بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > ادبیات طنز

ادبیات طنز در این تالار متون طنز مناسب و بحث در مورد طنز قرار دارند

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 09-11-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

چند روز پیش یه خانم به مکانیکی رفته بود .. خانومی 27-26 ساله ....
وارد شد و به مکانیک گفت :

ببخشید آقا .... یه 710 میخواستم میشه لطف کنین بدین؟؟


مکانیک گفت :710 تا چی؟؟

دختر خانوم گفت : 710 ماشین من گم شده ..اگه میشه یه دونه بدین !!

مکانیک گفت : 710 ؟؟ حالا این 710 چی هست ؟؟

دختر خانوم که عصبانی شده بود گفت : آقا مگه من باهات شوخی دارم میگم یه 710 بده ...چون خانومم فکر میکنی حالیم نیست? نه خوبم حالیمه.


مکانیک بیچاره گفت :خدا شاهده خانوم جسارت نکردم .. ولی من نمیدونم شما چیو میگین؟؟


دختر خانوم که فکر می کرد یارو داره دستش می ندازه گفت : بابا جون عجب مکانیک هستی تو ..همونی که وسط موتور ماشینه

..کارش نمیدونم چیه ولی همه ماشین خارجی ها دارن این قطعه رو .. مال منم همیشه بوده ...حالا من گمش کردم و یکی لازم دارم!!


مکانیکه که کلافه شده بود یه کاغذ داد به خانومه و گفت میشه شکل این قطعه رو بکشی این جا؟؟


دختر خانوم هم با کلی ژست یه دایره کشید و وسط اون نوشت 710 مکانیک یه نیگاهی به شاهکار نقاشی انداخت و یه نگاهی هم به موتور ماشین من که درش باز بود کرد و گفت :



خانوم این قطعه رو که میگین تو این ماشین هم هست؟؟ دختر خانوم باخوشحالی جیغی کشید وگفت آره اوناش...!!!! میدونین چی رو نشون داد؟؟.........

این رو..............

لطفا ببینین !

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.






از اونجایی که احتمال می دیم خانم های محترمی که این ماجرارا رو مطالعه کردند هنوزم متوجه نشده باشند :

لذا .... این عکس رو 180 درجه بچرخونید تا متوجه بشید

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از behnam5555 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #2  
قدیمی 12-17-2011
Russia آواتار ها
Russia Russia آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: Dec 2011
نوشته ها: 9
سپاسها: : 10

2 سپاس در 2 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Talking

آورده اند که بهلول سکه طلائی در دست داشت و با آن بازی می نمو د . شیادی چون شنیده بود بهلول
دیوانه است جلو آمد و گفت :
اگر این سکه را به من بدهی در عوض ده سکه که به همین رنگ است به تو میدهم . بهلول چون سکه های او را دید دانست که آنها از مس هستند و ارزشی ندارند به آن مرد گفت به یک شرط قبول می کنم :





اگر سه مرتبه با صدای بلند مانند الاغ عر عر کنی !!!
شیاد قبول نمود و مانند خر عرعر نمود . بهلول به او گفت :
تو که با این خریت فهمیدی سکه ای که در دست من است از طلا می باشد ، من نمی فهمم که سکه های تو از مس است . آن مرد شیاد چون کلام بهلول را شنید از نزد او فرار نمود .
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 12-17-2011
ROJINAjoON آواتار ها
ROJINAjoON ROJINAjoON آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2011
محل سکونت: tehran
نوشته ها: 442
سپاسها: : 905

904 سپاس در 533 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Talking نامه عاشقانه غضنفر

نامه عاشقانه غضنفر

سلام بر تو


میدونم که صدامو شناختی‌ پس خودمو معرفی‌ نمیکنم

شایدم نشناختی، منم غضنفر

آااه ‌ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و قلبم مثل یه ساعت دیواری

هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع می‌کنه، حالا بگو بقال محل

ما چند سالشه؟

امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل‌ نه صد دل‌ من را

عاشق خودت کردی. یادت می‌‌آید؟

ای بابا عجب گیجی هستی‌، یادت نمی‌آید؟

خیلی‌ خنگی، خودم میگم. اون روز که من زیر درخت گیلاس سر کوچه، لبو کوفت

می‌کردم با بربری. ناگهان پدرت تو را با جفتک از خانه بیرون انداخت و من

مثل اسب به تو خندیدم، خیلی‌ از دست من ناراحت شدی. ولی‌ با عشق و علاقه

به طرف من آمدی. خیلی‌ محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی‌. آن لگد را که

زدی برق از چشمانم پرید و حسابی‌ عاشقت شدم.

از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس می‌‌ایستادم تا تورا ببینم، ولی‌

هیچوقت ندیدم. اول فکر کردم که شاید خانه تان را عوض کردید ولی‌ بعدا

فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم.
یک قاب عکس خالی‌ روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم "عشقم" هروقت آن را

میبینم به تو فکر می‌کنم و تصویر تو را به ذهن می‌‌آورم! مثلا همین دیروز داداشم داشت به قاب نگاه

میکرد، دو تا زدم تو سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر

مردم نگاه میکنی‌؟
راستی‌ این شماره‌ای که به من دادی خیلی‌ به دردم خورد. هر روز زنگ میزنم

و یک ساعت باهات درد‌ دل‌ می‌کنم و تو هم هی‌ میگی‌ "مشترک مورد نظر در

شبکه موجود نمی‌باشد" من که میدونم منظورت از این حرفا چیه!! منظورت اینه

که تو هم به من عشق میورزی، مگه نه!؟
یه چیزی بهت میگم ولی‌ ناراحت نشی‌، گوساله! این چه وضع ابراز عشقه؟

ناراحت شدی؟ خاک بر سر بی جنبت!! آدم انقد بی جنبه؟

ولی‌ میدونم یکی‌ از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچهٔ آدم میای تو

خونهٔ من، راستی‌ خواستی‌ بیای ده تا نون بربری هم سر راهت بجیر
یه روزی میام خواستگاریت، می‌خوام خیلی‌ گرم و صمیمی‌ باباتو ببوسم و

چندتا شوخی‌ دستی‌ هم باهاش می‌کنم که حسابی‌ اول زندگی‌ باهم رفیق بشیم،

راستی‌ کلهٔ بابت مثل نور افکن میمونه. بعد عروسی‌ بهش بجو خیلی‌ طرف

خونهٔ ما پیداش نشه. من آدم کچل میبینم مزاجم بهم میریزه
چند وقت پیش یه دسته گل برات از باغچه کندم که سر کوچتون دادمش به یه

دختر دیگه، فکر بد نکن! دختر داشت نگاهم میکرد منم تو رودرواسی گیر کردم

گل‌ رو دادم بهش، اونم لبخند ملیحی از ته روده اش به من زد. درسته دختره

از تو خیلی‌ خوشگل تر بود ولی‌ چیکار کنم که بیخ ریش خودمی.
راستی‌ من عاشق قورمه سبزی ام (البته بعد از تو) اگه برام خواستی‌ درست

کنی‌ حواست باشه، بی‌ نمک بشه، بسوزه ، بد طعم بشه همچی لگدی بهت میزنم

كه نفهمی از من خوردی یا از خر
خلاصه اینکه بی‌ قراری نکن، یه خط شعر هم برات گفتم.

خوشت اومد اومد، نیومد به درک

بی‌ تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم فکر نکن یاد تو بودم

داشتم اونجا ول می‌گشتم
غضنفر تو;
__________________

چه کسی میتواند با دختران شرقی دوئل کند؟!
وقتی نگاهشان...
دست ها را از حرکت باز می دارد!!

پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از ROJINAjoON سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #4  
قدیمی 12-21-2011
donya elahi آواتار ها
donya elahi donya elahi آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Oct 2011
محل سکونت: tehran
نوشته ها: 188
سپاسها: : 139

501 سپاس در 210 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Talking خانم ها مقدم هستند

خانم ها مقدم هستند"

ميدوني از كي باب شد كه" اول خانم ها" يا"خانم ها مقدم هستند". اين موضوع از عصر غار نشيني انسان باب شد. چطوري؟ اينطوري كه انسان غار نشين هر وقت مي خواست برود تو غار اول خانم ها را مي فرستاد كه اگر حيوان درنده اي آنجا بود اول آنها را بخورد و يا وقتي ميخواست از غار خارج شود اول خانم ها را مي فرستاد كه اگر باز حيوان درنده كمين كرده باشد اول خانم ها را بخورد خلاصه اين موضوع از آن موقع تا به حال باب شد
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از donya elahi سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 03:09 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها