بازگشت   پی سی سیتی > تالار علمی - آموزشی و دانشکده سایت > پزشکی بهداشتی و درمان > روانشناسی

روانشناسی زیر تالار روانشناسی برای مباحث مربوط به این رشته

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 02-21-2011
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض شوخی بله ، نیش نه

شوخی بله ، نیش نه


روانشناسی شوخی

اغلب روانشناسانی که شوخی را مطالعه کرده‌اند نتیجه گرفته‌اند که ویژگی اصلی رویدادهایی که افراد را خوشحال می‌کند ناهمخوانی آنهاست و برای افرادی که تمایل به شوخ‌طبعی دارند ضرورت دارد. استفاده از شوخی با خود ابرازی و خودنگری قابل پیش‌بینی هستند و هر دو آنها به عنوان شاخص‌های مهارتی اجتماعی مطرح می‌باشند. افراد احساسی لطیفه‌ها را خنده‌دارتر درک می‌کنند و بیشتر می‌خندند.
شوخی و خنده از بازی‌های اجتماع مشتق شده است و افرادی که در آن مشارکت می‌کنند از شوخی لذت می‌برند. اساسا شوخی یک پدیده اجتماعی است که به خاطر هیجانهای مثبت به پیوستگی اجتماعی منجر می‌شود و باعث تخلیه هیجانات منفی می‌شود . البته این کار ناشی از کنش عملی شوخی است. شوخی کردن با استفاده از روشهای مختلف منبع مهم شادی است.شوخی تا اندازه‌ای غریزی است. شکل قدیمی آن در نخستین‌های غیرانسان وجود دارد و کودکان کم سن از شوخی و شروع کردن آن لذت می‌برند. کلید اصلی اغلب شوخی‌ها دو بخش از رویدادها یا داستانها را شامل می‌شود و بخش دوم و غیر منتظره آن از ارزش کمتری برخوردار است. مثلا گستاخی و بی‌پروایی بخش دوم بیشتر از بخش اول است. خنده بیان عاطفه مثبت است، اما شوخی تاثیر بر روی خلق و شادی دارد. شوخی یکی از شایع‌ترین و موثرترین روشهای القا خلق است و ضمن تاثیر مثبت و شادی‌بخش رویدادهای استرس‌زا را کم خطر می‌سازد. همچنین کمک می‌کند تا با استرس‌های اجتماعی که از تعارضات درون جامعه ناشی می‌شود، نگاه متفاوتی داشته و موجب تخلیه تنش‌ها شود.
افراد متعصب لطیفه‌های جنسی را دوست دارند. افراد آزاد اندیش لطیفه‌های بی‌معنی را ترجیح می‌دهند. بسیاری از افراد خشک و متعصب از ناهمخوانی لذت می‌برند و از این طریق تنش‌های خود را تخلیه می‌کنند. در بعضی مواقع نیز شوخی وسیله‌ای است برای بیان غیر مستیم دلخوری‌ها و ناراحتی‌ها از شخص یا گروهی بخصوص که به صورت مستقیم نمی‌توان عنوان کرد.

شوخی در کودکان

کودکان خیلی زود تبسم می‌کنند. در هفته‌های اول تولد ، تبسم اولیه ابتدا به سمت مادر و صدا است. آنها در 4 ماهگی می‌خندند که در پاسخ به غلغلک یا سایر تحریکات لمسی ، بازی‌های دالی و در اواخر اولین سال زندگی در پاسخ به رویدادهای عجیب از قبیل شیر خوردن مادر از شیشه شیر کودک می‌باشد.به نظر می‌رسد که ناهمخوانی باعث برانگیختن خنده در مراحل اولیه تولد می‌شود. این کار در شرایطی امکان‌پذیر است که موقعیت مطلوبی وجود داشته باشد.

از حدود 18 ماهگی به بعد ، کودکان به بازی‌های تخیلی می‌پردازند. آنها مبالغه گویی‌ها، لاف‌زدن‌ها و ناهمخوانی‌ها را شروع می‌کنند.

بازیهای خیالی اغلب اجتماعی بوده و منبعی از شادمانی است.هر چه کودکان بزرگتر می‌شوند، لطیفه‌های خنده‌دار بحث‌برانگیزی را پیدا کرده و بعد از شش الی هفت سالگی می‌توانند معانی را به صورت چندگانه درک کنند، به خاطر اینکه به مرحله " تفکر عملیات عینی " پیاژه می‌رسند. از سنین اولیه کودکی یک عنصر اجتماعی قوی در شوخی کودکان وجود دارد.

در سن سه سالگی میل قوی به گفتن لطیفه وجود دارد. کودک در شوخی دیگران شرکت می‌کند تا آنها رابخنداند به خاطر اینکه خندیدن لذت بخش است و عضویت در گروه را شکل می‌دهد.کودک 7هفت ساله در حضور دیگران بیشتر می‌خندد و مخصوصا در جمع خنده همسالانش خنده‌اش بیشتر می‌شود. کودک هشت تا ده ساله درباره معماها مشغله ذهنی پیدا می‌کند و از لطیفه‌ها براساس معانی دوگانه آنها لذت می‌برد.

اساسا شوخی یک پدیده اجتماعی است که به خاطر هیجانهای مثبت به پیوستگی اجتماعی منجر می‌شود و باعث تخلیه هیجانات منفی می‌شود

شوخی یک کار جدّی است


نادیده گرفتن شوخی و شوخ‌طبعی کار اشتباهی است. می‌دانید علتش چیست؟ زیرا شوخی می‌تواند حقایق را روشن سازد، در تفکرات محدود شکاف اندازد و جلال و جبروت فردی را بشکند. شوخی نشان می‌دهد که ما نمی‌ترسیم. انسان‌ها برای خودشان دیکتاتوری روان‌شناختی شخصی می‌سازند و بعد باید تحت آن زندگی کنند. این «زندان‌های» شخصی بر پایه‌های محکم قوانین خشک و فرضیات درست و نادرست بنا می‌شود، با دیوارهای بلند «باید» و «نباید»، میله‌های محکم «کمال‌گرایی»، قفل‌های غیرقابل گشودن «defeatism» ونگهبان‌های «خودبینی» و «تکبّر» با وظیفه ثابت «حق با من است».


و این خودبینی تا آنجا می‌تواند گسترش یابد که شخص، خود را کاملاً برتر از دیگران پندارد. یک شوخی مناسب که در زمان مناسب و توسط فردی مناسب انجام گیرد می‌تواند به مثابه راه فراری از درک محدود و یک بعدی باشد. و خنده بر طول عمر می‌افزاید.


چنان‎چه یک شوخی از مشخصات زیر برخوردار باشد، در می‎یابیم که شوخی جدی نبوده و استفاده کننده قصد انتقاد و حمله را در سر نداشته است:

• آیا از شوخی برای جهت دهی دوباره به گفت‎وگو استفاده می‎شود؟ آیا هدف شخص این بوده ا ست که از پیگیری موضوع خاصی خلاصی یابد؟

• آیا شوخی مرتبط با یک مطلب جدی است؟ آیا از شوخی برای پرهیز از رویارویی استفاده می‎شود؟

• آیا شوخی شخص همراه با نشانه‎های عطوفت آمیز و رقت قلب است و فرد بدین واسطه همراهی و همدلی و درک خود را نشان می‎دهد؟

• آیا شوخی سرپوشی برای حالاتی چون ترس ، سرخوردگی ، حسادت و احساس خشم است؟

• آیا شوخی می‎‎تواند معنا و مفهوم تازه‎ای به جریان بحث و گفت‎وگو ببخشد؟

اشخاصی که از موقعیت زندگی خود راضی هستند و نسبت به موقعیت مادی و اجتماعی خود رضایت خاطر دارند، از شوخی به عنوان چاشنی و مزه‎ی گفت‎و گو استفاده می‎کنند. چنین اشخاصی معمولاً از شوخی اغراض خاصی را دنبال نمی‎کنند. در هر صورت، با ارزیابی کردن دقیق اشکال شوخی می‎توانید از اهداف و اغراض ناپیدای اشخاص استفاده کننده از این زبان و وسیله آگاه شده و بدین واسطه بهتر به شخصیت فرد برسید.


شوخی به عنوان یک ابزار آموزشی

شوخی، انتظارات را نقش برآب می‌کند و شوک خفیفی به وجود می‌آورد که مردم را به فکر کردن و بررسی فرضیات و تفکرات محدود خود وا می‌دارد. البته یک شوخی واقعی هرگز نژاد یا مذهب تا حتی خود افراد را مورد سرزنش قرار نمی‌دهد، بلکه خودپسندی نهفته و دیدگاه‌های محدود را روشن و آشکار می‌سازد. شوخی واقعی، عمومیت دارد و حدّ و مرزی نمی‌شناسد. من به شخصه عاشق شوخی‌های فی‌البداهه و نوآورانه هستم و به همین خاطر است که زیاد از جوک‌های از قبل بسته‌بندی شده و فکر شده توسط دیگران خوشم نمی‌آید.






هنر شوخ نبودن

بعضی افراد سعی می‌کنند از طریق جوک‌گویی خود را شوخ جلوه دهند. امّا این روش کاهلانه‌ای است زیرا جوک‌ها قرضی هستند. چنین جوک‌هایی غالباً با وضعیت یا بافتی که جوک گوینده در آن زمان در آن قرار دارد مغایرت دارد و ممکن است باعث ناراحت کردن بعضی از حاضران گردند. امّا شوخی واقعی، کلیّت دارد و «به طور طبیعی» برآمده از وضعیت است. یک آدم شوخ طبع خوب، با به میان انداختن شوخی در یک وضعیت یا مکالمه که شامل «همه» بشود، حسن تفاهم با دیگران را تقویت می‌کند. نه این که با بیان کردن مصنوعی «یک جوک» سر رشته سخن را به دست بگیرد و خود را به نوعی برتر از دیگران بنماید. اگر می‌خواهید شما نیز این چنین باشید مطمئن باشید که شوخی شما مرتبط با جریان مباحثاتی که دیگران نیز در آن قرار دارند باشد و بدین ترتیب حس دخالت داشتن آن‌ها را تقویت کنید. این کار باعث تقویت ارتباط شما با دیگران می‌شود.


سخن آخر

یک روز شخصی از آبراهام لینکلن پرسید: «پای انسان چقدر باید دراز باشد؟» و او این پاسخ معروف را داد: «آنقدر که به زمین برسد!» این نوع شوخی در واقع نوعی «شوک یادگیری» است و محترمانه به شخص می‌گوید: «این چه سوالی است که می‌پرسی؟» به نظر من بدترین شوخی آن است که کسی به شما بگوید: «صبر کن تا این را برایت بگویم. از خنده روده‌بر خواهی شد.» شوخی فرصتی است برای یادگیری زیرا «غیرمنتظره» است. چه کسی دلش می‌خواهد تحت فشار قرار داشته باشد که از قبل یک چیز را خنده‌دار تشخیص دهد؟

بهتر است آدم از پیش نداند که یک چیز خنده‌دار است و ناگهان متوجه شود. بهترین شوخی آن است که شنونده را همپای خندیدن به فکرکردن وادارد. وقتی شما از شوخ‌طبعی خود استفاده می‌کنید نشان می‌دهید که به اندازه کافی آرامش دارید که فکر کنید و نشان می‌دهید که دارای عقیده‌ای از خود هستید و ذهنتان فعال است.

منبع : تبیان

__________________


ویرایش توسط GolBarg : 02-21-2011 در ساعت 09:28 PM
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از GolBarg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #2  
قدیمی 03-28-2011
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مهارت هاي ارتباطي خود را افزايش دهيم

مهارت هاي ارتباطي خود را افزايش دهيم




اگر مي خواهيد سال جديد را متفاوت شروع کنيد، اگر مي خواهيد در سال جديد از زندگي بيشتر لذت ببريد و اگر مي خواهيد در روابطتان با ديگران از سال گذشته موفق تر عمل کنيد، پيشنهاد مي کنيم مطلب زير را براي افزايش مهارت هاي ارتباطي خود مطالعه کنيد. واقعيت اين است که ايجاد تنش در روابط انساني امري اجتناب ناپذير است و به خودي خود مشکل نيست بلکه چگونگي روبه رو شدن با آن است که دو نفر را از هم دور يا آن ها را به هم نزديک تر مي کند.


ضعف مهارت هاي ارتباطي، سوءتفاهم، اختلاف نظر و درک نکردن طرف مقابل موجب بروز عصبانيت و ايجاد فاصله بين افراد مي شود و زمينه قطع روابط را فراهم مي کند.

اما نکته مهم اين است که مهارت هاي ارتباطي را مي توان با آموزش و تمرين افزايش داد. بنابراين در سال آينده با به کار بستن چند راهکاري که به نقل از سايت روان شناسي امروز ارائه کرده ايم، سعي کنيد روابط خود را با ديگران تقويت کنيد.


* روي «حال» متمرکز شويد. گاهي اوقات تلاش براي رفع مشکل، آن را بيشتر مي کند. علت هم اين است که وسوسه مي شويد از آزارهايي که قبلا ديده ايد صحبت کنيد و گذشته ها را پيش بکشيد. تلاش مي کنيد مشکل را حل کنيد اما آن را بدتر مي کنيد. در چنين شرايطي مشکل موجود حل نمي شود و بحث پيچيده تر و پردامنه تر مي شود. بنابراين اين بار که خواستيد رفع کدورت کنيد، گذشته را به ميان نياوريد. فقط روي «حال» تمرکز کنيد و از احساس و فهمتان از مشکل صحبت کنيد و به دنبال راه حل بگرديد.


* با دقت گوش کنيد. بيشتر مردم فکر مي کنند به حرف ديگران گوش مي دهند در حالي که مشغول آماده کردن جواب حرف هاي طرف مقابل هستند.

يک گفت وگوي سازنده فقط وقتي شکل مي گيرد که گفتن و شنيدن هر دو به طور کامل تحقق پيدا کند. ممکن است اول غيرطبيعي به نظر برسد اما اين بار سعي کنيد به هنگام صحبت کردن همسرتان به او گوش کنيد. حرف او را قطع نکنيد، حالت دفاعي به خود نگيريد. فقط گوش کنيد و نسبت به حرف هاي او بي تفاوت نباشيد تا بفهمد به او گوش مي دهيد. خواهيد ديد که با شنيدن فعالانه، يکديگر را بهتر درک خواهيد کرد و ميل به شنيدن خود را تقويت کرده ايد.


* به مسائل از ديد او بنگريد. طبيعي است که به هنگام تنش همه ما دوست داريم ديگران حرفمان را تاييد کنند. ديدگاهمان را درباره موضوع مورد مناقشه مطرح مي کنيم و توقع داريم ديگران هم از همان زاويه برخورد کنند. غافل از اين که در اين شيوه خودخواهانه، نظر ديگران گم مي شود و هيچ کس به مقصود نمي رسد. اين بار سعي کنيد نظر ديگران را درک کنيد و خود را جاي ديگران بگذاريد. فقط در اين صورت است که مي توانيد بهتر ديدگاه خود را توضيح دهيد. اگر نتوانستيد موضع طرف مقابل را درک کنيد، از او سوال کنيد تا به نتيجه برسيد.


* با همدردي به انتقاد گوش کنيد. وقتي کسي شروع به انتقاد مي کند، راحت ترين کار جبهه گرفتن است. درست است که شنيدن انتقاد دشوار است و اغلب با احساسات گوينده مبالغه آميز مي شود اما لازم است تحمل شنيدن آن را داشته باشيد و با همدلي با احساسات خشم آلود يا ناراحتي عميق او برخورد کنيد. سعي کنيد به دنبال آن چه در گفته هاي او حقيقت دارد، برويد چون اطلاعات خوبي براي شما دارد.


* مسئوليت پذير باشيد. به عهده گرفتن اشتباهاتي که داشته ايد نشانه قدرت است، نه ضعف. برقراري ارتباط سالم وقتي رخ مي دهد که بپذيريد ممکن است در روابط با ديگران اشتباه کنيد. اين کار مستلزم اين است که بدانيد چه زماني از زير بار مسئوليت شانه خالي مي کنيد و يا آن را گردن شخص ديگري مي اندازيد. مي دانيد که حق نداريد خود يا ديگري را سرزنش کنيد. با خود و ديگران مهربان باشيد تا به صورت منطقي و متعادل به يک راه حل منطقي و قابل اجرا برسيد.



*از «من » استفاده کنيد. به جاي اين که جملاتتان را با «تو» شروع کنيد جملاتتان را با «من » شروع کنيد. درباره افکار و احساسات خودتان حرف بزنيد نه طرف مقابل. گفتن جمله «خيلي ناراحت شدم» اتهام برانگيز، تدافعي وپرخاشگرانه نيست و فقط ناراحتي فرد را از موقعيت آزاردهنده اي که به تنش انجاميده است نشان مي دهد. اغلب جملاتي که با «تو »شروع مي شود سرزنش آميز و اتهام برانگيز است.


*به دنبال کسب توافق باشيد، به جاي تلاش براي برنده شدن در بحث به راه حلي که توقعات همه را برآورده کند، فکر کنيد. اين کار ممکن است تغيير نگرش به موضوع يا پيدا کردن يک راه حل جديد باشد. بهتر است به جاي به کرسي نشاندن حرف خود به قيمت محکوم کردن ديگران فقط به راه حل فکر کنيد. در يک گفت وگوي سازنده هميشه راه حلي وجود دارد که مورد توافق و رضايت طرفين است.


*به خود استراحت دهيد. گاهي اوقات تلاش براي حل يک مشکل با عصباني شدن يکي از طرفين ممکن است به دعوا و جنجال کشيده شود. اگر احساس کرديد ادامه بحث به عصبانيت بيشتر طرف مقابل منجر مي شود، بهتر است بحث را لحظاتي قطع کنيد تا آرامش حکم فرما شود. گاهي اوقات گفت وگوي سازنده يعني دانستن اين که چه موقع بايد موضوع را خاتمه داد.


*تسليم نشويد. درست است که قطع کردن بحث ممکن است ايده خوبي باشد، اما به ياد داشته باشيد که هميشه بايد بحث را تمام کنيد. اگر هر دو طرف به شيوه سازند ه اي با موضوع برخورد کنند، احترام متقابل و تلاش براي درک يکديگر باعث مي شود بتوانند مشکل خود را حل کنند.


*به ياد داشته باشيد که هدف يک گفت وگوي سازنده نه برنده شدن و نه اثبات خود است بلکه رسيدن به توافقي است که دو طرف از آن رضايت داشته باشند. لازم است هنگام گفت وگو احترام هم را نگه داريد حتي اگر حرف ها تلخ و گزنده باشد.


*در هنگام مکالمه به انتقال کامل پيام خود بپردازيد. يک پيام شامل ۴ بخش است. مشاهده که بيان صرف واقعيت است، افکار که نشان دهنده نظر و عقايد شماست، احساسات و نيازها که بيان کننده خواسته شما از طرف مقابل است. به اين مثال که يک پيام کامل است،توجه کنيد: «تعطيلات آخر هفته نزديک است. اميدوارم بتوانيم با هم سينما برويم. دوست دارم وقتي را با هم بگذرانيم». در اين جمله واقعيت، فکري که در ذهن است و احساس و نياز با هم قرار دارد و طرف مقابل کاملا متوجه نياز شما مي شود و بهتر مي تواند با شما همراهي يا همدلي کند. هر قدر بتوانيد حرف هايتان را منطقي تر و بهتر بزنيد، راحت تر خواهيد توانست با طرف مقابل کنار بياييد.


*از احساساتتان به جاي سلاح استفاده نکنيد. سعي کنيد در هنگام گفت وگو احساسات خود را هرچه شفاف تر بيان کنيد. بيان پرخاشگرانه احساسات به شما کمکي نمي کند، اين دو جمله را با هم مقايسه کنيد. «واقعا» ناراحت شدم که چنين حرفي زدي و گفتي من هميشه بي توجهم. «جمله دوم» چطور جرات مي کني به من بگي بي توجه!»


*شفاف صحبت کنيد. وقتي شکايت داريد به طور دقيق بگوييد چه چيزي ناراحت تان کرده است و کلي گويي نکنيد. اين ۲ جمله را با هم مقايسه کنيد.«وقتي ديدم غذاتو نخوردي ناراحت شدم» جمله دوم: «متشکرم که دست پخت من را کنار گذاشتي!» سعي کنيد از خودتان بگوييد و مانع سوءتفاهم شويد نه اين که با جملات خود سوءتفاهم را بيشتر کنيد.


*روي مشکل تمرکز کنيد نه شخص. حمله به شخصيت طرف مقابل در يک گفت وگوي سازنده توجيهي ندارد. شکايت بايد متمرکز بر يک رفتار خاص باشد نه يک شخص. انتقاد بي محابا بيشتر مخرب است تا سازنده، اغلب با سرزنش همراه است و در آن مبالغه صورت مي گيرد، شخصيت طرف مقابل را زير سوال مي برد و اغلب پايان خوشي ندارد. اين ۲ جمله را با هم مقايسه کنيد«تو يک دست و پا چلفتي شلخته اي». جمله دوم: «کاش لباس هايت را از توي اتاق جمع مي کردي، آن وقت خيلي خوشحالم مي کردي».


منبع : روزنامه خراسان


__________________

پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از GolBarg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #3  
قدیمی 04-24-2011
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض پدر؛‌ خیلی ‌دور‌ خیلی ‌نزدیك

پدر؛‌ خیلی ‌دور‌ خیلی ‌نزدیك


با شنیدن واژه پدر، اولین كلمه یا جمله ای كه به ذهنتان می ‌رسد را بگویید.»این تصور تا حد زیادی به نوع رابطه شما با پدرتان در گذشته و حال مربوط است. پدر یكی از اركان‌ مهم خانواده است، هر چند ما براساس فرهنگ بومی‌ مان، عادت كرده‌ ایم كه نقش اساسی را در خانواده به مادر بدهیم، اما این نگاه بتدریج به حذف چهره پدر به عنوان ركن خانواده منجر شده و تایید بیش از حد بر نقش اقتصادی پدر، حضور او را در ادبیات خانواده كمرنگ كرده است.

در حالی كه بنابر پژوهش‌ های موجود، پدر تنها نان‌ آور خانواده نیست و هر عملی از جانب او بر جهت گیری رشد شخصیت كودكان اثر می ‌گذارد. حتی گفته می ‌شود كه كودك در دوران جنینی، صدای پدرش را می‌ شنود، آن را می ‌شناسد و به آن واكنش نشان می ‌دهد. چه عاملی باعث شده كه این عضو فعال و تاثیرگذار خانواده در حد تامین ‌كننده وسیله معاش تنزل رتبه پیدا كند و این روزها شاهد ارتباط كمتر فرزندان با پدران باشیم؟


‌به گفته روان‌ شناسان، كودك در مسیر رشد و شكل ‌گیری شخصیت از افراد زیادی تاثیر می ‌پذیرد. تمام افرادی كه در اطراف وی هستند بر رفتار او اثر می‌ گذارند، اما تاثیر پدر به مراتب از سایر اطرافیان پایدارتر است. حتی برخی روان‌ شناسان رفتار فرزندان را انعكاسی از رفتار پدران دانسته ‌اند و گفته ‌اند، پدران می ‌توانند زمینه رشد یا سقوط شخصیت فرزندان را فراهم كنند.

توصیه به پدران:
دست‌ كم روزی نیم تا یك ساعت با فرزندانتان حرف بزنید‌ درددل و بازی كنید تا یخ ارتباط شما ذوب شود





خیلی از كارشناسان معتقدند هر چند پدر در خانواده صاحب اقتدار است، اما نباید در محیط خانواده ریاست كند، چون این كار باعث ایجاد شكاف بین او و فرزندانش می ‌شود و آنها را از هم دور می ‌كند. اساسا كسی نمی‌ تواند با فردی كه عنوان ریاست دارد به لحاظ روانی و عاطفی نزدیك شود. این همان آفتی است كه از عدم حقوق به جامعه كوچكی به نام خانواده راه یافته و عنوان ریاست پدر بر خانواده، شكاف بین او و اعضای خانواده را تشدید كرده است.

پدران چند شغله و كاهش ارتباط با فرزندان
دكتر علیرضا شریفی، عضو پژوهشگاه تعلیم و تربیت، با تاكید بر این كه تربیت فرزندان این روزها بیش از پیش تحت تاثیر نهادهای اجتماعی به جای والدین قرار گرفته، می‌ گوید: پدر عضوی از خانواده است كه بر پسر و دختر تاثیر می‌ گذارد. همانندسازی پسران برای گرفتن نقش جنسیتی پسرانه یا مردانه از پدر گرفته می ‌شود و پدر به طور مستقیم و غیرمستقیم، نقش مهمی در تربیت فرزندان پسر دارد. در مورد دختران نیز همین وضعیت وجود دارد. دختر قرار است طبق تعریف جامعه نقش یك همسر را در آینده ایفا كند و پدر برای او الگویی است كه بر مبنای آن به دنبال همسر ایده‌آل می ‌گردد.


وی چند شغله بودن پدران را یكی از عوامل كاهش تاثیر تربیتی پدر بر فرزندان می ‌داند و می ‌گوید: طبق مطالعاتی كه درباره چند شغله بودن پدران و تبعات آن در خانواده انجام داده‌ ام، مشخص شد: از آنجا كه پدران چند شغله بیشتر ساعات روز مجبورند بیرون از خانه كار كنند، زمان مناسب برای تعامل با فرزندان را از دست می‌ دهند. در نتیجه بهترین زمان‌ هایی را كه می ‌توانند روی شخصیت فرزندان تاثیر بگذارند، در خارج از منزل سپری می‌ كنند كه اثرات جبران ‌ناپذیری بر فرزندان می‌ گذارد.

دكتر محمود گلزاری، روان‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی نیز مهم‌ ترین عامل گرایش نوجوانان به مصرف موادمخدر را ارائه نشدن نقش مناسب والدین بویژه بی‌ توجهی به اهمیت تربیتی پدر می ‌داند و می ‌گوید: «متاسفانه در جامعه كنونی ما به نقش پدر توجه جدی نمی ‌شود و درواقع اهمیت حضور مقتدرانه و همراه با حمایت و ارائه آگاهی پدرانه به فرزندان در نظر گرفته نمی‌شود.»


دكتر گلزاری، الگوی فرزندان در امر سوء مصرف موادمخدر (و نیز سایر آسیب ‌های اجتماعی)‌ را در بیشتر موارد پدر خانواده عنوان كرده و توضیح می‌ دهد: «پدر عامل تعیین ‌كننده ‌ای در تربیت فرزند و ایجاد شخصیتی مستقل در جوانان است و برای ایجاد شخصیتی مقاوم و به دور از تزلزل در جوان كه موجب ایجاد مصونیت در برابر انحرافات اجتماعی می‌ شود، لازم است وابستگی جوان به خانواده و بخصوص مادر بتدریج كاهش یابد. در این راه بازگرداندن نقش و جایگاه پدر در جامعه ایرانی به عنوان یكی از مهم‌ ترین راهكارها شناخته می‌شود.»


متاسفانه با وجودی كه كارشناسان بر نقش تربیتی پدر بر فرزندان تاكید می ‌كنند، بارها در برخی كتاب ‌ها و مقالات خوانده شده كه بر نقش تك‌ بعدی مادر در تربیت فرزند تاكید می‌ شود، چنین امری به فاصله بین پدر و فرزندان دامن می ‌زند؛ چراكه در باور بسیاری از ما، پدر بیشتر از آن كه یك دوست و همراز باشد، یك شخصیت پر صلابت، جدی و رئیس است كه تامین معاش خانواده را به عهده دارد.

دختر برای مادر است!
«از پدرم خجالت می‌ كشم، هیچ ‌وقت با او شوخی نمی‌ كنم. پدرم با برادرانم جورتر از من است. پدرم با من مهربان است، اما صمیمی نیست. هیچ وقت نمی ‌توانم به پدرم بگویم به پول نیاز دارم. همیشه مادرم این كار را برایم انجام می ‌دهد. حتی تصورش هم نمی‌ كنم كه یك روز با پدرم درباره علائقم صحبت كنم. از وقتی بچه بودم، پدرم معتقد بود كه باید با مادرم حرف ‌هایم را بزنم و»...
منیره جاودان، مشاور تربیتی یك دبیرستان دخترانه در مورد اهمیت ارتباط دختران جوان با پدران می ‌گوید: «پدرها معمولا در سنین كودكی دخترانشان را خیلی دوست دارند، اما وقتی دختران به سن بلوغ می ‌رسند، با وجودی كه به محبت و توجه پدرانه بیشتر نیاز دارند، به نوعی از او فاصله می‌ گیرند و این تصور وجود دارد كه از آن پس محبت كردن به دختر از مسوولیت‌ های مادر است.»
این مشاور تاكید می ‌كند: «متاسفانه خیلی از پدرها حتی به وضعیت تحصیلی دخترانشان بی ‌اعتنا هستند و با این بهانه نباید به مدرسه دخترانه بیایند. در حالی كه دختران با حضور پدرانشان اعتماد به نفس می‌ گیرند، همان طور كه مادران وقتی پشت پسرانشان باشند، آنها دلگرم ‌تر و عاطفی‌ تر خواهند بود.»
جاودان توضیح می‌ دهد: «معمولا دخترانی كه با پدرانشان صمیمی هستند، معاشرتی و اجتماعی، مطمئن و محكم و نسبت به آینده خوشبین‌ ترند».


یك پدر خوب باشیم




هر چند این روزها حضور والدین بویژه پدران در فضای خانواده كمتر شده و چند پیشگی پدران از ساعات حضورشان در كنار فرزندان كاسته، اما كیفیت این حضور می‌ تواند تا حد زیادی خلأ آنان را پر كند. كارشناسان به پدران توصیه می‌ كنند به ‌رغم خستگی از كار روزانه، دست‌ كم نیم ‌ساعت تا یك ساعت در روز را با فرزندانتان سپری كنید، با آنها حرف بزنید، گاهی درددل كنید، بازی كنید، شوخی كنید و خلاصه یخ ارتباط خود با پسر و دخترتان را ذوب كنید.


منیره جاودان، در مورد ارتباط دختران با پسران نیز توضیح می‌ دهد: البته من كمتر با پسران نوجوان مانوس بوده ‌ام، اما پسران معمولا در بلوغ و بعد از آن با مدیریت پدران مشكل پیدا می‌ كنند، حرف‌ نشنو، خشن و گاهی هم بی‌ توجه و پرخاشگر می ‌شوند. اگر پدری سخت گیر در كنارشان باشد، كمتر انعطاف نشان می ‌دهند، در این صورت رابطه‌ شان همواره توفانی است، اما اگر پدر منعطف باشد و از كودكی با پسرش رابطه خوبی داشته باشد، بیشتر با پسر و حالات روانی او كنار می‌ آید و حتی چه ‌بسا روحیات تلخ پسران را تعدیل خواهد كرد.


تصور كلیشه ‌ای‌ پدر را از ذهن دور كنیم
در برخی خانواده ‌ها، پدر یعنی قدرت، ابهت و ریاست. این تفكر كه البته در بسیاری از خانواده‌ های امروزی تعدیل شده است، گاهی در ذهن برخی افراد به دوران مطلوب در گذشته یاد می ‌شود، در حالی كه در شرایط امروزی با توجه به ارتقای سطح آگاهی، مادر و فرزندان بخشی از قدرت در خانواده را ـ چه بخواهیم چه نخواهیم ـ عهده ‌دار هستند و مسوولیت‌ های خانواده میان آنان تقسیم شده است.


پدران امروز ترجیح می‌ دهند به جای ریاست، پشتوانه فرزندانشان باشند. مفهوم پدر در اذهان جوانان امروز فردی نیست كه حرف اول و آخر را می‌ زند. كارشناسان توصیه می ‌كنند كه اگر در خانه نیستید، روزی دست ‌كم یك بار با منزل تماس بگیرید و با همسر و فرزندانتان در هر سنی هستند، یكایك صحبت كنید و به آنها بگویید دوستشان دارید. پدر خوب بودن این روزها دشوار است، اما شدنی است.

منبع: تبیان
__________________

پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از GolBarg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
پاسخ

برچسب ها
مهارت زندگی, دانستی های زندگی


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:54 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها