبا بچشم من انداخت خاكي از كويش
كه آب زندگيم در نظر نمي آيد
مقيم زلف تو شد دل كه خوش سوادي ديد
و زان غريب بلاكش خبر نمي آيد
زبسكه شد دل حافظ رميده از همه كس
دگر ز حلقه ي زلفت بدر نمي آيد
__________________
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !

پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 07-20-2010
مهدی آواتار ها
مهدی مهدی آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد - مدیر تالار موبایل و دوربین دیجیتال

 
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: هر کجا هستم باشم،آسمان مال من است!
نوشته ها: 7,439
سپاسها: : 4,552

4,939 سپاس در 1,683 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Lightbulb لحضه ها

لحظه ها رو با تو بودن ،در نگاهِ تو شکفتن
حسّ ِعشق رو درتودیدن،مثل ِرؤیای ِتو خواب ِ
با تورفتن، با توموندن،مثل ِقصّه توروخوندن
تا همیشه توروخواستن ،مثل ِتشنگی ِ آب ِ
اگه چشمات من رومی خواست تونگاه ِتومی مُردم
اگه دستات مال ِمن بودجون به دستات می سپردم
اگه اسمَم رومی خوندی دیگه از یاد نمی بردم
اگه با من تو می موندی همه دنیا رو می بردم
بی تو اما سرسپردن،بی تو وعشق ِتو بودن
تو غبار ِ جاده موندن،بی تو خوب ِمن محال ِ
بی تو حتی زنده بودن،بی هدف نفس کشیدن
تا ابد تو روندیدن،واسه من رنج و عذابِ
توی ِ آسمون ِعشقم غیر ِتوپرنده ای نیست
روی ِخاموشی ِلبهام جزتواسم ِدیگه ای نیست
توی ِقلب ِمن عزیزم هیچ کسی جایی نداره
دل ِعاشقم به جزتوهیچ کسی رودوست نداره
__________________
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !

پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 07-20-2010
مهدی آواتار ها
مهدی مهدی آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد - مدیر تالار موبایل و دوربین دیجیتال

 
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: هر کجا هستم باشم،آسمان مال من است!
نوشته ها: 7,439
سپاسها: : 4,552

4,939 سپاس در 1,683 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Lightbulb اي شب از روءياي تو رنگين شده -شعر از زنده ياد فروغ فرخزاد - با صداي دلنشين محمد نوري

اي شب از رو’ياي تو رنگين شده
سينه از عطر توا’م سنگين شده
اي به روي چشم من گسترده خويش
شادي ام بخشيده از اندوه بيش
اي مرا با شور شعر آميخته
اين همه آتش به شعرم ريخته
همچو باراني كه شويد جسم خاك
هستي ا م زآلودگيها كرده پاك
اي تپشهاي تن سوزان من
آتشي در مزرع مژگان من
عشق چون در سينه ام بيدار شد
از طلب پا تا سرم ايثار شد
آه اي روشن طلوع بي غروب
آفتاب سرزمين هاي جنوب
آه آه اي از سحر شاداب تر
از بهاران تازه تر ، سيراب تر
عشق چون در سينه ام بيدار شد
از طلب پا تا سرم ايثار شد
اين مرا با شور شعر آميخته
اين همه آتش به شعرم ريخته!
آه اي بيگانه با پيراهنم
آشناي سبزه زاران تنم!
با توام ديگر ز درديم بيم نيست
هست اگر جز درد خوشبختيم نيست!
__________________
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !

پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:48 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها