شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |

04-27-2008
|
 |
معاونت  
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521
1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سپر هراس من
یه نفر بین دو اینه س که خودش رو دوس نداره
دنبال یه اسم تازه س یه شکفتن دوباره
یه نفر بین دو اینه س صورتش براش نقابه
خنده هاش براش غریبه س غصه هاش صد تا کتابه
نگاه کن ! طنین اینه نبض انعکاس من نیست
پیرهن سرخ ترانه سپر هراس من نیست
یه نفر بین دو اینه داره فریاد می زنه
میگه جادوی شب رو کدوم ترانه میشکنه ؟
من رو از پیله رها کن ! اینه شکستنی نیست
بگو به کویر سربی ‚ راه دریا بستنی نیست
نمیشه جاده ی موج رو با ستون ماسه سد کرد
باید این خاطره ها رو از پل ترانه رد کرد
باید از ستاره پرسید رمز بیداری نور رو
باید از ترانه پر کرد ‚ کوچه های سوت و کور رو
یه نفر بین دو اینه داره فریاد می زنه
میگه جادوی شب رو کدوم ترانه میشکنه ؟
|

04-27-2008
|
 |
معاونت  
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521
1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
چترم رو آتیش می زنم
از عقربه جلوترم ‚ اما به تو نمی رسم
از این پرنده ها سرم تنها به تو نمی رسم
تنها تویی که اونور مرز نفسهای منی
تنها تویی که دم به دم به هق هقم سر می زنی
بذار که از تو بگذرم مثل شهاب از دل شب
بذار که از تو پر شم مثل یه حوض لب به لب
وقتی دل رو به زوال
وقتی آرزو محال
تو بخون از سر آواز
وقتی حتی لاله لال
وقت بلوغ اینه س وقت غزلخونی نور
من رو به فردا برسون از این شبای سوت و کور
بذار که تر بشم از این ابر بزرگ بی قرار
عزیز بارونی من ! رو سر لحظه هام ببار
چترم رو آتیش می زنم ! حریص رگبار توام
بذار من رو خط بزنن ! عاشق تکرار توام
وقتی دل رو به زوال
وقتی آرزو محال
تو بخون از سر آواز
وقتی حتی لاله لال
|

04-27-2008
|
 |
معاونت  
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521
1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مشق تاریخ
تاریخ رو که ورق زدم بغض هزارساله شکست
از دل خکستر من جرقه های تازه جست
تاریخ رو که ورق زدم دیدم چه قدر شادی کمه
دیدم بهشت سبز ما گاهی مثه جهنمه
خط و نشون کوروش رو دیدم روی سینه ی سنگ
مناره های جمجمه سلاخی تیمور لنگ
سایه ی اسکندر و مرگ چنگیز و قوم سربدار
دروازه های باز شهر ‚ قاصدک شترسوار
تو مشقای تاریخ ما ‚ هیچ دهه ی نابی نبود
تو تقویمای کهنه مون یه برگ آفتابی نبود
آسمون قصه ی ما همیشه خکستری بود
حافظ خسته عشق رو تو سایه ی سرنیزه سرود
گاهی ستاره ی غزل از قرق سایه گذشت
اما با اون ستاره هم برگ سیاهی برنگشت
شب دوباره به اسم روز ‚ رو بوم آسمون نشست
همیشه یک نخورده مست ‚ اینه ی خورشید رو شکست
همیشه اول طلوع ‚ خورشید قصه کشته شد
تو این غروب کهنه سال ‚ تاریخ ما نوشته شد
تو مشقای تاریخ ما ‚ هیچ دهه ی نابی نبود
تو تقویمای کهنه مون یه برگ آفتابی نبود
|

04-27-2008
|
 |
معاونت  
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521
1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
عروج بی علاج
سقف اتاق پایینمیاد یا من دارم بالا میرم ؟
یه عمر منتظر بودم حالا میرم ! حالا میرم
میگن که پشت این نفس یه باغ سبز خوشگله
قصه رو باور می کنم اگرچه خیلی مشکله
دلم خوش که تو باغ نشستی پای یک درخت
منتظر منی هنوز دختر ناز تیره بخت
دلم خوش که لااقل تنهاییمون مال همه
خنده هامون بغل بغل گریه هامون خیلی کمه
خواب همیشگی من
شروع بیداری تو
بیا ! دلم خسته شد از
خوابای تکراری تو
با این خیالا تن میدم به این عروج لاعلاج
اونجا ما فواره میشیم تو حوضی از بلور و عاج
اما اگه چشمای تو منتظر مننباشه
اگه دوباره سهم من گریه ی بی صدا باشه
اون باغ سبز رو نمی خوام بی تو برام خیلی کمه
بدون تو حتی بهشت برام مثه جهنمه
اگه تو اونجا نباشی باز می رسم اول سطر
اول سطر اسم تو ‚ دختر بابونه و عطر
خواب همیشگی من
شروع بیداری تو
بیا ! دلم خسته شد از
خوابای تکراری تو
|

04-27-2008
|
 |
معاونت  
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521
1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
گرگ و میش
لابه لای استکان ها ‚ همیشه حرف ستاره س
شب ما روز میشه اما روزمون شب دوباره س
تو باید باشی و نیستی ‚ همپیاله ی همیشه
بی تو روز و شب ندارم ‚ زندگیم تو گرگ و میشه
تو اسیر قصه بودی زندگی برات قفس بود
واسه تو دریا یه جرعه واسه من یه قطره بس بود
حتی تو بازی رفتن
تو جلوتری ستاره
واسه این چشمای بسته
شب و روز فرقی نداره
بیا یک لحظه خیال کن ‚ قصه مون ورق نخورده
فکر کن اون بادبادکا رو باد نابلد نبرده
بیا یک نفس ‚ یه لحظه ‚ باز من رو ببر به دیروز
بذار از تو گر بگیرم تو همون شعله ی تن سوز
پشت این چشمای ابری توی ایینه تویی! تو
این صدا رو از تو دارم نفس سینه توی ! تو
حتی تو بازی رفتن
تو جلوتری ستاره
واسه این چشمای بسته
شب و روز فرقی نداره
|

04-27-2008
|
 |
معاونت  
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521
1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
طلسم خواب
تو رو دیدم ! تو رو دیدم
توی پسکوچه ی خواب
من سوار اسب ابلق
تو پریزاد کتاب
خونه مون یه قصر مرمر
وسطش حوض بلور
غول شب اسیر بطری
ته اقیانوس دور
دنیا مفتم نمی ارزه بدون طلسم خواب
کاش من و تو قصه بودیم توی برگای کتاب
توی خواب نگاه تو
چه مهربونه خوب من
واسه این دلم می خواد
تو خواب بمونه خوب من
توی خوابم تو رو دارم
این برای من بسه
توی رویا نفس ت
با نفسم همنفسه
دنیا مفتم نمی ارزه بدون طلسم خواب
کاش من و تو قصه بودیم توی برگای کتاب
|

04-27-2008
|
 |
معاونت  
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521
1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
جام نهان نما
همنفسم ! همقفسم ! خسته تر از ترانه ام
لال و کمین نشسته ی یک غزل شبانه ام
کوچه نشین و پرسه گرد تا تپش دشنه و درد
در صف اجباری این حراج تازیانه ام
می روم و نمی رسم به اوج سقف بی ستون
تیشه به ریشه می زنم ‚ تا دل فواره ی خون
تیشه ی فرهادی من ! دل دل آزادی من
بگو به قله میرسم از این گذرگاه جنون ؟
به من بگو به باغ ما چگونه چیره شد خزان ؟
که این حریق بی حیا شرارهزد بخ جانمان
تشنه تر از همیشه ام ! جام نهان نما کجاست ؟
هق هق بی دروغ من خنده ی بی ریا کجاست ؟
از پی کشف اینه واژه به واژه می روم
با من خود غریبه ام آن من آشنا کجاست ؟
من که از این گریه پلی به سحر و جادو نزدم
پیش حضور ممتد حادثه زانو نزدم
در این ظلام تو به تو جرم مرا به من بگو
من که تلنگری به این بغض غزلگو نزدم
به من بگو به باغ ما چگونه چیره شد خزان ؟
که این حریق بی حیا شرارهزد به جانمان
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 11:59 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|